×
×

گزارش تفصیلی کرسی “رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی”

  • کد نوشته: 14742
  • [ad_1] به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری پایگاه خبری شهرکریمه، کرسی ترویجی علمی “رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی” در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد که مشروح این نشست تقدیم مخاطبان پایگاه خبری شهرکریمه می شود. در این نشست حجت الاسلام والمسلمین علی آقاپیروز، مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه […]

    گزارش تفصیلی کرسی “رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی”
  • [ad_1]

    به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری پایگاه خبری شهرکریمه، کرسی ترویجی علمی “رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی” در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد که مشروح این نشست تقدیم مخاطبان پایگاه خبری شهرکریمه می شود.

    در این نشست حجت الاسلام والمسلمین علی آقاپیروز، مدیر گروه مدیریت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان ارائه دهنده بحث، محمداسماعیل رستمی‌نیا جانشین مرکز پژوهشی تمدن اسلامی و دین‌پژوهی و مهدی محمدی‌نسب عضو هیأت علمی دانشگاه قم به عنوان ناقد و علی نجات‌بخش به عنوان دبیرعلمی حضور داشتند.

    مهارت‌های لازم برای مدیران

    در ابتدای نشست “رهبری کریمانه در مدیریت اسلامی” حجت الاسلام آقاپیروز به ارائه نظریات و مبانی خود پرداخت و با اشاره به اظهار داشت: صاحب‌نظرات مدیریت سه مهارت فنی، نظری و انسانی را برای مدیران لازم دانسته‌اند که مهمترین آن، مهارت‌ انسانی است و لازم است مدیران در همه سطوح عالی، میانی و عملیاتی مهارت انسانی را در سطح اعلا داشته باشند.

    در اهمیت مهارت انسانی همین بس که گرایشی در مدیریت به نام رفتار سازمانی شکل گرفته است و هدف از آن ایجاد و تقویت مهارت انسانی در مدیران است، به تعبیر دیگر، رفتار سازمانی با این هدف شکل گرفته که این مهارت را در مدیران ایجاد یا تقویت کند.

    در این مهارت انسانی مباحث مهمی از جمله رهبری، ارتباطات و انگیزش مطرح می‌شود که به نظر شاید بتوان گفت؛ بحث رهبری از مهمترین این مباحث است و شاید هم بتوان گفت که بحث رهبری، تجلی مهارت انسانی در مدیران است.

    تفاوت مبنایی رهبری در مدیریت و رهبر

    رهبری که در این نشست مطرح می‌شود، به عنوان یکی از وظایف مدیران و رهبری ذیل مدیریت مدنظر است، مدیران وظیفه‌ای دارند که از جمله وظایف آنها رهبری است، چیزی که این‌جا بحث می‌شود، رهبری ذیل مدیریت است نه رهبر.

    این‌جا نباید بین رهبر و مدیر خلط شود، چراکه وظایف رهبر با مدیر متفاوت است، مانند این که رهبر تحول آفرین است و مدیر نظم آفرین، بنابراین منظور ما مدیری است که رهبری می‌کند، نه رهبر مدیر.

    تعریف رهبری کریمانه در مدیریت

    اگر بخواهیم از رهبری کریمانه در مدیریت تعریفی ارائه دهیم؛ توانایی نفوذ در دیگران برای رسیدن به اهداف، اگر کسی بتواند در دیگران نفوذ کرده و آنها را با خود همراه و هم راستای در جهت رسیدن به اهداف کند، اصطلاحا در حال رهبری کردن است.

    برای موفقیت در انجام این وظیفه رهبری، نظریه‌هایی مطرح شده که نشان دهنده سبک رهبری است، یک دسته نظریات سنتی است که اگر برخی صفات و ویژگی‌ها را داشته باشد، می‌تواند در انجام وظیفه موفق باشد، بعد از این نظریه رفتار مطرح شده که دو نوع رفتار رفتار کارمداری و کارمند‌مداری را در یک پیوستار مطرح کرده و گفته شده که دسته دوم در عمل موفق‌تر هستند.

