در کمال تأسف در چند دهه گذشته به سبب عدم تأکید به مبحث استفاده از توان داخل در تأمین مایحتاج کشور و نهادینه شدن نسبی فرهنگ نادرست استفاده از کالای بیگانه و اصطلاحا «برند»، تمایل قسمت قابلتوجهی از مصرفکنندگان به سوی کالاهای بیگانه هدایت شده هست. از سوی دیگر، بعضی از تولیدکنندگان داخلی نیز با ارائه کالای با کیفیت پایین، این وضع را تشدید کردهاند که نتیجه آن سوق یافتن ظرفیت عظیمی از بازار به سمت کالاهای بیگانه و دارای برند شده هست.
استمرار این اتفاق در سالیان متمادی و گاهی ضد اعتبار شدن استفاده از کالای تولید داخل و القای بیکیفیت بودن آن از سوی بعضی جریانهای خاص، عرصه را برای تولیدکنندگان داخلی بسیار سخت ساخته هست.
بررسی تجربیات کشورهای متفاوت نشان میدهد که برای پشتیبانی و رشد تولیدکنندگان داخلی خود قوانین دقیق و هوشمندانهای را وضع نمودهاند و استفاده از تولید داخل را به اعتبار در کشور خود مبدل کردهاند. در باب فرهنگسازی و معیت مردم نیز مردم کشور آلمان طی سالهای بحران اقتصادی غرب (سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰) از استفاده کالاهای بیگانه که گاهی دارای اختلاف نرخ و کیفیت با همانند داخلی بودند، به قصد کمک به تولیدکننده هموطن خود اجتناب مینمودند.
یکی از مهمترین این عدم توفیق، عدم پیشبینی شاخصی مناسب برای بررسی قسمت اعتبار تولیدشده در کشور و توسط نیروی کار ایرانی در متن قانون هست. گرچه بیان میزان ایرانی بودن یک کالا یا خدمت به ظاهر آسان هست، اما اندازهگیری و تعیین شاخص برای آن از پیچیدگیهای خاص خود بهره مند هست. عموم سیاستهایی که تاحالا در پشتیبانی از کالای داخلی اتخاذ شده، مثل ممنوعیت واردات کالاهای همانند، از نوع سلبی هست؛ وضع سیاستی ایجابی برای این مبحث نیازمند بررسی و پژوهش ها عمیقتر و موشکافانه هست. به عنوان مثال، طبق قوانین فعلی، اگر محصولی توسط نیروی داخلی صرفاً مونتاژ گردد، میتواند بهعنوان کالای داخلی مورد پشتیبانی قرار گیرد.
بر این اساس، در زمینه پشتیبانی از تولید ایرانی و برای کارآمد ساختن قانون حداکثر استفاده از توان داخل، لازم هست سازوکاری دقیق برای بررسی و شاخصگذاری تولیدات داخلی تدوین گردد. این کار به عنوان نخستین گام برای سیاستگذاری پشتیبانی از تولید داخل شمرده میشود و علت شناسایی دقیقتر کار و نیروی انسانی برای تصویب حمایتهای دولتی و مردمی هست.