[ad_1] خبرنگار شهرکریمه، کارگروه بررسی‌های ویژه اقتصادی شاید روزگار تلخی را به یاد بیاورید که مسئولان جمهوری اسلامی، در پاسخ به تجاوزگری جبهه‌ی غرب با پرچم‌داری صدام، علی‌رغم فشار افکار عمومی در لزوم «پاسخ مناسب» به تجاوزگری دشمن، با شرمندگی تمام، چاره‌ای جز «گزیدن لب» نداشتند؛ در اشغال شهرهای ایران، از اروندکنار و خرمشهر تا […]

[ad_1]

خبرنگار شهرکریمه، کارگروه بررسی‌های ویژه اقتصادی

شاید روزگار تلخی را به یاد بیاورید که مسئولان جمهوری اسلامی، در پاسخ به تجاوزگری جبهه‌ی غرب با پرچم‌داری صدام، علی‌رغم فشار افکار عمومی در لزوم «پاسخ مناسب» به تجاوزگری دشمن، با شرمندگی تمام، چاره‌ای جز «گزیدن لب» نداشتند؛ در اشغال شهرهای ایران، از اروندکنار و خرمشهر تا نفت‌شهر و سومار؛ در پاسخ به جنگ شهرها و انبوه موشک‌های صدام که بر سر غیرنظامیان فرود می‌آمد؛ در پاسخ به شهادت ۲۸۹ نفر از هموطنان‌مان در ماجرای پرواز مسافران «ایران‌ایر ۶۵۵»؛ در بمباران شیمیایی شهر سردشت و هزار واقعه‌ی تلخ دیگر. سخنان محمدجواد ظریف را به یاد بیاورید که در پاسخ به درخواست غربی‌ها در تحدید برنامه‌ی موشکی ایران می‌گفت ما آن روزها برای دفاع از خودمان، و برای تأمین تنها «چند عدد» از موشک‌های چینی و روسی، از کره شمالی تا لیبی و کوبا «التماس می‌کردیم».

اما این روزگار تلخ ادامه نیافت؛ کم‌کمک ایران با بنیان‌سازی و ساخت درونی قدرت دفاعی‌اش، در منطقه از حیث نظامی و استراتژیک دست برتر پیدا کرد؛ ابتدا از انفعال درآمد، بعد به بازدارندگی رسید، بعدتر در منطقه توسعه پیدا کرد، و اکنون فرهنگ مقاومت و مجاهدت به سبک ایران در برابر هر آن‌که «غرب»اش می‌خوانیم – از نفسِ بزرگترین شیطان (ایالات متحد) و اروپای غربی گرفته تا دنباله‌های سلفی و سیاست‌ورزانِ عقل و دل‌فروخته به ‘لیبرالیسم’ – در این منطقه بومی شده و به پیش می‌رود؛ چنان‌که رهبر فرزانه‌ی ایران به فتح خاک عربستان توسط مجاهدان اسلامی در آینده‌ای نه‌چندان دور امید دارد:

«از ساخت مراکز هسته‌ای و موشکی برای حکومت سعودی ناراحت نمی‌شویم زیرا این مراکز در آینده‌ی نه‌چندان دور به فضل الهی به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد».

(حرم حضرت رضا – اول فروردین ۹۸)

البته طبیعتاً عنایت دارید که مقصود اینجا، کارزار در جبهه‌ی سخت است؛ در جبهه‌ی جنگ نرم، آنچنان که خواهد آمد، هنوز تنها بارقه‌هایی از امید دیده می‌شود و در ابتدای راهیم.

و شاید ندانید که دست‌یابی به فناوری «موشک نقطه‌زن» یعنی چه. آنهایی که خط تولید این موشک‌ها را دیده‌اند، می‌دانند که کار تولید این سطح از محصولات دفاعی با چه دقت و حساسیت بالایی دنبال می‌شود. برای مثال در میانه‌های خط تولید – یعنی اصطلاحاً در انبارهای میانی تولید – شما اجازه ندارید قطعات (مثلاً یک چرخ‌دنده‌) را دست بگیرید. می‌دانید چرا؟ چون قطعات، برای جلوگیری از خلاصی و لقی – که بر «نقطه‌زنی» محصول نهایی اثر منفی می‌گذارد – ‘میکرونی’ (یعنی با دقت یک‌هزارم میلیمتر) ساخته می‌شوند؛ و اگر قطعه را – پیش از سخت‌کاری و پوشش – دست بگیری، ممکن است دچار اعوجاج شود و دقتش را از دست بدهد.