    گزارش تفصیلی کرسی

    نظریه خصوصیات و رفتار رهبری چندان موفق نبود، بنابراین دسته دیگر نظریات به نام نظریه اقتضایی تئوری مطرح شد، این نظریه نسبتا مقبول بود، اما دوام زیادی نداشت و جای خود را به نظریات جدیدتری مانند نظریه رهبری کاریزما، اسلامی، مراوده‌ای، تبادلی، خدمت‌گذار، تحول‌گرا، معنوی، اخلاقی و بصیر مطرح شد، آخرین نظریه که نسبتا خوب و قابل قبول بود، همان نظریه رهبری تحول‌گرا است.

    سبک رهبری در مدیریت اسلامی

    اما در بحث رهبری در مدیریت اسلامی ابتدا این پرسش مطرح می‌شود که سبک رهبری در مدیریت اسلامی چگونه است؟ با توجه به تعریفی که از رهبری [با عنوان توانایی نفوذ در دیگران برای رسیدن به اهداف] ارائه شد، به منابع اسلامی به ویژه کلمات امیرالمؤمنین(ع) و خصوصا نامه‌های مدیریتی حضرت مراجعه کرده و به دو دسته گزاره دست پیدا کردیم.

    یک دسته‌ گزاره‌هایی است که به طور مطلق توصیه به نرمش و رفق می‌کند، اولین آموزه یا گزاره آیه ۱۵۹ سوره آل عمران است، « فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى ‏شدند، یعنی نرمش باعث نفوذ در جهت اهداف می‌شود.

    روایاتی هم در این زمینه وجود دارد، از سخنان حضرت امیر(ع) در غررالحکم این روایت است که «أدراک الناس لحاجته، ذو العقل المترفق» موفق‌ترین مردم در رسیدن به خواسته‌ها و اهداف خود، انسان خردمند و مدارا کننده است.

    همچنین حضرت در روایت دیگری می‌فرمایند: « من لم یلن لمن دونه، لم ینل حاجته» کسی که نسبت به زیردستانش نرمش نداشته باشد، به خواسته اش نمی‌رسد.

    جایگاه نرمش و شدت عمل در مدیریت

    این دسته از گزاره‌ها که فراوان هم هستند و برای نمونه به چند مورد آن اشاره شد، اما دسته دوم گزاره‌هایی است که علاوه بر نرمش و رفق، به شدت عمل هم توصیه می‌کنند، این دسته هم گزاره‌هایی دارد، مانند این حدیث از حضرت علی(ع) که می‌فرمایند: «فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّهِ» پوشش سراسری از نرمش در تعاملات با اینها داشته باش که گوشه‌ای از آن شدت‌عمل باشد.

    در روایت دیگری نیز حضرت فرمود: «واخلط الشده بضغث من اللین و ارفق ماکان الرفق وارفق و اعتزم بالشده حین تغنی عنک الا الشده.» رهبر باید نرمش حداکثری را با شدت حداقلی در سازمان ترکیب کند و در مواجهه با افراد، تا حد امکان نرمش و مدارا نشان دهد و در هنگام ضرورت، شدت عمل نشان دهد،[جایی که هیچ‌چاره‌ای جز شدت عمل ندارد]

    این روایت بسیار مورد بحث ما بوده و آموزه محوری در این تحقیق و مقاله است، به همین جهت، روی این روایت تحقیق و بررسی سندی و دلالی انجام داده، آنالیز کرده و احتمالات مختلف در آن ذکر شده است، اما آن احتمالی که برجسته‌تر و قابل ارائه‌تر است را بیان می‌کنم.

    از این روایت استفاده می‌شود که علاوه بر نرمش، شدت هم لازم است، [این را هم بگویم که دو دسته روایت موجود را بایستی جمع کرد] یک دسته‌ از روایات به صورت مطلق توصیه به نرمش و رفق دارد و دسته‌ دیگری از روایات هم به نرمش و شدت عمل به صورت تؤامان توصیه می‌کند.

    طبق قواعد موجود در علم اصول، زمانی که یک دسته از روایات مطلق و دسته دیگر مقید باشد، مطلق حمل بر مقید می‌شود، شاید در این دسته روایات هم بتوان از این استدلال استفاده کرد، در غیر این صورت نیز گفته می‌شود که دسته اول روایات عام بوده و دسته دیگر روایات، نامه مدیریتی حضرت و خاص مدیریت است، جایی که حضرت امیر(ع) می‌فرمایند: «واخلط الشده بضغث من اللین و ارفق ماکان الرفق…»

    از این رو، دسته دوم را انتخاب کرده و مبنا قرار می‌دهیم که برای رهبری هم نرمش و رفق لازم است و هم شدت عمل، البته سهم نرمش و رفق، سهم حداکثری است؛ چراکه می‌فرمایند: «بضغث من اللین»، یعنی یک مجموعه و دسته از نرمش، در حالی که شدت عمل یک واحد است و روشن است که سهم مجموعه بیشتر است، به تعبیر دیگر رفق و نرمش حداکثری و شدت حداقلی.

