×
×

ویروس داعش چگونه در آسیای مرکزی تکثیر شد؟

  • کد نوشته: 5113
  • آسیای مرکزی به طور طبیعی جایگاه مناسبی برای رشد قرائت جذمی وهابی نیست اما چه دلیلی سبب شده است که جریان سلفی جهادی جذابیت پیدا ­کند؟

    ویروس داعش چگونه در آسیای مرکزی تکثیر شد؟
  • به گزارش شهرکریمه نبرد موصل به روزهای پایانی خود نزدیک می شود. با تصرف این منطقه،یکی از پایگاه های اصلی دولت خودساخته داعش از هم فرو خواهد پاشید.گزارش هاس میدانی از کشته شده های داعش در عراق و بخصوص سوریه، در چند روز گذشته نشان می دهد که اجساد بسیاری مربوط به افرادی از کشورهای آسیای مرکزی می باشد.

    سوالی که مطرح می شود این است که چرا افراد و گروه های از کشورهای آسیای مرکزی هزاران کیلومتر از آن طرف تر در این منطقه مشغول به جنگ هستند؟ چه شرایطی در کشورهای آسیای مرکزی به وجود آمده و منجر به رشد اندیشه های سلفیت و تکفیری شده که افراد بسیاری خود را به کشورهای سوریه و عراق رسانده و با عنوان جنگ های جهادی شرکت می کنند.اصولا جذابیت جریان افراطی برای گروه های از مردمان آسیای مرکزی چیست؟

    آسیای مرکزی بعد از اتحاد جماهیر شوروی:

    نگاهی به تاریخ منطقه آسیای مرکزی نشان می دهد که مردم آسیای مرکزی به دلیل حدود هشتاد سال حکومت بولشویک ­ها، گرفتار نوعی تسامح جاهلانه شده اند. این نگاه در بینش و فکر و اندیشه دینی انها تاثیر گذارده است و شناخت خود را به طور کلی از اسلام از دست داده اند و در طول این مدت خلسه ای در مبانی ایدئولوژیک آنها به وجود آمد. بعد از این مقطع، برای مردم این منطقه شیعه و سنی و وهابی و سلفی نامفهوم بود. بعد از این مقطع اگر از کسی راجع به فرق و مذاهب اسلام سوال می پرسیدی اطلاع چندانی نداشتند. بر اساس یک گزارش، دانشجوی سال دوم ادیان در تاجیکستان به جز مذهب حنفیه بقیه فرق اهل سنت را نمی شناخت حالا دیگر فرق و فروع آن که جای خود دارد.

    حال سوال این است که چرا سلفیت و اندیشه های تکفیری در آسیای مرکزی رشد کرد؟ یکی از علل اصلی این بود که در این منطقه، بعد از بلشویک ها، یک جابه­ جایی قدرت واقعی در این منطقه اتفاق نیافتاده است یعنی نه انقلاب شده است و نه تغییر سلسله، نه کودتا شده است و نه حتی رفرم یا اصلاحات. بعد از انقلاب روسیه هم هیچ یک از حکومت های این منطقه نمی ­خواست سرزمینش از شوروی جدا شود. در واقع، شوروی بود که اینها را از خود جدا کرد.

    بنابراین وقتی این جدایی از شوروی پیش آمد،  هیئت حاکمه فقط رنگش را تغییر داد اما جابه ­جایی قدرت اتفاق نیفتاد و حاکمان همچنان خود را به لحاظ ایدئولوژیک وفادار به و یا متعهد نظام بلشویک ها می دانستند. حاکمان جدید این مناطق بعضی از آزادی ­ها در حوزۀ مذهب که در دوران اتحاد شوروی در آسیای مرکزی وجود داشت، را اکنون کنار گذاشتند.

