به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از ایکنا، مهر درج کرد: حوزههای علمیه در طول تاریخ تمدن اسلامی، مرکز علوم متفاوت عقلی و نقلی و اخلاقی و طبیعی و تجربی بودهاند و حتی حکومتهای اسلامی برای محافظت و گسترش ابهت و قلمرو خود کوشش میکردهاند در دربار خود جایگاه ویژهای را برای عالمان زمان خود مد نظر داشته باشند، اما بنا بر علل تاریخ این وضع رو به افول نهاد. از سوی دیگر، بعد از مواجهۀ مسلمین با غرب ارتقا یافته، متفکران مسلمان بهدنبال شناخت علل افول تمدن اسلامی و علل تفوق نظامی و علمی اروپاییها بودند. درنتیجه از اواسط دوران قاجار، فکر تأسیس نهادهای آموزشی جدید که عمدتاً بر علوم فنی و مهندسی تمرکز داشت سبک و سیاق اروپایی آن در میان متفکران و فرهیختگان کشورهای اسلامی و بهویژه در ایران گسترش یافت.
در مورد مفهوم و مفهوم «وحدت حوزه و دانشگاه» و اهمیت آن، با علی سعیدی، هیئت علمی دانشگاه شهر قم، محقق در حوزه مسائل اقتصاد اسلامی و در مورد امکان اتحاد حوزه و دانشگاه ودستاوردهای آن با محمد الهی خراسانی،مدرس و محقق حوزه علمیه و مدیر مدرسه علمیه حضرت مهدی (عج) که مخصوص دانش آموختگان جایگاه ها تعلیم عالی در مشهد مقدس هست، صحبت کرده ایم که در ادامه می خوانید؛
سعیدی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهر قم گفت: وقتی از اتحاد حوزه و دانشگاه حرف به میان میآید، سؤال اولیه این هست که اتحاد به چه معناست؟ آیا اتحاد حوزه و دانشگاه بهمعنای این هست که دو نهاد علمی حوزه و دانشگاه باید با هم ادغام گردند و تشکیل یک نهاد جدید بدهند؟ یا اینکه یکی باید در دیگری هضم گردد؟ یا اینکه باید میان محتوای حوزوی و دانشگاهی تلفیق ایجاد نمود به این مفهوم که دانشجوهای و طلبهها هم درس های حوزوی را مطالعه کنند و هم درس ها دانشگاهی را؟ یا اینکه منظور از این اتحاد، اتحاد در مسائل و مباحث مورد مطالعه هست؟ یا اتحاد در روش بررسیها باید اتفاق افتد یا در رویکردها و نگرشها و چارچوبهای دیدگاهی و سنتهای علمی؟
حوزههای علمیۀ امروزی میراث تمدن اسلامی هزارسالهای هست که در بافت تاریخی و تمدنی و اجتماعی ما از جایگاه والایی بهره مند بوده هست
وی دنبال کرد: وقتی از اتحاد میان دو چیز بحث میکنیم، اگر منظورمان اتحاد بهمعنای فلسفی آن باشد، میباید این دو نهاد از جهاتی با هم یکی گردند و تمایز و تفارقی از آن حهت های خاص میان این دو نهاد نباشد. البته اینکه سرانجام اتحاد حوزه و دانشگاه در عالم واقع به کجا خواهد انجامید از الآن معلوم نیست. امکان دارد این دو نهاد به نهاد سومی مبدل گردند یا اینکه با محافظت استقلال خود، تقسیم وظیفه کنند. بههرحال، وقتی میخواهیم دربارۀ اتحاد این دو نهاد علمی صحبت کنیم، ابتدا باید نگاه کنیم این دو نهاد در چه زمینههایی با هم اختلاف دارند و ما در ایجاد اتحاد، کدام یک از این اختلافها را میخواهیم نابود کنیم.
این محقق با بیان اینکه در یک نگاه تاریخی، حوزههای علمیۀ امروزی میراث تمدن اسلامی هزارسالهای هست که در بافت تاریخی و تمدنی و اجتماعی ما از جایگاه والایی بهره مند بوده هست، افزود: به تبع نگاه اسلام به علم و معرفت و توصیههای رسول اکرم و ائمۀ معصوم(ع) به علمآموزی و مذمتکردن جهل و نادانی و ناآگاهی، مسلمین به نهاد علمی خود و عالمان و علمآموزان مشغول در آن به دیدۀ احترام نگاه میکردهاند.