    ترکیب هنرمندانه نرمش و شدت عمل

    نکته‌ دیگری که از این روایت استفاده می‌شود، ترکیب هنرمندانه نرمش و شدت عمل است؛ حضرت می‌فرمایند «واخلط» یعنی ترکیب کن نه این که بگوید نرمش حداکثری و شدت حداقلی داشته باش، گویا ترکیب هنرمندانه این دو، مورد نظر حضرت بوده است، به این معنا که این دو را با هم جمع کرده و به صورت دقیق تشخیص داده شود که به جا و به موقع از شدت عمل و نرمش استفاده کنید که این ترکیب مناسب، نیازمند هنر است و چه بسا هرکسی قادر به ترکیب این دو و استفاده از آن نباشد.

    نکته پایانی در این روایت این است که این شیوه رهبری، شیوه اقتضایی است، اما نه از ناحیه نرمش، بلکه اقتضای از ناحیه شدت است، زیرا شما برای اعمال رفق و نرمش نیازی به مقتضی و دلیل ندارید، حضرت نیز می‌فرمایند: «و ارفق ماکان الرفق…» یعنی تا جایی که می‌توانید از رفق استفاده کنید، بنابراین برای شدت عمل، حتما نیاز به دلیل و مقتضی وجود دارد.

    این سبک رهبری بر اساس آموزه‌های اسلامی و با توجه به تعریفی است که ارائه شد، اما باید توجه داشت که این یک فرمول کلی است، از این رو مصادیق و شاخصه‌های علمیاتی خود نرمش و رفق را بیان کرده‌ایم.

    شاخص‌های علمیاتی نرمش و رفق

    ۱ـ تفقد عاطفی با زیردستان و کارکنان

    نخستین شاخصی که براساس فرمایشات حضرت امیر(ع) به ویژه در نامه ۵۳ ایشان پیدا کرده‌ایم تفقد است که یکی از مصادیق نرمش است، [تفقد یعنی مورد جست و ‌جو و سؤال قرار دادن زیردستان نسبت به کار و امورات آنها]، حضرت علی(ع) می‌فرمایند: « ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا یَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا» همان‌گونه که پدر و مادر از امور فرزندان خود سؤال می‌کنند، از زیردستانت سؤال کن[یعنی سؤال کردن بدون منت، از روی محبت، دلسوزی و مهربانی]

    فرد مدیر نیز بایستی نسبت به امور کارکنان خود[منظور امور خانوادگی و شخصی است نه امور سازمانی] سؤال کند، لازمه این تفقد، شناختی اجمالی از وضعیت کارکنان خودش است که با تفقدی عاطفی از آنها سؤال کند، تصور کنید که اگر این آموزه را به کار بسته و نهادینه کنیم، چه تحول در فضای مدیریتی حاصل شده و فضای سازمان تبدیل به یک فضای صمیمی و عاطفی خواهد شد نه یک فضای خشک و کاملا مقرراتی.[در این بحث مثال‌های روایی فراوانی وجود دارد که به جهت فرصت محدود جلسه قابل طرح نیستند.]

    ۲ـ تغافل و نادیده گرفتن لغزش‌ها

    دومین شاخص تغافل و نادیده گرفتن لغزش‌ها است، برخی مدیران علاقه‌مند هستند که لغزش و خطای زیردستان خود را برجسته و بزرگ جلوه داده و با کارمند خاطی برخورد داشته باشد، ممکن است کارمندان خطا کنند، امر مهم در این زمینه توجه به نیمه پر لیوان است، نه نیمه خالی آن و نسبت به خطاهای کوچک و لغزش‌ها اغماض، تغافل و عفوی وجود داشته باشد.

    در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ …» کلمه « فَاعْفُ عَنْهُمْ» ذکر شده است، یعنی به خاطر نرمشی که داری، آنها را مورد بخشش خود قرار ده، این آیه مربوط به جنگ احد است که پیامبر را تنها گذاشته و فرار کردند، با این شرایط، خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: « فَاعْفُ عَنْهُمْ» آنها را ببخش، «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» از من بخواه که آنها را ببخشم.

