خلاصه در قرآن کریم و در آیات متعدد مثل آیه ی تطهیر، آیه ی ولایت و آیه ی تبلیغ به مسأله اهل بیت(ع) عنایت مخصوصی شده و از سوی دیگر، در سنت حتمی مثل احادیث ثقلین، «یوم الدار»، منزلت و غدیر نیز بر اهمیت توجه و شناخت اهل بیت(ع) اهتمام زیاد شده هست. طبق […]

 

خلاصه

در قرآن کریم و در آیات متعدد مثل آیه ی تطهیر، آیه ی ولایت و آیه ی تبلیغ به مسأله اهل بیت(ع) عنایت مخصوصی شده و از سوی دیگر، در سنت حتمی مثل احادیث ثقلین، «یوم الدار»، منزلت و غدیر نیز بر اهمیت توجه و شناخت اهل بیت(ع) اهتمام زیاد شده هست. طبق مجموع این رویکردها هست که علمای همه مذاهب اسلامی و به ویژه عرفای نازک اندیش و دقیق النظری مثل مولانا جلال الدین محمد بلخی، عطار نیشابوری، خواجه عبدالله انصاری، عبدالرحمن جامی و به ویژه حکیم سنایی غزنوی در این زمینه به شکل نیکویی حرف گفته و نکته های ژرف، با اهمیت و آموزنده ای در مورد ساحت های وجودی اهل بیت(ع) بیان داشته اند.

  از این رو، در این نوشتار اهتمام شده هست که جایگاه زیباترین جلوه ها و نورانی ترین تجلی های واقعیت اهل بیت(ع) در سروده های حکیم سنایی غزنوی بیان گردد و در کنار این هدف نیک، نیم نگاهی به زندگی نامه و شهر تاریخی غزنین(زادگاه حکیم سنایی) انداخته گردد.

کلیدواژگان

اهل بیت(ع)؛ سنایی غزنوی؛ شیعه؛ امام علی(ع)؛ امام حسین(ع)؛ کربلا؛ امام رضا(ع)؛ خراسان؛ غزنه

مقدمه

در صحیفه الهی «آل عبا» به «اهل بیت(ع)» تعبیر گردیده هست و در مراجع معتبر روایی مورد وفاق شیعه و اهل سنت و بر پایه  احادیث تفسیرگر آیه ۳۳ سوره احزاب، به رسول خدا(ص)، حضرت علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، امامان حسن(ع) و حسین(ع) تشریح شده و آنان در پاکی و قداست، بی همتا به شمار آمده اند (طباطبائی، ۱۴۱۷ق، ج ۱۶، ص ۴۶۲).

این روایات، زیادتر از هفتاد حدیث هست که در مراجع معتبر اسلامی و از طرق بسیارى از ام سلمه، عایشه، ابى سعید خدرى، سعد، وائله بن الاسقع، ابى الحمراء، ابن عباس، ثوبان (غلام آزاد شده ی رسول خدا)، عبدالله بن جعفر، امام على(ع) و امام حسن(ع) نقل شده هست (رک: سیوطی، بی تا، ج۵، ص۱۹۸؛ حسکانی؛ ۱۴۱۱ق، ج ۴، ص ۱۸، حاکم نیشابوری؛ بی تا، ج ۳، ص ۱۴۶، خواجه عبدالله انصاری؛ بی تا، ۸/۴۶).

شیخ صدوق در کتاب «معانی الاخبار» از کتاب «یاقوتیّه» محمد بن عبد  الواحد نقل می کند که ابن اعرابی، ده مفهوم برای عترت ذکر کرده هست؛ آن گاه، وی هر  یک از این معانی را بر خاندان پیغمبر اکرم(ص) تطبیق کرده هست. مفهوم اول این هست که عترت به قطعات بزرگ مُشک گفته می گردد که در نافه آهو شکل می گیرد: «العتره قطاع المسک الکبار فی النافجه» (ابن بابویه، ۱۴۰۳ق، ص ۹۱) آن گاه گفته هست: «این از آن جهت هست که از میان بنی هاشم و جمیع فرزندان ابوطالب، ائمه(ع) قطعه های مشک  هستند.»

