×
×

سازندگی و تحریف تاریخ با «دو قرن سکوت»- اخبار سیاسی – اخبار شهرکریمه

  • کد نوشته: 14243
  • [ad_1] به گزارش خبرنگار سیاسی خبرنگار شهرکریمه، روزنامه “سازندگی” ارگان حزب کارگزاران سازندگی در دهه فجر انقلاب اسلامی اقدام به انتشار گزارش‌هایی در حوزه تاریخ همچون “نوشدارو پس از مرگ” و “اولین دانشگاه” کرد که دارای اشتباهات تاریخی بود و موجب واکنش “عباس سلیمی نمین” مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران شد که نقد […]

    سازندگی و تحریف تاریخ با «دو قرن سکوت»- اخبار سیاسی – اخبار شهرکریمه
  • [ad_1]

    به گزارش خبرنگار سیاسی خبرنگار شهرکریمه، روزنامه “سازندگی” ارگان حزب کارگزاران سازندگی در دهه فجر انقلاب اسلامی اقدام به انتشار گزارش‌هایی در حوزه تاریخ همچون “نوشدارو پس از مرگ” و “اولین دانشگاه” کرد که دارای اشتباهات تاریخی بود و موجب واکنش “عباس سلیمی نمین” مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران شد که نقد وی بر دو مطلب روزنامه سازندگی امروز (پنج‌شنبه ۲۵ بهمن ــ شماره ۳۰۲) در این روزنامه به انتشار رسید.

    این روزنامه کنار انتشار نقد سلیمی‌ نمین، مطلبی با عنوان “انتقاد از خود” را به‌چاپ رساند. عنوان “انتقاد از خود” برگرفته از مقدمه چاپ دوم کتاب “دو قرن سکوت” به‌قلم “عبدالحسین زرین‌کوب” است که می‌توان این تیتر را اذعان به اشتباه این روزنامه در انتشار برخی گزارش‌های ناصحیح در حوزه تاریخ و به‌ویژه تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی دانست.

    در ادامه به بازخوانی دو مطلب امروز صفحه “حافظه” روزنامه سازندگی می‌پردازیم:

    ** نقد سلیمی‌نمین بر دو مطلب روزنامه سازندگی

     در متن نقد “عباس سلیمی نمین” بر دو مطلب روزنامه سازندگی با عنوان “کمی انصاف” آمده است:

    با سلام؛ در عجبم که اشتغالات روزافزون حزبی و دولتی شما، حتی دهه فجر را فرصتی برای سیاست‌گذاران ظاهراً هوشمند آن جریده قرار داده تا آهنگی ناساز با دستاورد قیامی کم‌نظیر در تاریخ بشریت ساز کنند و به‌زعم خویش آموزه‌های متفاوت دوران سلطه را تجدید نمایند. ای‌کاش این ناهمخوانی‌ها کمترین بهره‌ای از حقیقت برده بود تا دست‌کم رشدی را از آنِ ملت سازد، برای نمونه، به‌بهانه تجلیل چندی پیش جشنواره فارابی از مرحوم عبدالحسین زرین‌کوب، در ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی تیتر اولی ساخته و پرداخته می‌شود تا به تبلیغی فوق‌العاده از کتاب «دو قرن سکوت» (چاپ ۱۳۳۰ ه.ش.) بپردازند؛ لذا ذیل عنوان «شاهکار زرین‌کوب» می‌خوانیم: «همه آثار عبدالحسین زرین‌کوب به‌دلیل بیان ادبی و حماسی تاریخ از آثار پرفروش در میان ایرانیان هستند، اما در این میان جایگاه کتاب «دو قرن سکوت» او جایگاهی متمایز است… این کتاب با حمله اعراب به ایران شروع می‌شود که او آن را به‌صورت یک تراژدی برای ملت ایران معرفی می‌کند. او دو قرن اول تاریخ ایران پس از حمله اعراب را دوره‌ای از تاریکی به‌تصویر می‌کشد». (روزنامه سازندگی، شماره ۲۹۵، دوشنبه ۱۵ بهمن ۹۷)