    بنابراین مدیر بایستی نسبت به کارکنان خود اهل تغافل باشد، «من لم یتغافل و لا یغض عن کثیر من الامور تنغصت عیشته» کسی که تغافل و چشم پوشی از بسیاری امور نکند،[و بخواهد کوچکترین خطای سرزده از کارکنان را در سازمان مجازات کند] زندگی[مدیریتی] برای او ناگوار خواهد شد، از این رو فرموده‌اند، باید اهل گذشت و چشم‌پوشی باشید، البته باید دقت داشت که بنا نیست سازمان اداری، انباشته‌ای از تخلفات اداری قرار داده شود، بلکه منظور خصوص لغزش‌های سهوی و غیرعمدی است که لازم است با دیده اغماض یا ارفاق به آنها نگریسته و توجه شود.

    ۳ـ نظرخواهی و مشورت با کارکنان

    شاخصه سوم نظرخواهی است، مدیران نباید خود را در جایگاه برتر دیده و تصور کنند که بایستی کارکنان اطاعت بدون چون و چرا از آنها داشته باشند،« وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذَلِکَ إِدْغَالٌ فِی الْقَلْبِ وَ مَنْهَکَهٌ لِلدِّینِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِیَ» مگوى که مرا بر شما امیر ساخته‌اند و باید فرمان من اطاعت شود، زیرا، چنین پندارى سبب فساد دل و سستى دین و نزدیک شدن دگرگونی ها در نعمتهاست. یک مدیر باید به شخصیت دیگران احترام گذاشته و از کارمندان و کارکنان خود نظرخواهی کند، قرآن کریم در ادامه آیه ۱۵۹ سوره آل عمران می‌فرماید: «فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ ……وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ »

    چراکه مشورت با زیردستان و نظرخواهی از آنها به منزله شخصیت دادن به آنها، مشارکت آنها در امور اجرایی و کنترل انتقادهای بی‌اساس است و این از مصادیق نرمش خواهد بود.

    ۴ـ انتقاد پذیری

    چهارمین شاخص عملیاتی نرمش و رفق، انتقادپذیری است، امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه می‌فرمایند: « فلا تکلمونی بما تکلم به الجبابره و لا تتحفظوا منی بما یتحفظ به عند اهل البادره، و لا تخالطونی بالمصانعه و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی و لا التماس اعظام لنفسی، فانه من استثقل الحق ان یقال له او العدل ان یعرض علیه کان العمل بهما اثقل علیه، فلا تکفوا عن مقاله بحق او مشوره بعدل» آن گونه که با جباران و ستمگران سخن می گویند، با من سخن نگویید، القاب پر طنطنه برایم به کار نبرید، آن ملاحظه کاری ها و موافقتهای مصلحتی که در برابر مستبدان اظهار می دارند، در برابر من اظهار مدارید، با من به سبک سازشکاری معاشرت نکنید، گمان مبرید که اگر به حق سخنی به من گفته شود بر من سنگین آید و یا از کسی بخواهم مرا تجلیل و تعظیم کند، که هر کس شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او ناخوش و سنگین آید، عمل به حق و عدالت بر او سنگین تر است، پس، از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید.

    البته بایستی بین افکار مخالف که از طریق انتقاد کردن مطرح می‌شود و ساز مخالف زدن تفاوت قایل بود، کسانی که ساز مخالف می‌زنند، مستحق برخی برخورد‌ها و شدت عمل‌ها هستند، اما مدیر بایستی پذیرای افکار مخالف و انتقادات کارکنان باشد، چراکه در صورت بسته شدن راه انتقاد، مسیر چابلوسی باز شده و حقایق وارونه نشان داده می‌شود.

    همچنین حضرت امیر(ع) در فراز دیگری از نامه به مالک اشتر می‌فرماید: ای مالک اگر به تو انتقاد کردند، درشتی آنها را تحمل کرده و تنگ خلقی، خودبزرگ بینی و غرور را از خود دور کن که مشمول رحمت الهی قرار گیری.