    یکی از این نمونه مسائل حجاب، نماز، اذان و نمادهای اسلامی بود که شوروی­ ها تا جایی که با برنامه ­های اقتصادی و سیاسی و احیاناً ایدئولوژیک ­شان اصطکاک پیدا نمی ­کرد، با آن مشکل چندانی نداشتند و بدان ورود پیدا نمی­ کردند اما در زمان حاضر، مداخلۀ حکومت ها در این مسائل مشاهده می ­شود. بنابراین، حکومت ­ها، حکومت ­های غیراسلامی و حتی اسلام ستیز شدند و کوچک ­ترین فضاهای آزاد برای انجام دادن عبادت ­های شخصی را نیز به کنترل خود در می ­آورند البته، همۀ جمهوری­ ها در این قضیه کاملاً مشابه هم نیستند.

    زمینه های افراط گرایی در آسیای مرکزی:

    بر اساس سیاست های حاکمان کشورهای آسیای مرکزی،نتیجه آن شد، اول اینکه اسلام بومی شد و به یک عرف و سنت تبدیل گشت. مؤسسات آموزشی اسلامی منحل گشت و شئونات و تعالیم اسلامی منحرف شد و خانواده تنها مرجع انتقال اسلام گشت. درعین حال به دلیل عدم وجود متون مذهبی جدید، انتقال کلامی مستمر نیز از بین رفت و تمامی مطالب در دسترس نیز از جامعه حذف شدند.

    این موضوع به یک یکپارچکی عظیم در اسلام منتهی شد، چرا که تفاوتهای موجود در تفاسیر و ترجمه از بین رفت. اغلب علما و دانشمندان دینی منزوی شدند. مدرن سازی اسلام در آسیای مرکزی کلید خورد. اما آن یک گام به گذشته نبود، چرا که اصول اسلامی به طور کامل آسیب دیده بودند و در حال حاضر اسلام با یک دولت ذاتاً دشمن با خودش روبرو بود.

    تأثیر دوم؛ یک اسلام زدایی شدید در گفتمان عمومی مردم بود. هیچ موقعیت و پست عمومی با رجوع به اسلام و یا ارزشهای اخلاقی و عرفی آن توجیه نمی شد. اگر چه دیدگاه و رویکرد اسلامی هرگز ریشه کن نشد، اما تغییرات بنیادین صورت پذیرفت؛ در زندگی روزمره، نمازهای ۵ گانه در مساجد (همگی از بین رفتند) و مراسم های سالیانه مسلمانان، ممنوعیت نوشیدن الکل و حتی گوشت خوک از بین رفت و به طور علنی مصرف میگردید. تمامی این مطالب نشانگر حذف اسلام از آسیای مرکزی نیست.

    بلکه این بدان معنی است که مسلمانان عوض شدند. اسلام آسیای مرکزی خودش را از مسلمانان دیگر نواحی و اسلام قبلی در این منطقه جدا کرد و در واقع یک اسلام منطقه ای شد (به جای یک پدیده جهان شمول). به عاملی که در بالا به آن اشاره شد، باید فقر شدید، فساد و استبداد حکومتی را افزود. اینها همگی عواملی هستند که باعث می ­شوند حرکت­ های اعتراض ­آمیز شکل گیرند.

    در چنین شرایطی، تودۀ مردم در این منطقه تمایلی به کمونیست شدن و مبارزۀ کمونیستی نداشتند. همچنین با انگاره­ های غربی و اندیشه ­های اروپایی احساس هم جنسی نمی ­کردند. بنابراین، در چنین شرایطی خود به خود فضای مناسبی برای رشد افراط ­گرایی اسلامی فراهم شد. حال ممکن است سؤال شود که چرا افراط گرایی اسلامی؟ اگر رفاه و آزادی دینی وجود داشته باشد، معمولاً افراط گرایی زمینۀ رشد پیدا نمی ­کند.

    این مسئله وقتی جای رشد پیدا می­ کند که دین، آزادی فرد در معرض تهدید باشد. این افراط اگر بسترش اسلامی باشد، افراط ­گریی اسلامی می ­شود و اگر بسترش مکاتب دیگر هم باشد، افراط گرایی در همان زمینه رشد پیدا می کند.