»آیت الله جوادی آملی نیز در مورد این گفتار شیخ معتقد هست: «ائمه به منزله قطعات بزرگ مُشک می باشند که در نافه آهو تشکیل می گردد. ولایت کلیّه الهیّه، به منزله همان نافه آهوست که محل تکوّن این مشک های خوشبو هست. قرار گرفتن قطعات مشک در نافه آهو مشابه قرار گرفتن چند تکه سنگ و کلوخ در داخل یک ظرف نیست که رابطه و اتصالی با یکدیگر نداشته باشد، لکن این قطعات به ابزار مویرگ هایی با یکدیگر مربوط می باشند، چنان که مجموع آنان به ابزار همین مویرگ ها با نافه مربوط اند و به خاطر وصل شدن به نافه، تکّون و رشد پیدا می نمایند. امامن اطهار(ع) با رشته های ولایت با یکدیگر، با نبی اکرم(ص) و با ولایت کلیه الهیّه در رابطه اند و با همین وصل شدن و رابطه، تکوّن و تکامل پیدا می نمایند و به آن مقام های می رسند» (جوادی آملی، ج۱، ۱۳۸۹، ص ۳۲۳).

اهل بیت(ع) مطابق آیه مبارکه «إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» معصوم و مصون از هر گونه خطا و اشتباه  هستند (مغنیه، ۱۴۲۴ق، ج ۶، ص ۲۱۷؛ رازی، ۱۴۲۰ق، ج ۲۵، ص ۱۶۷) و بنا بر حدیث متواتر و سرشناس «ثقلین» تا روز قیامت همراه با کتاب الله می باشند و افزون بر آن، ده ها آیه و صدها روایت در فضائل آن بزرگواران آمده هست و با وجود سال ها خصومت بنی امیه و بنی عباس با آنان، فضایل آنان سراسر عالم را فراگرفته هست.

زیادتر نویسندگان از مذاهب گوناگون اسلامی در این باره حرف های نغز و دل نشینی گفته  و با پیروی از رهبران مذاهب اربعه، دوستی و مودّت آنان را فرض محسوب اند. بیشتر اندیشمندان و فخر آورانی که در قله های علم، ادب و عرفان قرار دارند، به گونه ای، در آثار خود از پیروزی ها، خصایل نیک و سجایای پسندیده آن بزرگواران حرف گفته  و محبت آنان را فرض دانسته اند. « «حکیم غزنوی» نیز از دانشورانی هست که به تصریح جایگاه اهل  بیت(ع) پرداخته و در «حدیقه الحقیقه» و «دیوان غزلیات» با توجه به آیات و روایات از مناقب آل عبا(ع) به خوبی حرف گفته هست.

غزنه؛ زادگاه سنایی

غزنه یا غزنین، نقش بسیار مهمی در رشد و تعالی تمدن اسلامی داشته هست. این شهر، عروس شهرهای آسیای وسطی نامیده می گردید (محمد، بی تا، ص۱۱۳) و عظمت و شکوهی داشت که از پادشاهان باج و از دریاها امواج می گرفت. به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از «ویل دورانت»، وقتی سلطان محمود از فتوحات برمی  گشت، نمایشگاهی از «گوهرها و دُرهای ناسفته، یاقوت هایی درخشنده چون اخگر یا چون شراب منجمد، و زمردهایی چون شاخه های نورسته ی مو و الماس هایی هر یک به وزن و اندازه ی انار، برپا می کرد و سفرای بیگانه را به شگفتی می انداخت (دورانت، ۱۳۶۶ش، ج ۱، ص ۵۲۶).

استانلی لین پول، در کتاب تاریخ طبقات سلاطین اسلام می گوید: «در عهد او (سلطان محمود)، غزنین حکم دارالعلم را داشت و جلالِ دربارِ او، جالبِ بزرگ ترین نمایندگان ادبیات آن دوره بود. شاید بتوان اظهار کرد که هیچکدام از پایتخت های قاره آسیا تا آن تاریخ، مظهر چنان جلالی نبود. به علاوه این شهر، عمارات و مساجد و سدّ ها و ابنیه خیریه بسیار داشت.» (» (لین پول، ۱۳۶۹ ش، ص ۶۰) در این شهر، صدها اثر فاخر چون تاریخ بیهقی و کشف المحجوب هجویری به نگارش آمد، این واقعیت از دید شاعران، نویسندگان و پژوهشگران مسلمان مخفی نمانده هست و هر یک از منظری به آن نگریسته اند. علامه اقبال لاهوری در سفری به غزنه، بر مزار حکیم سنائی حوصله و اختیار از دست داد و سوگمندانه سرود:

خیزد از دل فغان ها بی اختیار

آه! آن شهری که اینجا بود پار

آن دیار و کاخ و کو ویرانه ای هست

آن شکوه و فال و فر افسانه ای هست

آه غزنی! آن حریم علم و فن

مرغ زار شیر مردان کهن

دولت محمود را زیبا عروس

از حنابندان او دانای طوس

خفته در خاکش حکیم غزنوی

از نوای او دل مردان قوی

در فضای مرقد او سوختم

تا متاع فغان ای افروختم

(اقبال لاهوری، ۱۳۸۷ش، ص ۱۷۸)

علامه اقبال لاهوری در سفری به غزنه، بر مزار حکیم سنائی حوصله و اختیار از دست داد و سوگمندانه سرود:غزنه افزون بر جلوه های مادی، خاستگاه  اندیشوران بزرگی مثل هجویری، سنائی، عنصری، فرخی، اشرف الدین حسن غزنوی، احمد بن محمد (نویسنده کتاب اصول الدین) نیز بوده هست؛ اما در این میان، «سنایی» جایگاه خاصی دارد. گزافه نیست اگر بگوییم که سنایی، اسم غزنه را همیشگی کرد و این شهر هم حالا و در آینده به سنایی شناخته می گردد. امروز نه از ابهت و شکوه سلطان محمود خبری هست و نه از گنج های مملو از جواهرات او، اما از «حدیقه الحقیقه» حکیم سنایی روزانه میتوان گل  چید و از میوه های معرفتی آن چشید؛ چه این که خود وی گفته هست:

از غزل های سنایی خاصه در شعر و مثل فخر

دارد خاک بلخ امروز بر بحر عدن

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص ۳۰۹)

زندگی نامه

امروز نه از ابهت و شکوه سلطان محمود خبری هست و نه از گنج های مملو از جواهرات او، اما از «حدیقه الحقیقه» حکیم سنایی روزانه میتوان گل  چید و از میوه های معرفتی آن چشید؛ چه این که خود وی گفته هست:ابوالمجد، مجدود بن آدم سنایی در سال ۵۷۳ ق در شهر تاریخی «غزنی» مرکز ابهت غزنویان، دیده به جهان گشود. پس از آشنائی با علوم و فنون متفاوت به دربار سلطان مسعود (۴۹۲-۵۹۸ق) و بهرام پادشاه بن مسعود (۵۱۱-۵۲۲ق) راه یافت و در اوصاف آن دو، اشعاری سرود و در نزد آنان تقرب یافت تا جایی  که بهرام پادشاه، بر  آن گردید که خواهر خود را به ازدواج او در آورد، اما سنایی ناگهان، از پادشاه و دربار و جاه و جلال وی روی برتافت.

تذکره نویسان در علت تغییر حال او آورده اند: شخصی سرشناس به «لای خوار» در گلخنی نشسته بود و سنایی شعری ساخته بود که برای پادشاه در بیرون غزنین بخواند، از در گلخن می گذشت، لای خوار که لای شراب می خورد، اظهار کرد: ساقی قدحی پر کن به کوری محمودک سبکتکین (محمود سبکتکین در این داستان اشتباه هست و باید مسعود یا ارسلان باشد.) ) تا بخورم و پس از تعریض و رد، محمود اظهار کرد: ساقی قدحی پر کن به کوری سنائیک شاعر.

ساقی اظهار کرد: سنایی مردی فاضل و لطیف طبع هست.

اظهار کرد: اگر لطیف طبع بودی به کاری مشغول بودی که او را به کار آمدی، گزافی چند بر کاغذی نوشته که به هیچ کار وی نمی آید و نمی داند که او را برای چه کار آفریده اند.

سنایی چون آن بشنید، حال وی متغیر گشت و به تنبیه آن لای خوار، از مستی غفلت هشیار گردید و پای در راه نهاد و به سلوک روی آورد (جامی، ۱۳۷۰ش، ص ۵۹۵).