    همان‌گونه که دست‌اندرکاران روزنامه به‌خوبی واقفند این اثر حاصل دورانی است که مرحوم زرین‌کوب بدون اطلاع از ماهیت فراماسونری جذب آن می‌شود، اما پس از پی بردن به ماهیت چنین تشکیلات مخفی وابسته به صهیونیزم جهانی از آن فاصله می‌گیرد، حتی صادقانه در مقام نقد خود برآمده، از این اثر، شجاعانه تبرّی می‌جوید: «…همین لحن تا حدی در کتاب مازیار مجتبی مینوی و بیشتر در طی مقالات ذبیح‌الله صفا راجع به رؤساء نهضت‌های ضدعرب و هم در مقاله و کتاب سعید نفیسی راجع به بابک خرم‌دین و در رساله عبدالله‌بن مقفع تألیف مرحوم عباس اقبال و در کتاب «دو قرن سکوت» اثر نویسنده این سطور نیز در تجلّی است. در همه این آثار لحنی نامساعد و آمیخته به نیش و طعنه در حق اعراب به‌کار رفته است که البته شایسته بیان مورخ نیست». (تاریخ ایران بعد از اسلام، تألیف دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، چاپ ۱۳۵۵، انتشارات امیرکبیر، ص۱۵۰)

    ** تبرّی زرین‌کوب از “دو قرن سکوت”

    همچنین «دو قرن سکوت» در زمان خود توسط بسیاری از اندیشمندان از جمله آیت‌الله مطهری نقد می‌شود و ادعای حاکم شدن دو قرن تاریکی بر ایران بعد از ورود اسلام رویکردی بی‌مبنا در تاریخ ایران و سناریویی حسابگرانه برای رودررو قرار دادن اسلامیت و ملّیت عنوان می‌گردد؛ از آن مهمتر این‌که خود مؤلف از جهت‌گیری این اثر و سایر آثار مشابه در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تبرّی می‌جوید، حال چگونه است در ایامی که باید در برابر بزرگترین خدمت اسلام به ایرانیان سر تعظیم فرود آوریم که به تحقیری تاریخی پایان و این مرز و بوم را از لوث استبداد سیاه پهلوی و سلطه شوم آمریکا رهایی داد، با ترویج دروغ‌هایی به تحریک احساسات جوانان علیه اسلام مبادرت می‌ورزیم؟ آیا اگر کمی انصاف داشته باشیم جز اسلام عامل دیگری می‌توانست اتحادی کم‌نظیر در میان ما ایرانیان رقم زند و قدرت ملی را شکل دهد و به تحقیری تاریخی که همه اقشار جامعه از آن به‌شدت رنج می‌بردند، پایان دهد؟ این‌که مسئولان و دست‌اندر‌کاران در این چهار دهه به‌چه‌میزان از این نعمت بزرگ یعنی رهایی از اسارت مستقیم بیگانه و استبداد یک خانواده بی‌هویت بهره گرفتند بحث دیگری است. در این میان به‌نظر نمی‌رسد که سیاست‌گذاران این جریده ندانند که تضعیف عامل اتحاد بی‌سابقه ملت ایران چه عواقبی در پی خواهد داشت.

    ترویج کتابی که ذهن بی‌اطلاعان از تاریخ را به‌شدت نسبت به اسلام مکدر می‌سازد در شرایطی که مؤلف اساس نگارش آن را بر عداوت عنوان می‌دارد ونه بر قواعد تاریخ‌پژوهی، کدام هدف را در دهه فجر نشانه رفته است؟!

