انسان در قیامت زنده است و حیات دارد و وقتی حیات داشته باشد، هم روح و هم جسم او حیات دارد؛ به قول قرآن عالم حَیَوان است و این عالم حَیَوان، ‌له ما یا علیه ما شهادت می ‌دهد. به این معاد جسمانی مثلی می ‌گویند. به گزارش شهرکریمه و به نقل از پایگاه اطلاع […]

انسان در قیامت زنده است و حیات دارد و وقتی حیات داشته باشد، هم روح و هم جسم او حیات دارد؛ به قول قرآن عالم حَیَوان است و این عالم حَیَوان، ‌له ما یا علیه ما شهادت می ‌دهد. به این معاد جسمانی مثلی می ‌گویند.

به گزارش شهرکریمه و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری؛ حضرت آیت الله مظاهری در سلسله درس های اخلاق خود «معاد جسمانی مثلی»  را مورد بحث قرار داده اند که در ذیل می آید.

بحث دربارۀ یک امر مهم عرفانی و اخلاقی است و آن معرفه ‌النفس، انسان ‌شناسی و خودشناسی است. بیست فصل از این بحث عنوان گردید. فصل بیستم راجع به انسان و رابطۀ او با معاد بود. شش مبحث در این باره صحبت شد. بحث هفتم یک بحث فوق ‌العاده مهم کلامی است که جنبۀ عرفانی و اخلاقی دارد و رابطۀ انسان با معاد است.

* معاد جسمانی همراه با معاد روحانی

اول چیزی که همۀ ما باید به آن توجه داشته باشیم این است که معاد، ‌معاد جسمانی است. یعنی انسان با همین هیکل و با همین روح و جسم و با همین صورت و ماده وارد صف محشر می ‌شود و حساب و کتاب دارد؛ این انسانی که مرکب از جسم و روح است، یا بهشتی می ‌شود یا جهنمی. لذا این معاد جسمانی یک ضرورت در اسلام عزیز است و کسی منکر معاد جسمانی باشد، مسلمان واقعی نیست. هزار و چهارصد آیه در قرآن در خصوص معاد بوده و بیش از دویست آیه دربارۀ معاد جسمانی است.

عربی نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد و استخوان مرده ‌ای که در دستش بود را خاک (پودر) کرد و خاک استخوان در هوا پراکنده شد. به پیغمبر اکرم«صلّی ‌الله ‌علیه ‌وآله ‌وسلّم»  گفت: یا رسول الله! آیا این استخوان پوسیده دوباره برمی ‌گردد؟ این استخوان یعنی معاد جسمانی یعنی این جسم ما که پوسیده است، دوباره زنده می ‌شود؟! آنگاه آیۀ شریفه نازل شد. مفهوم آیۀ شریفه در قرآن مکرّر تکرار شده است: «وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ ، قُلْ یُحْییهَا الَّذی أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلیمٌ»[۱]؛ برای ما مثال می ‌زنند و می ‌گویند آیا استخوان پوسیده زنده می ‌شود یا نه! به آنها بگو چطور تک سلولی که از زن و مرد است یک آدم می ‌شود، همینطور که خدا قدرت دارد یک تک سلول را آدم کند، قدرت دارد استخوان پوسیده را دوباره زنده کند. نظیر این آیه در قرآن زیاد است.

* قرآن و معجزۀ اثر انگشت در معاد

یکی از معجزات بزرگ قرآن آیۀ سوم سورۀ قیامت است و دنیای روز اقرار دارد که این معجزه است. دنیای انگشت ‌نگاری می ‌گوید: دو انسان نمی ‌توانید پیدا کنید که سرانگشت ‌های این دو انسان مثل هم باشد. لذا این انگشت ‌نگاری که شما شنیده ‌اید از نظر علمی مسلّم است. ‌اگر الان هفت هشت میلیارد نفر در جهان باشند، در هفت هشت میلیارد انگشت،‌ خط ‌‌‌های سر انگشت متفاوتند. حتی دو برادر که دو قلو هم باشند و خیلی به هم شباهت داشته باشند، اما خط‌‌ های سر انگشت اینها با هم تفاوت فاحش دارد. آن انگشت ‌نگاری خوب می ‌فهمد که این اثر انگشت از کدامیک است. قرآن این را متذکّر می ‌شود و می ‌فرماید: «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَهِ، وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ، أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ، بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ»[۲]؛ قسم به روز قیامت، قسم به این نفس لوامه ‌ای که اگر در کسی باشد، رستگار می ‌شود. بعضی گمان می ‌کنند استخوان ‌های انسان زنده نمی‌ شود. یا رسول الله! به اینها بگو نه تنها استخوان ‌ها زنده می‌ شود و نه تنها هیکل به تمام معنا برمی‌ گردد، بلکه خط‌ های سر انگشت نیز دوباره برمی گردد.