سنایی مدتی در شهرهای بزرگ آن زمان (هرات، بلخ، سرخس و نیشابور) ماند و پس از آن به قصد حج و دیدن عارفان بزرگ، از خراسان به مقصد مکه رهسپار گردید. در این عزیمت با علما و بزرگان دیدار نمود و آشنا شوید و از هر خرمنی، خوشه ای برگرفت و زیادتر به سیر و سلوک پرداخت تا عارف و حکیم بلند شهرت ای گردید. وقتی که از این عزیمت معنوی بازگشت، عزلت برگزید و به سلوک عملی و اندیشه علمی پرداخت (سجادی، ۱۳۹۳ش، ص ۱۱۴).

سنایی نخستین شاعری هست که مطالب بلند عرفانی و ذوقی را در شعر آورد و پس از او، شاعران عارفی مثل عطار، نظامی، مولوی، حافظ، سعدی و جامی روش او را دنبال کردند. مولوی در این زمینه چنین می سراید:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او

ما از پی سنایی و عطار رسیدیم (مولوی، ۱۳۸۴ش، ص ۵۰۸)

و یا:

ترک جوشی کرده ام من نیم خام

از حکیم غزنوی بشنو تمام (مولوی، ۱۳۸۲ش، ص ۵۰۱)

مولوی در این زمینه چنین می سراید:بعضی نیز اعتقاد دارند که الهام بخش و محرک کلیدی مولانا در سرودن مثنوی، الهی نامه سنایی بوده هست (فروزانفر، بی تا، ج ۱، ص ۱۰۷).

توجه و ارادت مولانا جلال الدین بلخی به سنایی به حدی هست که در مورد ها متعدد در مثنوی، اظهارات حکیمانه او را کانون گفتار خود قرار داده و آن را توصیف کرده هست. هر دو شاعر به عمق و باطن قرآن کریم که آدم های ظاهربین از آن محروم اند توجه کرده و این موضوع را با تمثیل، به نحوی بسیار زیبا بیان نموده اند که مناسب هست به آن اشاره گردد. سنایی در این زمینه، چنین می سراید:

عروس حضرت قرآن، نقاب آن گه براندازد

که دارالملک ایمان را مجرّد بیند از غوغا

عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز حرفى

که از خورشید جز گرمى نیابد چشم نابینا

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص ۴۵۶)

مولانا نیز با توجه به این بیان گفته هست:

خوش گفته بود آن حکیم غزنوى

بهر محجوبان مثـال معنوى

که ز قرآن گر نبیند غیر قال

این عجب نبود ز اصحاب ضلال

کز شعاع آفتاب پر ز نور

کور جز گرمى نیابد در گذر

چون کتاب الله بیامد هم بر آن

این گونه کنایه زدند آن کافران

که اساطیر هست و افسانه نژند

نیست تعمینى و تحقیقى بلند

بچگانه خرد فهمش مى کنند

نیست جز امر پسند و ناپسند

ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش

ذکر یعقوب و زلیخا و غمش

ذکر حمل مریم و نخل و مخاض

ذکر زکریا و یحیى و ریاض

ذکر موسى و شجر طور و عصا

خلع نعلین و خطابات و عصا

ذکر عیسى و عروجش بر سما

ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا

ذکر فضل احمد و خلق شگرف

که قمر از معجزاتش گردید دو نیم

ظاهر هست و هر کسى پى مى برد

کو بیان که گم گردد در وى خرد

اظهار کرد اگر ساده نماید این به تو

این گونه یک سوره گو اى سخت رو

جنّیان و انسیان و اهل کار

گو یکى آیت از این ساده بیار

(مولوی، ۱۳۸۲ش، ص ۵۲۲)

سنایی در این زمینه، چنین می سراید:در مورد تاریخ وفات سنایی اختلاف هست؛ بعضی تاریخ وفات او را سال ۵۲۵  ق و بعضی ۵۳۵ ق ذکر کرده اند، ولی قول معتبر و قابل اعتنا سال ۵۴۵  ه‍.ق هست. (سجادی، ۱۳۶۸ش، ص ۴۲۷)