سعیدی گفت: حوزههای علمیه در طول تاریخ تمدن اسلامی، مرکز علوم متفاوت عقلی و نقلی و اخلاقی و طبیعی و تجربی بودهاند و حتی حکومتهای اسلامی برای محافظت و گسترش ابهت و قلمرو خود کوشش میکردهاند در دربار خود جایگاه ویژهای را برای عالمان زمان خود مد نظر داشته باشند که بهعنوان نمونه میتوان به حضور ابنسینا در دربار علاءالدوله و خواجه نصیرالدین طوسی در دربار هلاکوخان و علاوه بر این حضور علمای شیعۀ بهنام مثل شیخ بهایی و شیخ حر عاملی و علامه مراسمی در دربار صفویان اشاره نمود.
حوزههای علمیه در طول تاریخ تمدن اسلامی، مرکز علوم متفاوت عقلی و نقلی و اخلاقی و طبیعی و تجربی بودهاند
این استاد دانشگاه گفت: با افول تمدن اسلامی و ضعیفشدن حکومتها و تشدید درگیریها و نزاعهای فرقهای در گوشه و کنار قلمرو اسلامی، حوزههای علمیه بهشدت از بیثباتیها و تلاطمهای سیاسی و اجتماعی متأثر گردیدند و دایرۀ نفوذ و تأثیرگذاری آنها بر جامعه و صنعت و حکومت کاهش یافت. درنتیجه زیادی از شاخههای علمی که زمانی مسلمین در آن سرآمد بودند مورد بیمهری جای گرفت و از قلمرو پژوهش ها حوزههای علمیه کنار رفت. دیگر نجوم و طب و طبیعیات رونق قرون طلایی تمدن اسلامی را نداشتند و حوزههای علمیه صرفاً به علوم فقه و حدیث و تفسیر و تاحدی فلسفه محدود گردیدند. این اتفاق زمانی شدت گرفت که دستاوردهای علمی اروپا بهویژه در علوم طبیعی گسترش پیدا نمود و طبیعیات و ریاضیات متداول در حوزههای اسلامی را عملاً کنار زد.
وی دنبال کرد: از سوی دیگر، بعد از مواجهۀ مسلمین با غرب ارتقا یافته، متفکران مسلمان بهدنبال شناخت علل افول تمدن اسلامی و علل تفوق نظامی و علمی اروپاییها (در علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی و زیست و پزشکی) بودند، اما تضعیف نهادهای تمدن اسلامی از یک سو و گسترش استعمار و تحقیر ملتهای غیراروپایی توسط اروپاییها مانع از آن میشد که حوزههای علمیۀ پیشین بتوانند در زمینۀ کاوشهای علمی و مسائل متفاوت جامعه اظهار نظر کنند. درنتیجه از اواسط دوران قاجار، فکر تأسیس نهادهای آموزشی جدید که عمدتاً بر علوم فنی و مهندسی تمرکز داشت (مثل دارالفنون، مدرسۀ طب، مدرسۀ صنعت های و هنر، مدرسۀ عالی هنر و…) به سبک و سیاق اروپایی آن در میان متفکران و فرهیختگان کشورهای اسلامی و بهویژه در ایران گسترش یافت. به این ترتیب نخستین دانشگاههایی که در ایران تشکیل شد عمدتاً به علوم طبیعی متمرکز بود، اما کمکم علوم اجتماعی و انسانی نیز بدانها راه پیدا نمود (ازجمله مدرسۀ علوم سیاسی و مدرسۀ عالی حقوق).
