[ad_1] به گزارش پایگاه خبری شهرکریمه، گروه نوجوان بزهکاری در “خط باریک قرمز” سوژه مستند شده‌اند که از میان ۱۷۰ مجرم در کانون اصلاح و تربیت (زندان مخصوص زیر ۱۸ سال) انتخاب و با کمک مربی (توماج دانش بهزادی) و تیمش آموزش می‌بینند تا بتوانند استعدادهای خودشان را پرورش بدهند تا در جشنواره تئاتر فجر […]

[ad_1]

به گزارش پایگاه خبری شهرکریمه، گروه نوجوان بزهکاری در “خط باریک قرمز” سوژه مستند شده‌اند که از میان ۱۷۰ مجرم در کانون اصلاح و تربیت (زندان مخصوص زیر ۱۸ سال) انتخاب و با کمک مربی (توماج دانش بهزادی) و تیمش آموزش می‌بینند تا بتوانند استعدادهای خودشان را پرورش بدهند تا در جشنواره تئاتر فجر شرکت کنند. آنها به تدریج از طریق تمرین‌های نمایشی ناگفته‌های زندگی خود را بیان می‌کنند؛ سپس تصمیم می‌گیرند نمایشنامه‌ای را روی صحنه ببرند و کارشان را در یک جشنواره مهم در خارج از زندان روی صحنه ببرند تا شاید از این طریق روزی از زندان خارج شوند.

علاوه بر زندانیان کانون اصلاح و‌تربیت، توماج دانش بهزادی، فرهاد اصلانی، هنگامه قاضیانی، امیردژاکام، یاسر خاسب، آرش آبسالان و افشین هاشمی نیز در این مستند حضور دارند. در واقع جوکرهای واقعی در مستند “خط باریک قرمز” دیده می‌شوند.

مستند فرآیند این پروژه از استعدادسنجی و انتخاب تا اجرای اصلی گروه را نشان می‌دهد. تعدادی نوجوان از بین ۱۸۰ نفر اعضای کانون تلاش کردند که استعداد و توانایی خود را نشان دهند تا توسط مربی انتخاب شوند. آنها ابتدا زندگی خود را برای این تیم اجرا کردند و کسانی که اجرای بهتری داشتند برگزیده شدند. این روایت‌ها سرشار از اندوه و تأسف بود.

فقر، جرم و جنایت‌هایی که به تبع‌ آن به وجود می‌آید؛ برای مثال شاهد روایت نوجوانانی بودیم که برای رفت‌و‌آمد در محلشان باید سلاح حمل می‌کردند یا تعدادی از آنها به دلیل فقر و نداشتن پول، مجبور به کار کردن در سن پایین بودند یا حتی از بین آنان بودند کسانی که با سن کم سرپرست خانواده بودند و وظیفه تأمین هزینه‌های خانه را داشتند.

ترس و اضطراب وجه مشترک روایت همه بچه‌ها بود؛ وحشتی که نتیجه فقر، بی‌سوادی و اعتیاد بود و معلولش جرائمی که به واسطه آن بچه‌ها در کانون بودند. از دیگر علت‌های این مشکلات وجود ترس و ناامنی بین نوجوانان بود، آنها ندانسته عکس‌العمل‌هایی در مقابل ترس نشان دادند و مسیر زندگی آنها برای همیشه تغییر کرد. نبود محیطی سالم وقوع چنین شرایطی را آسان‌تر می‌کند.

مستند “خط باریک قرمز” مراحلی دشوار داشته است؛ از مشکلاتی مثل همکاری نکردن بچه‌ها تا دردسر‌های قانونی. اواخر پروژه عده‌ای از بچه‌ها به دلیل اعتقاد نمایشی بودن این ماجرا و در نظر نگرفتن حق و حقوق نوجوانان کانون، دیگر سر تمرین حاضر نشدند و از گروه جدا شدند، جدایی آنها ضربه‌ای سخت به تیم پروژه وارد کرد.