این از معجزات بزرگ قرآن است که در زمانی که سواد الفبا هم نداشتند، قضیۀ انگشت ‌نگاری را برای مثال معاد در قرآن آورده است. و علی کل حالٍ نظیر این دو آیه بیش از صدها آیه است که معاد، معاد جسمانی است. الاّ‌ اینکه باید توجه به این مطلب داشت، وقتی بخواهد روز قیامت بشود،‌ قرآن می ‌فرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ، وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ»[۳]

لاأقل این منظومۀ شمسی ما به طور کلی نابود می ‌شود. نابود شدنش نیز برای این است که قوۀ دافعه از کرۀ زمین یا ستاره ‌های دیگر گرفته می ‌شود و قوۀ جاذبه از خورشید گرفته می ‌شود و همۀ آنها در فضا پرتاب می ‌شود و آب می ‌شود: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»[۴]

* برگشت هویت جسم و روح بدون تغییر

لذا پروردگار عالم که زنده می‌ کند، معنایش این است که همین هویّت، ‌همین روح و جسم را که معدوم شده بود و در فضا پرتاپ و نابود شده بود، پروردگار عالم دوباره انسان ‌ها را به صف محشر می ‌آورد. وقتی نگاه به این انسان کنند، می ‌بینند که فلانی است. سرتاپا شناخته می ‌شود و اگر العیاذبالله تجسّم عملی برایش پیدا شود، اما در اینکه خود او شناخته می ‌شود شکی نیست. لذا این هویتی که پروردگار عالم ساخته است، این هویت دارای جسم و روح است و تمام خصوصیات جسم و روح را دارد و دارای لذت بردن روحی و جسمی است. یا بهشتی می ‌شود و در لذت ‌های بهشت قرار می گیرد؛ یا جهنمی می ‌شود و  در عذاب ‌های جهنم قرار خواهد گرفت. لذا این انسان با هویت است.

* خلقت «تکوینی» و «تشریعی و ذهنی»

قرآن شریف در این باره تصریح می‌ کند. الان شما زن و مردی که پای منبر من نشسته اید، وقتی من می ‌گویم حضرت رضا «سلام ‌الله ‌علیه»، شما می ‌توانید حرم حضرت رضا «سلام‌ الله ‌علیه» و تمام خصوصیات حرم را در ذهنتان ایجاد کنید. ضریح مطهر، دیوارها، رواق‌ ها و غیره را در ذهن ایجاد کنید. لذا شما هم مثل خدا خالق هستید. خلقت خدا، خلقت تکوینی و خلقت شما خلقت تشریعی و ذهنی است. تا به این (حرم) توجه دارید، این هست و تا از آن غفلت کنید، نابود می ‌شود. یعنی به طور کلی حرم حضرت رضا «سلام ‌الله‌ علیه» که در ذهن شما بود، نابود شد. حال دوباره می ‌خواهید حرم حضرت رضا «سلام ‌الله‌ علیه» را ایجاد کنید، آنگاه تا توجه کنید، فوراً ایجاد می کنید. به قول قرآن «کُنْ فَیَکُون» است. عین آن است، اما اولی غیر دومی و دومی غیر اولی است. به این مثلی می ‌گویند. هیچ تفاوتی با هم ندارد. آنچه شما خلق کرده‌ اید، اولی و دومی و سومی هیچ تفاوتی با هم ندارد، اما آنچه اول بود نابود شد و دوم موجود شد و دوباره نابود شد و سوم موجود شد تا آخر.

قرآن در سورۀ یس، این را گوشزد می ‌کند و می ‌فرماید: «أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ ، إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»[۵]

به کسانی که استخوان پوسیده به تو نشان می‌ دهند و می‌ گویند معاد نیست، به آنها بگو آیا خدا نمی ‌تواند همان که نابود شده، دوباره موجود کند؟ نظیر ما که جوانیم و پیر و مسن می ‌شویم و جوانی و مسنّی و پیری ما مثل هم است و لذا مثلاً اگر کسی در جوانی عباداتی کرده باشد و در پیری بمیرد، خیلی پاداش دارد. اگر کسی در جوانی گناه کرده باشد و توبه نکرده باشد و برود، در پیری مرده است، اما عذاب دارد. این آیۀ شریفه به ما می ‌گوید: «أَ وَ لَیْسَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِقادِرٍ عَلى‏ أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلى‏ وَ هُوَ الْخَلاَّقُ الْعَلیمُ».

* عالم آخرت، عالم حیات است

چیزی که همۀ زن و مرد باید به آن توجه داشته باشند، این است که عالم آخرت، عالم حیات است. در سورۀ عنکبوت می ‌فرماید: «وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»[۶].

عالم حَیَوان است، یعنی دست ما حرف می ‌زند و پای ما حرف می ‌زند و چشم و گوش ما حرف می‌ زند و استخوان و پوست و گوشت ما حرف می ‌زند، چنان‌ که روح ما حرف می ‌زند.

قرآن در این باره می ‌فرماید: «حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ، وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[۷].