    ۵ـ استماع و گوش دادن به زیردستان

    شاخص دیگر نرمش، استماع و گوش دادن است، قرآن کریم می‌فرماید: « وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ» مشرکین پیامبر اکرم(ص) را آزار داده و می‌گفتند که پیامبر گوش است، [منظور این‌که پیامبر خوش‌باور است]، درحالی که خداوند در قرآن کریم این صفت را مورد ستایش قرار داده و فرمود این گوش دادن و اذن بودن برای شما بهتر است، چراکه تصدیق کردن مؤمنان و گوش شنوا داشتن به صلاح خیر شما است.

    ۶ـ دسترسی آسان به مدیر

    مدیری که فاصله گرفته و اجازه ارتباط‌گیری را به کارکنان خود نمی‌دهد، در واقع بین خود و کارکنان دیواری کشیده و خود را با آنها بیگانه جلوه می‌دهد و این خلاف نرمش است، احتجاب لازم است اما طولانی بودن آن درست نیست.

    حضرت در این باره می‌فرمایند: « فلا تطولن احتجابک عن رعیتک، فان احتجاب الولاه عن رعیته شعبه من الضیق، و قله علم بالامور؛ و الاحتجاب منهم یقطع عنهم علم ما احتجبوا دونه فینصغر عندهم الکبیر، و یعظم الصغیر، و یقبح الحسن، و یحسن القبیح، و یشاب الحق بالباطل.و انما الوالی بشر لا یعرف ما تواری عنه الناس به من الامور، و لیست علی الحق سمات تعرف بها ضروب الصدق من الکذب»

    هیچ گاه خود را زمانی طولانی از دعیت پنهان مدار! زیرا دور بودن زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعی محدودیت و بی اطلاعی نسبت به امور است، و این چهره پنهان داشتن زمامداران، آگاهی ایشان را درباره مسائل نهانی قطع می کند.در نتیجه، بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک، بزرگ، کار نیک، زشت و کاربد، نیکو؛ و حق و با باطل آمیخته می شود.و همانا والی، اننسانی است که آنچه را مردم از او پوشیده دارند، نداند؛ و حق را نشانه ای نبود تا دبان راستاز دورغ شناخته شود.

    خداوند تعالی در آیه ۷ سوره حجرات می‌فرماید: « وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ » یعنی پیامبر در میان شما است و می‌توانید با ایشان ارتباط برقرار کنید.

    گاهی مدیرانی در برخی از سازمان‌ها مشاهده می‌کنیم که دیرتر از بقیه کارکنان به محل کار رفته و محل کار خود را زودتر ترک کرده و از درب جداگانه‌ای رفت و آمد می‌کنند، به گونه‌ای که کسی متوجه حضور آنها در سازمان و اداره نشده و به هیچ‌ عنوان در مرئی و منظر و دسترس کارمندان خود نیستند.

    ۷ـ گشاده رویی

    گشاده رویی شامل مواردی از قبیل پیشی گرفتن در سلام، تبسم، احترام گذاشتن به شخصیت دیگران، صدا زدن نام دیگران به نیکویی و رعایت ادب می‌شود، قرآن کریم در آیه ۲۱۵ سوره شعرا می‌فرماید: « وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» و پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران.

    در صفات پیامبر اکرم(ص) وارد شده است که «کان اکثر الناس تبسما و ضحکا فی وجوه اصحابه» بیش از همه لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند می‌زد.

    ۸ـ رعایت ظرفیت‌ها و دوری از سخت‌گیری

    از دیگر شاخص‌های نرمش در مدیریت در نظر گرفتن ظرفیت افراد است، به گونه‌ای که کاری بیش از اندازه توان‌ آنها ارجاع داده نشود، « وَمَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ» حضرت شعیب به حضرت موسی(ع) [که به نوعی مدیر و کارفرمای او بود] گفت: نمی‌خواهم به تو سخت بگیرم.

    در آیه ۱۸۵ سوره بقره درباره مدیریت الهی این تعبیر وجود دارد که « یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ» خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است.

    حضرت علی(ع) در جریان حکمیت می‌فرماید: « لیس لی ان احملکم علی ما تکرهون» نمی‌خواهم به شما تحمیل کنم، آن‌چه را که خوش نمی‌دارید،[به ظرفیت‌ها و علایق شما توجه دارم]

    رسول گرامی اسلام در روایتی زیبا فرموده‌اند: « الرفق رأس الحکمه» یا « اللهم من ولی من أمر أمتی شیئًا فرفق بهم فارفق به و من شقق علیهم فاشقق علیه» خدایا؛ هرکس یک مسئولیتی از امت من را پذیرفته و با آنها اهل رفق و مدارا باشد، تو هم با او مدارا کن و هرکس برآنها سخت بگیرد، [خدایا] تو هم برآنها سخت بگیر.