اهل بیت(ع) از نگاه سنایی

(سجادی، ۱۳۶۸ش، ص ۴۲۷)گرچه علما، حکما و عرفای بزرگ مذاهب اسلامی در آثار منثور و منظوم، از اوصاف و خصوصیات اهل بیت(ع) زیاد یاد کرده اند، ولی کمی از آنان، به عمق و گستره سنائی از آن بزرگواران حرف گفته اند، وی در مناسبت   های متفاوت به شأن و منزلت اهل بیت(ع) پرداخته و گوشه های از فضایل آنان را برشمرده و به دیگران تذکر داده هست. بدون شک تصریح و پرداختن به تمام زوایای آنچه را که سنایی در مورد اهل بیت(ع) به نظم درآورده، آن قدر وسیع هست که میتوان کتاب مستقلی در مورد ی آن تدوین کرد که از توان این نوشتار بیرون هست. به همین علت، به اضطرار از دریای معرفتی که سنایی ساخته هست، قدحی برداشته و به تشنگان ارائه می داریم.

دو گوهر پُربها

از حدیث متواتر ثقلین (رک؛ ابن حنبل، بی تا، ج ۴، ص ۲۶۷؛ البخاری، ۱۴۲۲ق، ج ۷، ص ۱۲۳؛ متقی هندی، ۱۴۰۱ق، ج ۱، ص ۱۷۸) به دست می آید که پیامبر(ص) دو چیز با اهمیت و گران بها در میان امت به جای گذاشت: کتاب خداوند که به هیچ روی، باطل در آن راه ندارد و دیگری اهل بیت(ع) هست؛ آن دو، هیچ گاه از هم جدا نیستند و اگر مسلمین به آن دو تمسک جویند، ضاله نخواهند گردید. حکیم سنایی با توجه به این حدیث شریف در «حدیقه الحقیقه» پس از ذکر جریان صفین و شهادت عمار یاسر گفته هست:

مصطفی گاه رفتن از دنیا

چون بسیجید منزل عقبی

جمله اصحاب مرو را اظهار کردند

که چه بگذاشتی بر آشفتند

اظهار کرد بگذاشم کلام الله

عترتم را نیکو کنید نگاه

(سنایی، بی تا، ص ۲۵۷)

این حرف حکیم سنایی اشاره به آیه مبارکه ۲۳ شوری نیز دارد که خداوند خطاب به رسول الله(ص) فرمود:

«قُل لَّا أَسألُکم عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّه فىِ الْقُرْبى »

« حکیم سنایی با توجه به این حدیث شریف در «حدیقه الحقیقه» پس از ذکر جریان صفین و شهادت عمار یاسر گفته هست:«من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى کنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)».

طبق این آموزه متعال، آشکار می گردد که التزام به محبت اهل بیت(ع)، یک تکلیف واجب بر همه مسلمین هست. زمخشری که از علمای بزرگ اهل سنت هست می گوید: وقتی این آیه «مودت» نازل گردید، از رسول خدا(ص) سؤال گردید که مراد از اقاریب شما که محبت آنان واجب گردیده، چه کسانی اند؟ حضرت فرمود: «علی و فاطمه و ابنهما» (زمخشری، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص ۴۶۸) امام فخر رازی نیز در ذیل آیه مودّت، پس از نقل این حدیث می گوید: اگر چه درمورد این که مراد از آل محمد(ص) چه کسانی اند، اختلاف نظر هست، ولی بر طبق نقل های متواتر ثابت شده هست که فاطمه، حسن و حسین بیشترین تعلق و وابستگی را به پیامبر(ص) داشته اند و حضرت نیز محبت خاصی به آنان داشته هست و از این امر، آشکار می گردد مراد از ذوی القربی در آیه مودت، این چهار نفر می باشند (رازی، ۱۴۲۰ق، ج ۲۷-۲۸، ص ۱۴۳).