تأسیس نهادهای آموزشی جدید که بعدها دانشگاه نامیده گردیدند، بهدلیل انقطاع از داشتهها و ظرفیتهای تمدنی اسلامی و علاوه بر این بهدلیل غلبۀ روحیۀ غربزدگی در مؤسسان و حامی های آن موجب گردید که دانشگاهها عملاً مبدل به مراکزی برای ترویج فرهنگ غرب و مبارزه با ارزشها و داشتههای تمدنی گردند
وی افزود: تأسیس نهادهای آموزشی جدید که بعدها دانشگاه نامیده گردیدند، بهدلیل انقطاع از داشتهها و ظرفیتهای تمدنی اسلامی و علاوه بر این بهدلیل غلبۀ روحیۀ غربزدگی در مؤسسان و حامی های آن موجب گردید که دانشگاهها بهجای اینکه محفلی برای بحث و گفتوگو دربارۀ مسائل و مشکلات کشور و ارائۀ راهحلهای علمی و کارشناسی در این زمینه باشند، عملاً مبدل به مراکزی برای ترویج فرهنگ غرب و مبارزه با ارزشها و داشتههای تمدنی گردند. این امر زمانی شدت گرفت که در زمان حکومت پهلویها، اندیشۀ ملیگرایی در تقابل با اسلام ترویج و تبلیغ میشد و هرگونه نمادها و ارزشهای اسلامیایرانی مورد تخطئه قرار میگرفت و بودجههای کلان دولت صرف تصریح و تبلیغ این تقابل میشد. چنین رویکردی به دانشگاه، آن را از عملکرد کلیدی خود که حل مسائل جوامع مسلمان با رویکرد استقلال فکری بود دور کرد و خروجیهای دانشگاه را به سمت غربزدگی و تحقیر کشور و ملت خود سوق میداد بدون اینکه آموختههای دانشگاهی بتواند گرهی از مشکلات کشور باز کند و عقبماندگیهای کشور را جبران کند.
این محقق دنبال کرد: حوزههای علمیه هم در مواجهه با این هجمۀ تمدنی غرب و معیت حکومتهای جوامع اسلامی با این روند، در موضع انفعال جای گرفتند و بهجای تقویت خود و بازیابی جایگاه کلیدی خود و حل مشکلات جامعه، تمام کوشش خود را مصروف محافظت وضع موجود خود میکردند. با آغاز نهضت اسلامی و نهایتاً برتری انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی، این وضع دچار تغییرات بنیادی گردید. حضور بعضی از چهره های حوزوی مثل شهیدان مطهری، مفتح، بهشتی و باهنر در محافل دانشگاهی و دانشجویی در سالهای قبل از برتری انقلاب اسلامی و پاسخگویی به سؤالات و شبهات فکری جوانان و دانشجوهای و طرح اندیشههایی مثل اقتصاد اسلامی توسط شهیدصدر و امام موسی صدر و ارائۀ نظریهای نسبتاً منسجم در این زمینه، مسیر گفتوگو بین حوزه و دانشگاه را تا حد زیادی هموار ساخت.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهر قم گفت: با برتری انقلاب اسلامی، دیگر از طرف حکومت فشاری بر دانشگاه برای غربزدهکردن جامعه و ترویج اندیشههای خام ناسیونالیستی وارد نمیشد و دانشگاهها فرصت آن را پیدا نمودند که به مسائل حقیقی کشور بپردازند. حوزههای علمیه نیز از حاشیه به متن آمدند و محل مراجعه حکومت و مردم برای حل مشکلات جامعه گردیدند. بااینحال، این حرکت دوسویه دانشگاه و حوزه به سمت مسائل عینی جامعه اسلامی و تقویت موضع استقلال فکری و دوری از تقلید و تحجر احتیاج به زمان داشت تا به وضع مطلوب خود برسد.
سعیدی گفت: توجه روزافزون دانشگاهها به علوم انسانی و اجتماعی اسلامی در دهههای موخر و نیز کوشش برای رسیدن به مرزهای دانشهای فنی حرکتی رو به جلو برای برطرف عقبماندگیهای جامعۀ ما و بومیسازی یافتهها و تجربههای دیگر جوامع هست. ورود زیادتر حوزویان در مسائل جاری کشور بهویژه مسئله های اقتصادی و مالی و سیاسی و اجتماعی، زمینه را برای مشارکت زیادتر حوزه و دانشگاه فراهم کرده هست. تأسیس نهادهای متفاوت حوزوی-دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق(ع)، پژوهشگاههای حوزه و دانشگاه و فرهنگ و تفکر، راهاندازی بخشها و شوراها و جایگاه ها تحقیقاتی اسلامی در نهادهای تصمیمگیر و تصمیمساز ازجمله سازمان بورس و بانک مرکزی و علاوه بر این تأسیس گروههای آموزشی متفاوت در این زمینه نویدبخش اتحاد روزافزون حوزه و دانشگاه درجهت حل مشکلات حقیقی جامعۀ ما با محافظت استقلال فکری و با رویکرد تمدنی هست.
