×
×

شهیدی که دستور امام (ره) را بر تحصیلات خارج از کشور پیروزی داد

  • کد نوشته: 8860
  • سرداری به اسم زین الدین   مهدی زین الدین در ۱۸ مهرماه سال ۱۳۳۸ در خیایان ری تهران در خانواده مذهبی به دنیا آمد، از همان ابتدا دلبستگی به اهل بیت و معارف اسلام در این خانواده به خوبی تجلی پیدا کرده بود، پدر مهدی شخصی مذهبی با دیدگاه های سیاسی ضد پهلوی بود که به  […]

    شهیدی که دستور امام (ره) را بر تحصیلات خارج از کشور پیروزی داد
  • ملکییی

    سرداری به اسم زین الدین

      مهدی زین الدین در ۱۸ مهرماه سال ۱۳۳۸ در خیایان ری تهران در خانواده مذهبی به دنیا آمد، از همان ابتدا دلبستگی به اهل بیت و معارف اسلام در این خانواده به خوبی تجلی پیدا کرده بود، پدر مهدی شخصی مذهبی با دیدگاه های سیاسی ضد پهلوی بود که به  دلیل همین دیدگاه ها، مکررا به شهرهای مختلف  تبعید و طعم  شکنجه های رژیم ستم  شاهی را چشیده  بود  و مادر او نیز از مربیان قرآن و ترویج کننده معارف قرآن و اهل بیت بود.

     

    ملکییی

    عشق و علاقه  به  قرآن در این  خانواده به خوبی خود را نشان  داده بود و پدر مهدی واقعه ی قرآن آموزی پسرش را اینچنین تشریح می‌کند: مادر آقا مهدی معلم قرآن بود و به طور مستمر در نشست ها قرآن شرکت می کرد، پس از مدتی متوجه قرآن خواندن آقا مهدی شدیم،  در حالی که که  نزد معلمی برای قرآن آموزی نرفته بود؛ مهدی از کودکی به مدد به مادر و پدر خود تأکید داشت، به  گونه ای که خرید های خانه از کودکی بر عهده مهدی بود، همچنین، وی در کتابفروشی پدرش نیز به وی کمک می‌کرد.

    مهدی نبوغ خارق العاده ای در فراگیری درس ها تحصیلی خود داشت، به شکلی که  پدر شهید تشریح می کند: سال پنجم خستین بود که روزی معلمش نزد من آمد و از نبوغ خارق العاده او اظهار کرد و سفارش کرد که مهدی کلاس ششم  را بهمراه کلاس پنجم بخواند و آزمون دهد.

    شروع دلیری ها

    مهدی زین الدین در دوره نوجوانی خود از محضر آیت الله مدنی بهره می‌برد که آن روزها این عالم وارسته توسط عمال پهلوی به شهر خرم آباد تبعید شده بود و از همان زمان بود که مهدی راه و رسم مقابله با خاندان پهلوی را آموخت.

    شهید زین الدین از دوران  دبیرستان مبارزات خود با رژیم پهلوی را شروع کرد، در همین دوران بود که رژیم پهلوی حزب رستاخیز را ایجاد کرد، حزبی که  اشخاص نه  به  خواست خود، بلکه  به  اجبار باید در آن عضو می گردیدند. از جمله  کسانی که  باید در این حزب عضو می گردیدند، دانش آموزان  دبیرستانی بودند که شهید زین  الدین  در آنجا  تحصیل می کرد، اما تنها  شهید زین الدین  و دوستش از عضویت  در این حزب سرباز زدند که منتج به  اخراج  هر دوی آنان از مدرسه  گردید و به  سبب آنکه  دبیرستانی دیگر در آن منطقه   رشته  ریاضی  نداشت وادار شد  به  رشته  تجربی رفته  و دیپلم خود را در این  رشته  بگیرد.

    ملکییی

    مقابله با  خاندان پهلوی در این  خانواده  به خوبی تبیین  شده  بود  و به  همین علت  پدر شهید زین الدین که از فعالان  سیاسی و مذهبی بود به شهر سقز در استان  کردستان تبعید گردید، در همین  ایام  بود  که  مهدی زین الدین در کنکور شرکت کرده  و رده ۴ رشته پزشکی دانشگاه  شیراز را اکتساب کرد، اما  از دانشگاه انصراف داده و در مغازه  پدرش مشغول به کار گردید؛ شهید زین الدین در مورد دلیل این اقدامش بیان کرد: مغازه  پدرم  سنگر هست و رژیم  پهلوی با تبعید پدرم قصد دارد سنگر محکم او تهی بماند، ولی من  نمی گذارم  این سنگر تهی بماند.

    گفتنی هست با تبعید پدر شهید زین الدین  به سقز خانواده او نیز به  سقز رفتند، اما شهید برای ادامه  مبارزات  در شهر خرم  آباد  ماند و بر علیه عمال  پهلوی به مبارزه  پرداخت.