زیباتر از همه، حرف امام شافعی، ریاست یکی از مذاهب بزرگ اهل سنت در شعر سرشناس اوست که با الهام از آموزه های وحیانی گفته هست:

یا آل بیت رسول الله حبّکم

فرضُ من الله فی القرآن أنزله

کفاکم من شگرف الفخر أنکم

مَن لم یصل علیکم لاصلاه له

««ای آل بیت رسول الله، طبق حکم خداوند در قرآن کریم، محبت شما واجب هست، و در عظمت و افتخار شما همین کفایت می کند که اگر کسی در تشهد نمازش بر شما صلوات نفرستد، نماز او ادا نشده است» (الحسینی الفیروزآبادی، ۱۳۶۹ش، ج۲، ص ۸۱).

سنایی محبت خود را نسبت امام علی(ع) و برائت خود را نسبت به مخالفان او چنین اظهار داشته هست:

جانب هر که با علی نه نکوست

هر که گو باش، من ندارم دوست

هر که با علی هست دین میدان

ورنه چون نقش پارگین میدان

(سنایی، بی تا ص ۲۶۱)

((پارگین یعنی گودالی که آب های کثیف و گندیده در آن جمع گردد. (فرهنگ فشرده حرف، ج۱، ص ۴۳۳))

وی هم چنین به خوبی، پیام حدیث ثقلین را دریافته و می گوید:

جز کتاب الله و عترت ز احمد مرسل نماند

یادگاری کان توان تا روز محشر داشتن

از گذشت مصطفای مجتبی جز مرتضی

عالم دین را نیارد کس معمر داشتن

از پی سلطان دین پس چون روا داری هم

جز علی و عترتش محراب و منبر داشتن

هشت بستان را کجا هرگز توانی یافتن

جز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتن

گر همی مومن شماری خویشتن را بایدت

مهر زر جعفری بر دین جعفر داشتن

بندگی کن آل یاسین را به جان تا روز حشر

همچو بی دینان نباید روی اصفر داشتن

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص۴۶۹)

(فرهنگ فشرده حرف، ج۱، ص ۴۳۳))امام علی(ع) فرمود: «هیچ کس با ما اهل بیت پیغمبر(ص) قابل مقایسه نیست؛ زیرا در خانه ما قرآن نازل گشته هست، و کیان رسالت و نبوت در خاندان ما است» (ابن بابویه، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص ۱۹؛ ابونعیم، بی تا، ج ۷، ص ۲۰۱). با تأسی از این آموزه، حکیم سنایی، هیچ کس را هم پایه اهل بیت(ع) نمی داند:

سراسر جمله عالم پر ز شیرست

ولی شیری چو حیدر با سخا کو

سراسر جمله عالم پر شهیدست

شهیدی چون حسین کربلا کو

سراسر جمله عالم پر امامست

امامی چون علی موسی الرضا کو

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص ۶۵۳)

فضایل اهل بیت(ع)

در آثار سنایی در مورد فضائل اهل بیت(ع)، به ویژه امام علی(ع) نکته های زیبا و شنیدنی آمده هست، وی با اشاره به حدیث «أنا مدینه العلم و علی بابها» (الطهمانی النیسابوری، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص ۳۳۷) خوب ترین تعابیر مثل «عَلمدار»، «عِلم دار» پیامبر(ص) را به کار برده هست:

آن ز فضل آفت سرای فضول

آن عَلمدار و عِلم دار رسول

آن سرافیل سر فراز از علم

ملک الموت دیو آز از حلم

(سنایی، بی تا، ص ۲۴۵)

آل یاسین شرف بدو دیده

ایزد او را به علم بگزیدند

سرّ قرآن بخواند بود بدل

علم دو جهان او را حاصل

(همان، ص ۲۴۷)

« با تأسی از این آموزه، حکیم سنایی، هیچ کس را هم پایه اهل بیت(ع) نمی داند:«علمدار» بودن امام علی(ع) اشاره به جنگ خیبر هست. پیامبر(ص) یک روز قبل از فرستادن امام علی(ع) به جنگ خیبر فرمود: «فردا این پرچم را به دستی کسی خواهم داد که خداوند این دژ را به دست او می گشاید؛ کسی که خدا و رسول خدا(ص) را دوست می دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند (ابن عبدالبر، ۱۳۲۸ ق، ج۳، ص ۳۰۸).

عِلم دار بودن، اشاره به حدیث سرشناس «انا مدینه العلم و علی بابها» هست و «نائب مصطفی» بودن هم اشاره به حدیث شریف متواتر «غدیر» هست (متقی هندی، ۱۴۰۱ق، ج۱۱، ص۶۰۲).