محمد الهی خراسانی، استاد حوزه علمیه، در جواب به این سوال که حوزه چگونه توان دارد با دانشگاه اتحاد داشته باشد، اظهار داشت: ایدئولوژی اسلامی ریشه در جهانبینی عقلانی دارد. به این مفهوم که در جهانبینی اسلامی، همه اصول اعتقادی با عقل اثبات می گردد و اعتقادات نقلی و تعبدی نیز با مقدمات عقلی پذیرفته می گردند. پس ایدئولوژی اگر ریشه در عقلانیت داشته باشد، تصریح و تثبیت آن نیز کاری عقلانی هست. ثانیاً در دانشگاه نیز، غالب دانشهایی که تعلیم داده می گردد، بویژه در علوم انسانی، مبتنی بر نوعی جهانبینی هست که این جهانبینی عمدتاً ماتریالیستی و اومانیستی هست. بر این جهانبینی نیز دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان، اشکالات جدی وارد کرده اند و عقلانیت مبانی آن را زیر سؤال برده اند. ثالثاً منظور از اتحاد حوزه و دانشگاه، همسانی نقشها و کارکردها نیست، لکن همسویی و هم افزایی هست. در نتیجه همسویی حوزه و دانشگاه توان دارد بر مدار عقلانیت و مذاکرات عقلانی و علمی باشد و بر این اساس، هر دو نهاد باید از قضاوتهای شتابزده و غیرعقلانی نسبت به یکدیگر بپرهیزند.
منظور از اتحاد حوزه و دانشگاه، همسانی نقشها و کارکردها نیست، لکن همسویی و هم افزایی هست
وی دنبال کرد: مهمترین دستاورد این همسویی، هم افزایی هست. اینکه حوزه از ظرفیتهای دانشگاه و دانشگاه از ظرفیتهای حوزه استفاده نماید. حجم مخصوص دانشگاه، بهره مندی از آخرین تحقیقات علمی بشر در رشتههای گوناگون با متدولوژی، مراجع آموزشی و اساتید و پژوهشگران زبده در این رشتههاست. حجم مخصوص حوزه نیز بهرهمندی از آخرین پژوهشهای اجتهادی در مراجع معرفتی اسلام و مدرسان و محققان معروف در علوم اسلامی هست. طبعاً تشریح پژوهش ها میان رشتهای بویژه در حوزه علوم انسانی و دستیابی به الگوی جامع اسلامی ـ ایرانی پیشرفت، توان دارد زیادی از چالشهای دیدگاهی و عملی امروز کشور را حل نماید و نظام اسلامی را در مقابل رقبای و رقیبان، در ترازی بالاتر قرار دهد.
این استاد حوزه علمیه افزود: در سالهای بعد از انقلاب، به تدریج نهادهایی در قالب حوزوی ـ دانشگاهی، مثل موسسه امام خمینی، دانشگاه امام صادق(ع)، دانشگاه علوم اسلامی رضوی و دانشگاه باقرالعلوم با هدف پرورش پژوهشگرانی در حوزههای میان رشتهای علوم انسانی ـ اسلامی تشکیل شدند. اما حقیقت این هست که این مجموعهها قادر نبوده اند میان دو نهاد حوزه و دانشگاه، پیوند معنادار و مستمر ایجاد کنند به گونهای که تبادلات علمی میان حوزه و دانشگاه برقرار گردد.
الهی اضافه کرد: به نظر می آید یکی از خوب ترین بسترهای این تبادلات علمی، شکل گیری پژوهشکدههایی با پژوهشگران حوزوی و دانشگاهی هست که در محورهای معین، پژوهشهای حوزوی و دانشگاهی را بویژه در حوزه پژوهش ها علوم انسانی به یکدیگر پیوند بزنند و آثاری علمی و مبتنی بر تفکر اسلامی تولید کنند. پژوهشکده روانشناسی و حدیث در شهر قم که زیر نظر موسسه دارالحدیث فعالیت می کند، یک نمونه از این تلاشهاست که آثاری را در حوزه روانشناسی اسلامی مبتنی بر احادیث مثل کتابهای «رضایت از زندگی» و «تربیت جنسی» منتشر نموده هست. البته این تلاشها باید در حوزهها و عرصههای گوناگون پژوهش ها اسلامی و علوم انسانی دنبال گردد.
انتهای پیام