در روز قیامت چشم انسان و گوش انسان و پوست بدن انسان ضد انسان شهادت می‌ دهد. قرآن می ‌فرماید: این شخص ناراحت می ‌شود و با پوست بدنش حرف می ‌زند و به پوست بدن می ‌گوید: «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا»؛ چرا علیه من شهادت می ‌دهی و او می ‌گوید: «قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ».

خدا می‌ گوید بگو و من می‌ گویم. لذا در بهشتش عالم حَیَوان است و میوۀ آن شعور دارد. همین مقدار که شما اراده کنید و دلتان میوه بخواهد، درخت در مقابل شما می‌ آید. هرچه بخواهید هست: «فیها ما تَشْتَهیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فیها خالِدُونَ»[۸].

* بهشت و جهنّم گویا هستند

آتش جهنّم نیز با انسان حرف می ‌زند. وقتی داد و فریاد انسان بلند است، ‌آتش جهنّم به او می‌ گوید: چرا چنین کردی که الان در آتش جهنم بسوزی؟! بهشتش گویاست و جهنّمش گویاست و خود انسان گویاست. دست و پا و چشم و سایر اعضا نیز همینطور. در همین سورۀ یس می ‌فرماید: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»[۹].

در روزی که انسان از ترس گنگ می ‌شود، آنگاه دست و پای انسان علیه او به آنچه گناه کرده شهادت می‌ دهند. آن کسی که دنبال معصیت رفته، ‌پای او شهادت می‌ دهد. کسی که با دستش ظلم کرده،‌ شهادت می ‌دهد. آن زبانی که غیبت کرده، زبان علیه او شهادت می ‌دهد. چشمی که به نامحرم نگاه کرده، شهادت می ‌دهد.

معاد جسمانی است، اما فرقش با اینجا اینست که این انسان اگر بمیرد و یک روز یا دو روز بماند، می ‌گندد. اما آن انسان در قیامت زنده است و حیات دارد و وقتی حیات داشته باشد، هم روح و هم جسم او حیات دارد؛ به قول قرآن عالم حَیَوان است و این عالم حَیَوان، ‌له ما یا علیه ما شهادت می ‌دهد. به این معاد جسمانی مثلی می ‌گویند. یعنی در قیامت همین انسان وارد صف محشر می‌ شود. اما وضع این انسان اینگونه است که دست و پا و چشم او شعور دارد. لذت جسمی و روحی دارد و آن لذّت ‌ها دارای شعور است.

پاورقی:

[۱]. یس، ۷۸ و ۷۹: «و براى ما مَثَلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت: چه کسى این استخوان ‌ها را که چنین پوسیده است زندگى مى ‏بخشد؟ بگو: همان کسى که نخستین ‏بار آن را پدید آورد و اوست که به هر [گونه‏] آفرینشى داناست.»

[۲]. القیامه، ۱تا۴: «نه! سوگند به روز رستاخیز، و [باز] نه! سوگند به  وجدان سرزنشگر! آیا انسان مى ‏پندارد که هرگز ریزه استخوان ‏هایش  را گرد نخواهیم آورد؟! آرى [بلکه‏] تواناییم که [خطوط]سر انگشتانش  را [یکایک‏]درست [و بازسازى‏]کنیم.»

[۳]. التکویر، ۱و۲: «آنگاه که خورشید به هم درپیچد، و آنگه که ستارگان همى تیره شوند.»

[۴]. ابراهیم، ۴۸: «روزى که زمین به غیر این زمین، و آسمان ‌ها [به غیر این آسمان‌ ها] مبدل گردد، و [مردم‏] در برابر خداى یگانه قهار ظاهر شوند.»

[۵]. یس، ۸۱و۸۲: «آیا کسى که آسمان ‌ها و زمین را آفریده توانا نیست که [باز] مانند آنها را بیافریند؟ آرى، اوست آفریننده دانا. چون به چیزى اراده فرماید، کارش این بس که مى ‏گوید: «باش»؛ پس [بى ‏درنگ‏] موجود مى‏ شود.»

[۶]. العنکبوت، ۶۴: «این زندگى دنیا جز سرگرمى و بازیچه نیست، و زندگى حقیقى همانا [در] سراى آخرت است؛ اى کاش مى‏ دانستند.»

[۷]. فصلت، ۲۰و۲۱: «تا چون بدان رسند، گوششان و دیدگانشان و پوستشان به آنچه مى ‏کرده‏ اند، بر ضدّشان گواهى دهند. و به پوست [بدنِ‏] خود مى ‏گویند: چرا بر ضدّ ما شهادت دادید؟ مى‏ گویند: همان خدایى که هر چیزى را به زبان درآورده ما را گویا گردانیده است، و او نخستین بار شما را آفرید و به سوى او برگردانیده مى ‏شوید.»

[۸]. الزخرف، ۷۱: «و در آنجا آنچه دل‌ ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید [هست‏] و شما در آن جاودانید.»

[۹]. یس، ۶۵: «امروز بر دهان ‌هاى آنان مُهر مى ‏نهیم، و دستهایشان با ما سخن مى ‏گویند، و پاهایشان بدانچه فراهم مى ‏ساختند گواهى مى‏ دهند.»