آن روزهای تلخ غربت، که مردم ایران در جنگ تحمیلی خانمان‌سوز با صدام گرفتار آمده بودند، حتی تصور اینکه ایران پس از سه دهه اوج قله‌های عزت و اقتدار در حوزه‌ی موشکی و دفاعی را فتح کند و به مرحله‌ی «بازدارندگی مطلق» برسد، به فکاهی می‌ماند؛ مردمِ مأیوس و خشمناک از محرومیت در حوزه‌ی «حداقل‌های دفاعی»، هرگز خیال نمی‌کردند که روزی برسد که پهپاد ۲۲۰ میلیون دلاری آمریکایی از تیررس موشک‌های ایران در امان نماند. (مزید اطلاع، ۲۲۰ میلیون دلار یعنی قیمت سه F35 که خود آمریکایی‌ها توان مدیریت فناوری‌های ترکیبی آن را ندارند) و شگفتانه‌تر از در اختیار داشتن این فناوری و به‌کار بستن آن، اینکه ژنرال ایرانی – به‌جای لب گزیدن – پشت تریبون قرار بگیرد، مظهر لیبرال دموکراسی غرب را تحقیر نماید و بگوید: انسانیت به خرج دادیم و بر شما رحم آوردیم که هواپیمای جاسوسی پشتیبان‌تان را با ۳۸ سرنشین سرنگون نکردیم!

و شاید ندانید که این عزت فراگیر و جایگاه رفیع، نه حاصل هم‌رسانی ظرفیت‌ها و منابعِ بی‌انتهایِ بروکراسی کهنه و فرسوده‌ی «از بنیان غرب‌گرا»، بلکه حاصل بذل جان و نثار عرض و آبروی جمعِ نه‌چندان پرشمار اما مصمم، وطن‌پرست، آزادی‌خواه و متدین از نخبگان این سرزمین بوده است. چه اینکه معمولاً ساختار دیوانی حاکم، انقلابی‌گریِ فرزندان «آتش‌به اختیار» انقلاب اسلامی را برنمی‌تابد، و هرچه در چنته داشته باشد، در زمین‌گیر کردن برنامه‌های آنان به کار می‌بندد، و حتی آنان را تا هدم و انحلال پیش می‌برد (سرنوشت «جهاد سازندگی» را از خاطر بگذرانید).

خب؛ این داستان عزت و اقتدار موشکی ایران چه نسبتی با اقتصاد در‌هم‌ریخته‌ی ایران دارد؟! ارتباط دارد؛‌ کمی صبر کنید.

* * * * *

همگی ما از مشکلات و عدم توازن‌های اقتصاد ایران، مطلع‌ایم. یک نمونه اینکه سال‌هاست تورم متوسط کشورهای دنیا روی «حدود ۲ درصد» مانده است (در برابر متوسط ۱۷ درصدِ بیست ساله‌ی ایران)؛ اساساً تعداد کل کشورهایی که تورم دو رقمی دارند انگشت‌شمار است؛ و ایران بعد از انقلاب، همواره پای ثابت و در رأسِ رده‌بندیِ این کشورهای انگشت‌شمار قرار داشته است. همین یک قلم، برای تبیین «عدم توازن‌ها»ی اقتصادی کافی است؛ چه اینکه، «آنچه همه‌ی مؤلفه‌های ناخواستنی اقتصاد دارند، ‘تورم’ یکجا دارد». از این گذشته، شرایط بانک‌ها، رونق قاچاق، سایه‌ی سنگین و کمرشکن «پول‌فروشی» و «ربا» بر تمامی شئون اقتصاد و اجرا، فساد ساخت‌یافته و عمیق اقتصادی، نظارت‌های اجرایی کم‌رمق، بازارهای مالی و کالایی ناکارآمد، فضای نامناسب کسب و کار، نیروی انسانی مهدور الظرفیت، پول ملیِ به محاق رفته و بی‌ارزش شده، فقر و بیکاری روزافزون و تبعات رنگ به رنگ آنها، و الخ… چه کسی هست که نداند؟ هر جای این اقتصاد را نگاه کنی، کم و بیش آسمان همین رنگ است. (البته عنایت دارید که منکر تلاش‌های صورت گرفته نیستیم، اما آنچه ظهور و بروز یافته کجا، آنچه باید و شاید کجا!)