    ۹ـ تحمل، مدارا، سازگاری

    زیردستان و کارکنان هم یک دست نیستند، برخی به خوبی و سریع کار را انجام می‌دهند، دسته‌ای دیگر مرموز، پیچیده، زودرنج، بدگمان، حساس و… هستند، فرد مدیر قرار است که با همه کار کند و خیلی اوقات در فرآیند جذب و گزینش آنها هم نقشی ندارد، به هرجهت این نیروها را در اختیار دارد و لازم است که با آنها کنار آمده و مدارا کند و در همان مدارا کردن از آنها مطالبه کند.

    اگر ‌بخواهد با آنها مراقبه و تعارض داشته باشد، اصلا نه به مصلحت مدیر است و نه به صلاح سازمان و اداره، بنابراین لازم است که با آنها مدارا شود، قرآن کریم در پاسخ به کسانی که به حضرت نوح(ع) طعنه زده و جسارت می‌کردند می‌فرماید: « قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی سَفَاهَهٌ وَلَٰکِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ» حضرت پاسخ دادند که ای قوم، مرا سفاهتی نیست لیکن من (راستگو و) رسولی از سوی رب العالمینم.

    همچنین قرآن کریم در آیه دیگری بیان می‌کند؛ « قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا ۚ قَالَ عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ» به حضرت موسی(ع) طعنه زده و می‌گفتند؛ قبل از آمدن تو (به رسالت) و هم بعد از آمدنت به رنج و شکنجه (دشمن) بوده‌ایم، حضرت موسی(ع) در پاسخ می‌فرماید: امید است که خدا دشمن شما را هلاک نماید و شما را در زمین جانشین کند، آن‌گاه بنگرد تا شما چه خواهید کرد.

    ۱۰ـ عذرآوری و شفاف‌سازی

    امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه می‌فرمایند:« إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ رِیَاضَهً مِنْکَ لِنَفْسِکَ وَ رِفْقاً بِرَعِیَّتِکَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ» اگر زیردستان به تو گمان سو برده و خیال کنند که تو به آنها ظلم کرده‌ای، دلیل و عذر خود را برای آنها آشکار کن و با این شفاف‌سازی، آنها را از بدگمانی خارج کن، هرچند سخت است، اما این کار را انجام بده، این کار رفق به رعیت توست، یعنی حضرت تصریح دارند که شفاف سازی شاخص رفق است.

    [رعیت به معنای مردم نیست و برخی به اشتباه ترجمه کرده‌اند، منظور از رعیت، عمال، تجار، قضات و همه طبقاتی که در نامه ۵۲ حضرت امیر(ع) ذکر شده است، به این معنی که مدیران و زیردستان آنها هم رعیت محسوب می‌شوند، همه کسانی که ملزم به مراعات حال آنها هستی، رعیت هستند.]

    این ۱۰ مورد، شاخص‌های رفق و نرمش در مدیریت بود، مراتب شدت عمل هم وجود دارد که فرصت برای ذکر آن وجود ندارد.

    شاخص‌هایی که برای نرمش گفته شد، دو نظیر هم دارد، خداوند متعال هم به همین روش ما را هدایت و رهبری می‌کند، «یا من سبقت رحمته غضبه» ای کسی که رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است، یعنی خداوند متعال در رهبری خود هم غضب دارد و هم رحمت، اما رحمت او بر غضبش مقدم است، هرچند اصالت بر رحمت است، البته این شیوه رهبری مبانی و اصول هم دارد.

    این شیوه رهبری که رحمت و رفق در آن از سهم حداکثری برخوردار و مبتنی بر کرامت انسانی است را با عنوان «رهبری کریمانه» نام‌گذاری کرده‌ایم.

    گفتنی است، بخش دوم این گزارش که شامل نقدهای آقایان رستمی‌نیا و محمدی‌نسب است، به زودی در سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری پایگاه خبری شهرکریمه، منتشر خواهد شد./۸۷۶/ز۵۰۲/س

    خبرنگار: مهدی شاهی

    [ad_2]

    نوشته های مشابه

    دیدگاه‌ها بسته شده‌اند.