    ** آیا “دانشگاه تهران” اولین نهاد آموزش عالی ایران است؟

    مطلب دیگری که در دهه فجر اهل نظر را به خود جلب می‌کند عنوان «دانشگاه تهران، نخستین نهاد آموزش عالی ایران» در شماره ۲۹۳ مورخه شنبه ۱۳ بهمن ۹۷ جریده تحت سردبیری شماست. این‌که حتی در سالگرد پیروزی ملت ایران بر استبداد پهلوی‌ها، فرصت سخن گفتن از خدمات رضاخان مورد غفلت قرار نگرفته جای تأمل است وگرنه از تلاش برای مؤثر واقع شدن دیپلماسی عمومی برخی دولت‌ها در ایران امروز غافل نیستم، اما به‌عنوان فردی که در پژوهش‌های تاریخی عمرم را سپری می‌سازم پرسشم آن است که؛ آیا دانشگاه تهران به‌درستی اولین نهاد آموزش عالی ایران بود؟ آیا جز آن است که بنای دانشگاه تهران صرفاً محل تجمع ۶ مجموعه آموزش عالی شد که سال‌ها قدمت داشتند؟

    درباره این‌که چرا رضاخان همه این مؤسسات آموزش عالی را در یک جا متمرکز کرد نظرات متفاوتی وجود دارد. در این زمینه دو موضوع نباید از نظر دور بماند؛ اول مخالفت‌های دانشجویی در اروپا علیه رضاخان، از جمله در سال ۱۹۲۸ میلادی که در طول دیدار تیمورتاش ــ وزیر دربار ــ از آلمان تظاهرات اعتراض‌آمیزی انجام دادند، همچنین تهیه گزارشی از سوی دانشجویان به سه زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی در مورد جنایات پهلوی اول و ارسال آن برای مطبوعات اروپا و انعکاس وسیع آن از یک سو موجب تیرگی روابط ایران و آلمان و در نهایت اخراج مرتضی علوی (برادر بزرگ علوی) از آن کشور و سپس مرگ مشکوک وی گردید و از سوی دیگر، رضاخان در سیاست اعزام دانشجو به خارج (که از دوران قاجار آغاز شده بود) محتاط‌تر شد.

    همچنین در اندیشه کنترل شدیدتر دانشجویان داخلی در مؤسسات مختلف برآمد، که متمرکز کردن ۶ مؤسسه آموزش عالی می‌تواند بدین سبب باشد آقای افشین متین در پژوهش تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی به این موضوع اشاراتی دارد که ترجمه آن از انگلیسی به فارسی به‌قلم آقای ارسطو آذری در ایران در دسترس محققان است. این محقق ایرانی مقیم آمریکا تعطیلی موقت دانشکده فنی در سال ۱۳۱۶ در پی اعتراضات دانشجویان آن را نمونه‌ای از این کنترل شدید عنوان می‌دارد. (ر.ک. به کتاب کنفدراسیون، ص۵۲)

    جناب آقای سردبیر! سیاست‌گذاران روزنامه «سازندگی» هر گرایشی دارند و به تبلیغ هر سیاستی همت گماشته‌اند به خود آن‌ها مربوط است؛ سرمایه‌ای دارند و می‌خواهند در مسیری هزینه کنند، اما کمترین انتظار برای تقویت سلامت فضای فکری، رعایت انصاف سیاسی است. متأسفانه در تولیدات تبلیغاتی آن رسانه، کمتر می‌توان نشانی از انصاف و پای‌بندی به مسلمات تاریخ یافت. با عرض پوزش از این مکتوب صریح خویش، امیدوارم با دعوت همکاران به رعایت انصاف در رشد فکری جامعه نقش مؤثرتری را ایفا نمایید.

    ** انتقاد سازندگی از خود

    روزنامه سازندگی در مطلب “انتقاد از خود” می‌نویسد که “عبدالحسین زرین‌کوب از جمله نویسندگان برجسته، پرکار و تأثیرگذار در تاریخ و فرهنگ معاصر ایران دو کتاب کاملاً متفاوت در کارنامه پربرگ خود دارد؛ “دو قرن سکوت” و “بامداد اسلام”. “دو قرن سکوت”، محصول دهه ۳۰ خورشیدی است. اثری که بیش از دیگر آثار او شهره عام و خاص است و “کارنامه اسلام” محصول دهه ۵۰ خورشیدی است که روایتی کاملاً متفاوت با روایت “دو قرن سکوت” ارائه می‌دهد. زرین‌کوب در “دو قرن سکوت” بر دستاورد تمدن اسلامی در قرون نخست می‌تازد و ورود اعراب مسلمان را منشأ نگون‌بختی ایرانیان می‌داند، اما در کارنامه اسلام به آن می‌بالد و این تلاقی را موجب باروری و شکوفایی دو تمدن می‌داند.