کمی که صبغه‌ی اقتصادی داشته باشی، این پرسش که «آیا این روزگار تلخ را پایانی خواهد بود؟»، ترجیع‌بند بحث‌های روزمره‌ات با مردم کوچه و بازار است. وقتی این شرایط را در حضور دلسوزانِ از مسئولان تشریح می‌کنی – در نمایی آشنا – فقط «لب می‌گزند» و جز شرم پاسخی ندارند. اما در روی این پاشنه نخواهد چرخید.

می‌دانید؟ تجربه‌ی ما می‌گوید موتور پیش‌رانِ پیشرفت‌های کشور ما – در هر حوزه‌ای – دو عامل اساسی و مهم دارد که یکی «خارجی» و دیگری «داخلی» است؛ و این هردو اکنون در اقتصاد فراهم آمده است.

عامل خارجی «فشار کشنده و سنگین» است. «غرب» در پی‌آمدِ تقابل ذاتی‌اش با «ایران اسلامی» – که ریشه‌های تمدنی و سابقه‌ی بیش از ۵ قرنی دارد و این مقال را مجال شرحش نیست – به اقتضای زمان و امکانات و ظرفیت‌ها و محدودیت‌هایش، و البته با توجه به آرایش‌های جهانی قدرت، در حوزه‌های مختلف، با ایران صف‌بندی کرده و نهایت دشمنی‌اش را اعمال می‌کند. تجلی این صف‌بندی یک زمان «ساماندهی و هدایت آشوب‌های داخلی» با اتکاء به تلون قومی است، یک زمان «راه‌اندازی نبرد خیابانیِ مسلحانه و ترور» است، یک زمان «اقدامات امنیتی» است، یک زمان «تحمیل جنگ سخت» است، یک زمان «فشار انحراف ایران از جاده‌ی علم و فناوری» به انحاء مختلف است، یک زمان «تهاجم و تخاصم در حوزه‌ی فرهنگ» است، و یک زمان هم «نبرد اقتصادی» از مصدر «اتاق جنگ‌های وزارت خزانه‌داری آمریکا» است. همه‌ی اینها مصادیق فروکاسته شده‌ی همان «تقابل ذاتی تمدنی غرب با ایران اسلامی» است که عرض شد، و به همین دلیل یقین داریم «تا انقلاب اسلامی هست، این دشمنیِ ذاتی و تقابل همه‌جانبه هم وجود خواهد داشت، و بلکه توسعه پیدا خواهد کرد».

سربند این «فشارهای کشنده و سنگین»، و در پی تلاش بی‌وقفه و ذوابعاد غرب برای انزوای ایران، یک اتفاق مبارک رقم می‌خورد: ایران ناچار است «مقاومت» کند، به خودش متکی باشد، و با نگاه به درون مشکلاتش را در آن حوزه‌ای که مورد هجمه واقع شده، حل کند. قرار گرفتن در کوران این «فشار کشنده»، اگر نیک بنگریم، از الطاف خفیه‌ی حضرت حق برای مردم ایران است؛ چنان که جنگ هشت‌ساله – با وجود همه‌ی تلخکامی‌هایی که داشت – موجب تقویت و استحکام زیرساخت‌های دفاعی کشور و تثبیت ایران از حیث نظامی و امنیتی شد. به تعبیری شاید بتوان گفت بخش اعظم تثبیت انقلاب اسلامی، مرهون خودسازیِ و ساخت‌یافتگی امنیتی، منبعث از مبادیِ آغاز شده در دوران جنگ است.