سنایی نیز در جایی دیگر در همین باره گفته هست:

خوانده در دین و ملک مختارش

هم درِ علم و هم علمدارش

شرف شرع و قاضی دین او

صدف دُرّ آل یاسین او

ذوالفقار علی(ع)

در جنگ احد، امام علی(ع) با جسارت و رشادت، در کنار پیامبر(ص) شمشیر می زد و از وجود مقدس پیامبر شگرف الشان اسلام(ص) محافظت می کرد. « «جبرئیل» به رسول خدا(ص) اظهار کرد: راستی که علی یاری می کند؛ فرشتگان از یاری این جوان به شگفت آمده اند. پیامبر(ص) فرمود: به چه سبب چنین نباشد؛ او از من هست و من از او هستم. جبرئیل اظهار کرد: من هم از شما هستم؛ آن روز صدایی از آسمان شنیده گردید که متعدد اظهار می کرد: «لاسیف مگر ذوالفقار، لافتی مگر علی» ولی گوینده دیده نمی گردید؛ از پیامبر پرسیدند که گوینده کیست؟ فرمود: جبرئیل (ابن ابی الحدید، ۱۳۷۸ق، ج۱۴ص ۲۴۳)

سنایی در این زمینه، چنین سروده هست:

مصطفى چشم روشن از رویش

شاد زهرا، چو گشت وى شویش

اسمش از اسم یار مشتق بود

هر کجا رفت همرهش حق بود

آمد از سدره، جبرئیل امین

لافتى کرده مر او را تلقین

ذوالفقارى که از بهشت، خدای

بفرستاده بود، شرک زدای

آوریدش بـه نزد پیغمبر

اظهار کرد: «کاین هست بابت حیدر»

(سنایی، بی تا، باب ثالث ستایش امیرالمومنین)

اهل بیت(ع) و وصایت پیامبر(ص)

جبرئیل اظهار کرد: من هم از شما هستم؛ آن روز صدایی از آسمان شنیده گردید که متعدد اظهار می کرد: «لاسیف مگر ذوالفقار، لافتی مگر علی» ولی گوینده دیده نمی گردید؛ از پیامبر پرسیدند که گوینده کیست؟ فرمود: جبرئیل (ابن ابی الحدید، ۱۳۷۸ق، ج۱۴ص ۲۴۳)یکی از موضوعات بنیادین اعتقادی در مورد اهل بیت(ع) موضوع وصایت آنهاست. در این باره روایات زیادی در مراجع شیعه و سنی نقل شده هست. به عنوان مثال، رسول خدا(ص) فرمود: «لکل نبیّ وصیّ و وارث و أن علیاً وصیّی و وارثی: برای هر پیامبری وصی و وارثی هست، وصی و وارث من علی هست.» (» (مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص ۳۵) امام علی(ع) نیز در نهج البلاغه در این باره فرموده هست: «و لهم خصائص حقّ الولایه و فیهم الوصیّه و الوارثه» (ر.ک: ابن ابی الحدید، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص ۱۳۹-۱۴۰).

حکیم سنایی در موضوع وصایت، به نکته دقیقی اشاره نموده هست:

مر نبى را وصى و هم داماد

جان پیغمبر از جمالش شاد

نایب مصطفى به روز غدیر

کرده در شرع مر او را به امیر

سرّ قرآن بخوانده بود به دل

علم دو جهان او را شده حاصل

(سنایی، بی تا، ص ۲۵۰)

ولایت اهل بیت(ع)

ولیّ از اسماء خداوند هست، قرآن کریم فرموده هست: «فا الله هو الولیّ: تنها ولی، خداوند است» (شوری، ۹) و در جای دیگر به نقل از حضرت یوسف(ع) آمده هست: «انت ولی فی الدنیا و الآخره : تنها تو در دنیا و آخرت مولای منی» (یوسف، ۱۰۱) پس ولی واقعی، خداوند هست و ولایت بالذات و بالاصاله از آن او خواهد بود.