    این روزنامه در ادامه مقدمه چاپ دوم “دو قرن سکوت” را که ۶ سال پس از چاپ اول، منتشر شد  می‌آورد که در آن آمده است: “در جایی که سخن از حقیقت‌جویی است چه ضرورت دارد که من بیهوده از آن‌چه سابق به‌خطا پنداشته‌ام دفاع کنم و عبث لحاج و عناد ناروا ورزم؟ از این رو، در این فرصتی که برای تجدیدنظر پیش آمد، قلم برداشتم و در کتاب خویش بر هرچه مشکوک و تاریک و نادرست بود، خط بطلان کشیدم.

    بسیاری از این موارد مشکوک و تاریک جاهایی بود که من در آن روزگار گذشته، نمی‌دانم از خامی یا تعصب، نتوانسته بودم به عیب و گناه و شکست ایران به‌درست اعتراف کنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبریز بود که هرچه پاک و حق و مینوی بود از آن ایران می‌دانستم و هرچه را از آن ایران ــ ایران باستانی را می‌گویم ــ نبود، زشت و پست و نادرست می‌شمردم.

    در سال‌هایی که پس از نشر آن کتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمی از کار و اندیشه و در باب همین دوره از تاریخ ایران، غافل نبودم، در این رأی ناروای من چنان‌که شایسته است، خللی افتاد. خطای این گمان را ــ که صاحب‌نظران از آن غافل بودند ــ دریافتم و در این فرصتی که برای تجدیدنظر در کتاب سابق دست آمد لازم دیدم که آن گمان خطای تعصب‌آمیز را جبران کنم”.

    همچنین به گفت‌وگوی بهاءالدین خرمشاهی با شماره ۵۱ هفته‌نامه صدا (شهریور ۹۴) اشاره می‌کند که در آنجا خرمشاهی معتقد است که “زرین‌کوب در سال‌های آخر عمرش کتاب “دو قرن سکوت” را دیگر قبول نداشت و آن را یک کتاب احساساتی که از سر مهر به ایران نوشته ارزیابی می‌کرد”.

    خرمشاهی در آن گفت‌وگو درباره ارزش علمی و محتوایی دو قرن سکوت و قیاس آن با کارنامه اسلام، می‌گوید: “آن کتاب {دو قرن سکوت} برعکس همه دیگر آثار ایشان چندان تحقیقی نیست و بیشتر جوان‌پسند است. شاید برای جوان‌ها نوشته شده بوده، اما دورانش سرآمده و امروزه برای کسانی که با این همه آثار مهم در تاریخ گذشته ما روبه‌رو هستند، چیز عمده‌ای در برندارد، اما “کارنامه اسلام” دست‌کم ۳۰ سال با زمان تألیف “دو قرن سکوت” فاصله دارد. و ایشان هم اسلام‌شناس بودند و هم ایران‌شناس. اگرچه ما همیشه با تردید مسلمان‌ها را ایران‌شناس و ایرانی‌ها را اسلام‌شناس یاد می‌کنیم ولی اگر به موضوع کار دکتر زرین‌کوب نگاه کنیم هم ایران‌شناسی و هم اسلام‌شناسی را شامل می‌شود.

    کارنامه اسلام کتاب کوچکی است، اما بسیار پربار است و هرکسی که می‌خواهد با فرهنگ کهن اسلامی و تاریخ صدر اسلام آشنا شود و بداند اسلام چگونه در همان نیم قرن اول درخشید و در قرون سوم تا پنجم هجری به اوج رسید و تبدیل به یکی از بزرگترین تمدن‌های بشری شد، می‌تواند این کتاب را مطالعه کند”.

    انتهای پیام/*

    [ad_2]

    نوشته های مشابه

    دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.