اما پیشرفت‌های این کشور یک پیشرانِ دیگر هم دارد که به نظر می‌رسد عامل اصلی و بنیانی این پیشرفت‌ها باشد. ایران، از جوانانی یا مردمی مسئولیت‌پذیر، آزادی‌خواه، استقلال‌طلب، خوداتکا و مشمئز از غرب، برخوردار است. خوب که بنگریم، پس از دو سده حقارت تحمیلی از سوی غرب – مقارن قاجار و پهلوی – «ایرانی» تصمیم گرفته روی پای خودش بایستد؛ و انقلاب هم این موهبتِ بزرگ را داشته که بستر را برای او فراهم آورده است.

البته این خصلت و نگاه حاصل فشار مداوم خارجی در دوران معاصر هم هست؛ اما گذشته از غیظ ناشی از فشار خارجی، اگر با دقت ببینیم، حتی در عرصه‌هایی هم که فشار خارجی آنچنان موضوعیت نداشته – مانند فناوری زیستی، نانو، هسته‌ای و غیره – باز هم نسل کنونی ایران تصمیم گرفته از «غرب» روی بگرداند و بر زانوی خودش دستی برساند و روی پای خودش بایستد. و این عزم البته، در حوزه‌هایی که «جنگ نمایان» در بین باشد، مصمم‌تر و جدی‌تر ظهور و بروز دارد.

شواهد روشنی هست که اقتصاد هم از مسیر حمیت و استقلال‌طلبیِ نخبگان این کشور نجات خواهد یافت. اگر پروازی بلند داشته باشیم و از بالا به شرایط ایران نگاهی بیندازیم، کاملاً برایمان روشن خواهد شد که اقتصاد برای مردم و نخبگان ایران، به «مسئله» تبدیل شده است. مسئله‌ای که دست بر قضا دربردارنده‌ی هر دو مؤلفه‌ی پیشران – فشار کشنده‌ی خارجی و استقلال‌طلبی داخلی – است. اکنون کمتر کسی هست که نداند رویکرد غرب با ما «در اقتصاد هم» به‌غایت خصمانه است؛ با توجه به صراحت غرب در اذعان به این رویکرد، دیگر شاید فقط «تقی‌زاده»ها بر این انگاره دست رد بزنند. و مهم اینکه طی نیم قرن اخیر این مردم و خصوصاً نخبگان آنان، اثبات کرده‌اند که در برابر هجمه و حقارت تحمیلی، در هر حوزه‌ای باشد، سرفرود نخواهند آورد. آنچنان که حتی برهم‌ریختگی برنامه‌مند و سازمان‌دهی‌شده‌ی دی‌ماه ۹۶ نیز با آن ابعاد بی‌سابقه – چون مبنای اقتصادی داشت – مورد اقبال ولو حداقلیِ مردم ایران، قرار نگرفت؛ و جالب‌تر اینکه پاسخی محکم‌تر و جدی‌تر را در ۲۲ بهمن همان سال – و در استمرار آن در سال ۹۷ – دریافت کرد.

شواهد و اماره‌های فراوانی، برای قرینه‌ی حرکت جمعی ایرانیان به سمت «استقلال اقتصادی» می‌توان یافت. از رهبری در بالاترین رده‌ی نظام بگیرید، تا انبوه نخبگان جوان، که با انگیزه‌ی حل مسائل این کشور، در مقاطع تکمیلی به اقتصاد تغییر رشته می‌دهند. (انبوهی از اینان را در دانشگاههای معتبر تهران و شهرهای بزرگ سراغ می‌توانید گرفت؛ با تحقیق عرض می‌کنم: تعداد این جوانان به مراتب بیش از دو دهه‌ی گذشته است)؛ «تهرانی‌مقدم‌»های حوزه‌ی اقتصاد در راهند.