در اندیشه حکیم سنایی، با اشاره به آیات قرآن کریم و روایات رسول الله(ص)، در مورد امامت و ولایت اهل بیت(ع) نکته های زیبا و شنیدنی آمده هست، من جمله گفته هست:

اسمش از اسم یار مشتق بود

هر کجا رفت همرهش حق بود (سنایی، بی تا ص۲۴۵)

قابل رمز حق رزانت او

مهبط وحی حق امانت او (همان، ص ۲۴۸)

رازدار خدای، پیغمبر

رازدار پیمبرش حیدر (همان، ص ۲۸۹)

تا بنگشاد علم حیدر در

ندهد سنت پیامبر بر (همان، ص ۲۵۲)

آنچه در کلام سنایی در باب ولایت و امامت آمده هست، در واقعیت، انعکاس عرفانی آموزه های وحیانی هست. در آیه ی ولایت صریحا آمده هست: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُون: سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند» (مائده، ۵۵)

مراجع

لیست مراجع و مآخذ

در آیه ی ولایت صریحا آمده هست: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکِعُون: سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنان که ایمان آورده اند؛ همان ها که نماز را برپا مى دارند و در حال رکوع، زکات مى دهند» (مائده، ۵۵)ابن ابی الحدید، توصیف نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا بر علیه السلام ،  تهران، نشر جهان ، ۱۳۷۸ش.
   ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، شهر قم ، دفتر انتشارات اسلامى ، ۱۴۰۳ق .
ابن حنبل، أبوعبدالله أحمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا.
أ أبونعیم، احمد بن عبدالله الاصبهانى ، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القراء للطباعه و النشر، بی تا.
اقبال لاهوری، محمد، دیوان اقبال لاهوری، تهران، زائران، ۱۳۸۷ش.
البخاری الجعفی، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الأولى، ۱۴۲۲ق.
جامی، نورالدین عبدالرحمن، نفحات  الانس من حضرات القدس، به تلاش محمود عابدی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰ش.
جوادی آملی، عبدالله، أدب فنای مقربان، شهر قم، اسراء، ۱۳۸۹ش.
حسکانى، عبیدالله بن احمد، ظواهر التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۴۱۱ ق.
الحسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، انتشارات توس، ۱۳۶۹ش.
دورانت، ویل، مشرق زمین یا گهواره تمدن، تهران، سازمان انتشارات تعلیم انقلاب اسلامی، ۱۳۶۶ش.
الرازی، فخرالدین أبوعبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی، فاتیح الغیب التفسیر الکبیر، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق.
رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۱ ش.
زمخشری، أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
سجادی، سیدضیاءالدین، مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سمت، ۱۳۹۳ش.
_____________، _____________، مبانی عرفان و احوال عارفان، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش.
سنایی غزنوی، ابوالمجد بن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، با تصحیح مدرس رضوی، دانشگاه تهران، بی تا.
__________________، __________________، دیوان اشعار، به اتمام مدرس رضوی، انتشارات سنائی، ۱۳۸۸ش.
السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، بی تا.
طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، شهر قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۷ ق
الطبرانی، أبوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، المعجم الأوسط، بی نا، بی تا.
الطهمانی النیسابوری، أبوعبدالله الحاکم محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی، المستدرک على الصحیحین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان عطار نیشابوری، تهران، نشر علم، بی تا.
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، تهران، هرمس، ۱۳۸۲ش.
فروزانفر، بدیع الزمان، تحقیق در احوال و آثار مولانا، تهران، زائران، بی تا.
لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، عباس اقبال آشتیانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۸۹ش.
متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۱ق.
المحقق، طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، بی تا.
محمد، میر غلام، افغانستان در مسیر تاریخ، بی جا، بی نا، بی تا.
مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۲۴ ق.
مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تهران، هرمس، ۱۳۸۲ش.
__________________، __________________، کلیات دیوان شمس تبریزی، تهران، شقایق، ۱۳۸۴ش.
نوائی، علی شیر، دیوان اشعار، به تلاش رکن الدین همایون، تهران، کتابفروشی ابن سینا، بی تا.

نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالحیل، بی تا.

نویسنده:

رحمت  الله ضیائی اُرزگانی: محقق و محقق

فصلنامه حبل المتین شماره ۱۶

..