    چیزی به انتهاء عمر رژیم ظلم شاهی نمانده بود که  اعتصابات عمومی در شهرها  تشدید شد ، مهدی زین الدین نیز هم برای ملحق شدن به این حرکت ضد شاهی مغازه پدر را تعطیل کرد، اما اکتساب دانش برای او تعطیل نشد  و تأکید به یادگیری زبان بیگانه کرد،  زیرا  درصدد بود برای ادامه تحصیل به یکی از کشورهای بیگانه برود.

    او با چهار دانشگاه  فرانسه مکاتبه کرد و پس از مدتی، نامه پذیرش  از یکی از آنان دریافت نمود. پس از آن برای انتخاب و مشورت به  نزد  یکی از دوستانش که  جدیدا از فرانسه بازگشته بود رفت ، او در پاسخ شهید زین الدین اظهار کرد: در فرانسه خدمت حضرت امام خمینی آمدم، وی فرمودند: “به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی نظیر شما نیازمند است” پس از آن برای انتخاب و مشورت به  نزد  یکی از دوستانش که  جدیدا از فرانسه بازگشته بود رفت ، او در پاسخ شهید زین الدین اظهار کرد: در فرانسه خدمت حضرت امام خمینی آمدم، وی فرمودند: “به ایران برگردید؛ زیرا ایران به جوانانی نظیر شما نیازمند است”و این حرف، موجب شد  شهید زین‏ الدین از سفر به خارج از کشور برای ادامه تحصیل منصرف گردد.

    آبان ماه ماه  سال  57  بود که پدر مهدی را  به  گناه فعالیت سیاسی از شهر سقز به اقلید فارس تبعید کردند و به سبب آنکه روزهای پرالتهاب انقلاب اسلامی بود، پدر مهدی از مجال استفاده نمود و به شهر اصفهان گریخت و بعد، از آنجا به شهر قم آمد که مهدی نیز بهمراه خانواده به پدر پیوست.

    برتری انقلاب اسلامی و خدمت به مردم

    سرانجام  با رشادت های زیادی که مردم انقلابی از خود نشان دادند، توانستند نسخه  خاندان  پهلوی را درهم بپیچند، با برتری انقلاب اسلامی و ایجاد  جهاد سازندگی، مهدی زین الدین به  این نهاد انقلابی پیوست و در خدمتگزاری مردم به  اقدامات عمرانی پرداخت.

    پس از آن که  سپاه  پاسدارن انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی ( ره)  برای محافظت و پاسداری از انقلاب تشکیل گردید مهدی به  صورت  داوطلب به  این  نهاد انقلابی پیوست و در بدو ورود در قسمت  پذیرش سپاه شهر شهر قم  و پس از آن به دلیل پایبندی، درایت و پشتکاری که از خود نمایش داد و به پیشنهاد فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر قم و حکم ستاد مرکزی سپاه، به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه شهر قم انتخاب شده و در این مسیولیت  انجام وظیفه کرد.

    ملکییی

    دوران جنگ

    با آغاز  جنگ  تحملیلی در ۳۱ شهریور ماه ۵۷ از سوی رژیم بعث عراق علیه  انقلاب مردم  ایران، شهید زین‏ الدین بهمراه صد نفر از دوستان خود عازم منطقه عملیاتی جنوب شده و پس از گذراندن یک دوره آموزشی کوتاه مدت، خود را به خوزستان رساندند.

      با قدرت و استعداد که  شهید زین الدین در طول جنگ از خود نمایش داد به عنوان مسئول شناسایی یگان‏ ها انتخاب گردید و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات عملیات سپاه دزفول و پس از آن مسئول اطلاعات عملیات محورهای سوسنگرد انتخاب گردید.

    شهید زین ‏الدین بسیار متواضع و بی آلایش بود، به شکلی که  زیادی از وقت ها وی را به عنوان فرمانده نمی شناختند، از خصوصیات بارز شهید مهدی زین الدین عبادت و خالص کردن خود برای خدا بود به شکلی که یکی از یاران شهید، می ‏گوید: شبی در مقر فرماندهی بودیم، شهید زین الدین به مأموریتی طولانی رفته بود. دیروقت بود و همه ما مست خواب بودیم که ناگهان صدای گریه ‏ای ما را از خواب بیدار کرد و از صدای حزین گریه زین‏ الدین که در مقر پیچیده بود، دانستیم که آقا مهدی تازه از مأموریت بازگشته هست.

    ملکییی

    آسمانی شدن

    شهید مهدی زین ‏الدین در مأموریتی که از کرمانشاه به سوی سردشت آذربایجان غربی می‌ رفت، با گروه‏ های ضد انقلاب درگیر شده و به فیض شهادت نائل گردید.

    فرازی وصیت نامه شهید

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.