نگاه به «فضای کارشناسی» کشور در سطوح مختلف مقوم این انگاره است که از حدود ۱۵ سال قبل، تکاپوی جدی برای حل مسائل پیچیده‌ی اقتصاد ایران آغاز شده است. بانک‌ها و نهاد پول، که اکنون بارها توسط کارشناسان – حتی تا سطح مراجع تقلید – مورد تندترین هجمه‌ها قرار می‌گیرد، هرگز طی تا دو دهه قبل‌تر در فضای کارشناسی دچار چالش نبوده و در حاشیه‌ی امن قرار داشته است. ساختار بودجه‌ هیچ زمانی تا این اندازه مورد انتقاد قرار نداشته، و لزوم بازبینی ساختاری در آن مورد تأکید قرار نگرفته است. حمله به زیرساخت‌های جلوگیری از فساد (مانند شفافیت) اکنون جدی‌تر از هر زمان دیگری است. انتقادها نسبت به مبانی نظری «اقتصاد خرد و کلان» که در غرب تدوین شده و بسط یافته، و ۷۰ سال، «علم جهان‌روا» تلقی می‌شده، هرگز به میزان حال حاضر نبوده است. برنامه‌ی ششم توسعه، اولین برنامه‌ای طی ۷۰ سال بودجه‌ریزی کشور بود که در مجلس رد شد و برنامه‌ی قبل (پنجم) را یک سال برای تعیین تکلیف برنامه‌ی جدید تمدید کردند. در بسیاری از حوزه‌ها شاهد چرخش‌های مدیریتی به سمت جوانان پرتلاش و انگیزه‌مند و خوش‌فکر هستیم که رویکردهای جدیدی در حل مسائل اقتصادی به کار گرفته‌اند.

این نوع نگاه نخبگان بر کشاورزی، صنعت، مراودات و تبادلات تجاری، معادن، رفاه و تأمین اجتماعی، نفت و انرژی، مصرف، منابع آب، محیط‌زیست، کسب و کار، تجارت الکترونیک، بازار و دهها حوزه‌ی اساسی دیگر مرتبط با اقتصاد سایه‌ افکنده است. اساساً اگر به فضای رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، مسئولان کشور و هرجا «تریبون» برای «ابراز مسئله» وجود دارد، نگاهی بیندازید تعداد بحث‌های کارشناسی عمیق قابل توجه است؛ و خوشبختانه بسیاری از این بحث‌ها، اساساً معطوف به «نهادسازیِ کارآمد» و بومی و مناسب احوال ایران اسلامی است. گرچه در سیر تطور این تحول‌خواهی، هنوز فضای نخبگانی، نتوانسته یک «نهضت» – مشابه آنچه در موشکی رخ داد – را شکل دهد.

در اینجا باید تأکید کرد که رشد و پیشرفت اقتصادی ایران اسلامی، طی دو دهه‌ی آینده لزوماً از مسیر «ساختارهای جاری دیوانی» نخواهد گذشت. انبوه نخبگان وطن‌پرست، استقلال‌طلب، متدین و پرشور ایران، مسیر شکوفایی حوزه‌های مختلف اقتصاد را باز خواهند کرد؛ چه آنها را در ساختارهای کهنه و فرسوده‌ و لَختِ دیوانیِ فعلی راه بدهند یا خیر. اقتصاد هم، مانند حوزه‌ی موشکی، برای دستیابی به عزت فراگیر و جایگاه رفیع، نیازمند تلاش‌های تحول‌آفرینِ جمع نه‌چندان پرشماری از نخبگانی مصمم، وطن‌پرست و متدین ایران است.

دور از انتظار نیست که در ۱۴۳۰، ژنرال‌های جوان اقتصاد ایران، پشت تریبون قرار بگیرند و از موضع اقتدار در تیررس بودن «تجهیزات و نهادهای ‘های‌تک’ اقتصادی آمریکایی» را اعلام کرده و برای عدم انهدام آن بر رئیس‌جمهور ایالات متحده منت بگذارند؛‌ البته اگر ایالات متحده تا آن تاریخ از فرط «تورم فروش پول»، مضمحل نشده باشد.

به امید آن روز.

انتهای پیام/

[ad_2]