    در کنار مولفه های فوق، باید به همسایگی این منطقه با افغانستان که خود همسایۀ پاکستان است و هم زبانی و هم مذهبی­ شان از یک سو و نیز همسایگی آسیای مرکزی با ترکستان شرقی یا سینکیانگ چین و تحولاتی که در آن منطقه در حال رخ دادن است،اشاره کرد که از عواملی است که زمینۀ رشد چنین جریان هایی را در آسیای مرکزی فراهم کرده است

    پرسش دیگر این است که در آسیای مرکزی کدام سلفی وجود دارد؟ در یک تقسیم بندی می توان از سلفی ملکی یا نفتی (وهابی های عربستان)، سلفی اصلاح گر (شخصیت­ هایی مانند رشید رضا، حسن بنا و سید قطب)، سلفی جهادی مانند سنوسی ها، سلفی تکفیری ،جریان ­های نوسلفی و جهادی که به نوعی با هم ارتباطات و روی هم افتادگی ­هایی دارند و… یاد کرد.

    حال با تفاسیر فوق جذابیت جریان سلفیت تکفیری برای مردم این مناطق چیست در حالی که آسیای مرکزی خاستگاه بزرگ ­ترین امام مذاهب اسلامی یعنی ابوحنیفه بوده است. تاجیک ها ابوحنیفه را چه اهل کابل، بلخ یا نساء و چه انبار باشد، امام خودشان می ­دانند و او را همچون شخصیتی ملی احترام می گذارند. بنابراین، دورترین مذهب فقهی به نگاه سلفی ­گری یا مدرسه حدیث که نام علمی آن است، یعنی مذهب ابوحنیفه که به مذهب عقل­ گرا شهرت دارد، مذهب حاکم در آسیای مرکزی بوده است.

    یک گردان داعش از تاجیک ها

    خاستگاه ماتریدیه که یک جریان فکری و عقلی است، سمرقند بوده و ابومنصور ماتریدی سمرقندی در این منطقه رشد کرده است و اهل سنت معاصر در آسیای مرکزی، اشعری نیستند بلکه ماتریدی هستند. ماتریدی ­ها از اشعری ها به معتزله نزدیک ترند. افزون بر این، ماوراءالنهر خاستگاه بزرگ ترین طریقت اسلامی یعنی نقشبندیه است. مثلث حنفی، ماتریدیه و نقشبندیه در اینجا شکل می­ گیرد. مثلثی که هر سه ضلع آن با وهابیت تباین دارد. بنابراین، آسیای مرکزی به طور طبیعی جایگاه مناسبی برای رشد قرائت جذمی وهابی نیست اما چه دلیلی سبب شده است که جریان سلفی جهادی جذابیت پیدا ­کند؟

    واقعیت امر در این است که حکومت این منطقه مردم را در تنگنا قرار داده و فضایی برای تأمین خواسته های دینی و فرهنگی شان فراهم نکرده است.مردم در انجام امور دینی در مساجد، انجام دیگر شعائر و حتی پوشش های اسلامی با مشکلات جدی مواجه شدند. آنها وقتی که می بینند این مطالبات شان برآورده نمی شود، به افراط گری روی می ­آورند و در این حوزه، به سمت جریانی می روند که تغذیۀ فکری شان کند و نیازهای مادی­ شان را پاسخ گوید.در چنین شرایطی، دلارهای نفتی بهترین جذابیت را برای گروه های از مردم آسیای مرکزی خواهد داشت که خود را به دیگر کشورهای اسلامی برساند که به با مبانی فکری و ایدئولوژیک وهابی تغذیه شوند و دست به کشتار دیگر مسلمانان و اقلیت های ادیان دیگر ساکن در کشورهای اسلامی بزند و موجی از اسلامی هراسی و اسلام ستیزی را در افکار عمومی به وجود آوردند.

    نوشته های مشابه

    دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.