نوجوانانی که شیشه می‌شکستند و به‌ دلیل زورگیری و یا بی‌احتیاطی یا قتل به کانون آمده بودند نامه‌ای نوشتند و همگی امضاء کردند تا دیگر اجرا نکنند، به اعتقاد مربی این تأثیر تئاتر و هنر بر روی آنها بود که به جای فریاد و هیاهو به آرامی مثل انسانی متمدن و نویی رفتار کردند. همین فرآیند سه هفته پروژه را به عقب انداخت.

سؤالی که به ذهن مخاطب خطور می‌کند این است که آیا اگر بچه‌ها قبل ارتکاب جرم به تئاتر و یا کاری اجتماعی مشغول می‌شدند، دچار این چنین مشکلاتی می‌شدند؟ سؤالی بود که تعداد از آنها جواب دادند: “نه”. می‌گفتند: “اگر ما زود‌تر به کلاس تئاتر می‌رفتیم سر از کانون در نمی‌آوردیم.”

نوجوان‌های غرق در نقش، با وعده‌ها و پیشنهاد‌های داده شده از جمله اضافه شدن به تیم مربی یا اثرگذاری بر نظر قاضی، به کار خود ادامه دادند، در حالی که در انتهای مستند گروه تقریباً منحل شد و دیگر نه مربی بود و نه عفو دادگاه، فقط تعدادی از آنها به خانه برگشتند و تعدادی دیگر منتظر رضایت خانواده مقتول و یا پیدا شدن پولی برای رضایت از شاکی.

انتخاب موسیقی موردی برای بخش‌های خاص به خوبی توجه مخاطب را جذب می‌کرد، گاهی میان تمرین، خاطره‌گویی تعدادی از نوجوانان، تأثیر بسیاری بر احساسات مخاطب می‌گذاشت، تجربه‌هایی که تحمل کردن آنها فشار زیادی بر هر انسانی تحمیل می‌کند.

استفاده از شخصیت‌های مطرح سینما و تئاتر، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اعتماد بچه‌ها به مربی گذاشت. با وجود اینکه امسال در سینما حقیقت، برای تماشای مستند برخلاف روند عادی سال‌های پیش باید بلیت تهیه و هزینه پرداخت می‌شد همچنان مستند‌‌ها کیفیت خودشان را حفظ کرده بودند، هرچند این موضوع باعث کاهش تعداد بینندگان سینما شد.

این مستند پرده از حقیقتی تلخ در جامعه برداشت که چگونه استعدادها و ظرفیت‌های ما به خاطر نداشتن آگاهی یا آموزش صحیح به انحراف و خطر کشیده می‌شوند، دیالوگ‌های بین مربی و بچه‌ها نمایانگر نداشتن آگاهی در حین ارتکاب جرم بود، از طرفی آموزش اشتباه توسط همسالان تأثیر بسیاری بر روند اشتباهات بچه‌ها گذاشته بود.

مستند، راوی داستانی خیلی نزدیک بود، داستانی که ممکن است برای همه نوجوان‌های کشور ما اتفاق بیفتد. نقدی که می‌شود به این ماجرا کرد این است که پروژه، چه راهی برای حل اینچنین مشکلات ارائه کرده است؟ آیا صرف نشان دادن مسائل این موضوع مشکلی را رفع می‌کند؟

چگونه می‌شود از وقوع چنین مسائلی جلوگیری کرد، با وجود اینکه مستند موقعیت مناسبی جهت ارائه راهکار داشت، چیزی در این مورد نشان داده نشد. شاید بتوان راه‌حل‌هایی ارائه داد تا مسئولین بتوانند سریع‌تر مشکلات را رفع کنند.

آیا ساخت مستندی صرفاً جهت نشان دادن معضل اجتماعی کافی است؟ سؤال اینجا است که چه راه‌حلی مناسب است؟ آموزش صحیح و کارآمد؟ یا انتخاب دوست‌های مناسب؟ و یا وجود سرگرمی‌های سالم و کاملاً مناسب؟ چه چیزی می‌تواند مانع این خطر‌های احتمالی بشود؟ چه کسی مسئول اینچنین مشکلاتی است؟ نوجوان‌ها؟ خانواده؟ یا مسئولین؟ /۸۸۲/ ۱۰۲/

[ad_2]