به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از ایکنا، آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه شامگاه شنبه ششم بهمن ماه در نشست علمی«نسبت قاعده فقهی اهم و با اهمیت با نظریه ماکیاولیسم» در موسسه فهیم شهر قم با اشاره به معنای قاعده اهم و با اهمیت اظهار کرد: در فقه وقتی […]

مدافع فقه جواهری هستم نه هر گزاره‌ فقهی/ تصریح نسبت «ماکیاولیسم» و «اهم و مهم»به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از ایکنا، آیت‌الله ابوالقاسم علیدوست، استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه شامگاه شنبه ششم بهمن ماه در نشست علمی«نسبت قاعده فقهی اهم و با اهمیت با نظریه ماکیاولیسم» در موسسه فهیم شهر قم با اشاره به معنای قاعده اهم و با اهمیت اظهار کرد: در فقه وقتی بحث تزاحم دو مصلحت یا واجب و یا مفسده(حرام)، یا تزاحم مصلحت و مفسده رخ می‌دهد قاعده اهم و با اهمیت مطرح می‌شود بنابراین این قاعده در باب تعارض نیست لکن از باب تزاحم هست.

وی اضافه کرد: انتهای این قاعده به ضرورت تقدیم اهم بر با اهمیت باز می‌گردد  چنانچه ضرورت دفع افسد به فاسد نیز در اینجا مطرح هست در نتیجه قاعده فقهی اهم و با اهمیت در تزاحم مطرح هست.

علیدوست با اشاره به تفاوت میان فقه و شرع با بیان اینکه فقه در اینجا چیزی در مقابل شرع نیست به معنای ماکیاولیسم پرداخت و اظهار کرد: نیکولو ماکیاولی، سیاستمدار و نویسنده ایتالیایی هست که در ۱۵۲۷ میلادی مرده  هست؛ وی به این تعبیر معروف هست که هدف، ابزار را توجیه می‌کند؛ وی اصولی را برای سیاستمداران ترسیم کرده که برایند آن همین جمله هست ولو اینکه این جمله را نگفته باشد.

علیدوست با بیان اینکه کمتر سیاستمداری در دنیا داریم که به ماکیاولیسم دست کم در مشی معتقد نباشد گفته بود: وقتی چرچیل می‌گوید ما یک دوست داریم که منفعت های کشور ما هست و یک دشمن داریم و آن چیزی هست که مغایر با منفعت های ما هست؛ یا  لنین هم اگر این نظریه را خلق نکرده باشد عملا پیرو این نظریه هست؛ در نتیجه ماکیاولیسم یک نظر هست که به مکتب دست یافته هست.

این پژوهشگر و استاد حوزه فقه و اصول با بیان اینکه آدم در نخستین مواجهه با نسبت قاعده اهم و با اهمیت با ماکیاولیسم به وجود نوعی شباهت در این  دو قاعده پی می‌برد دنبال کرد:  در سال ۵۹ این مساله برای بنده سوال بود که چه تفاوتی میان این قاعده و ماکیاولیسم وجود دارد مخصوصا در فقه ما شاهرگ‌هایی وجود دارد که با این مورد ها نمی‌سازد؛ به طور مثال جایی که فقها می‌گویند باید واجبات را با اسباب حلال انجام دهیم به همین علت انجام واجبات نسبت به حسه حرام، ضیق ذاتی دارد.  

علیدوست با بیان اینکه اگر در جایی که راه فرار وجود ندارد و انجام یک واجب برای فرد تنها از مسیر حرام امکان دارد بر طبق این قاعده مجاز هست تصریح نمود: البته تا ضیق ذاتی در انجام واجب و ترک حرام مطرح هست تزاحم در میان نیست، و جایی که ضیق ذاتی نیست تزاحم پیش می‌آید.

۳ نظریه کلان در نسبت قاعده اهم و با اهمیت و ماکیاولیسم

این استاد حوزه علمیه با اشاره به سه نظریه کلان در باب نسبت میان این دو قاعده اهم و با اهمیت و ماکیاولیسم گفته بود: نظریه اول این هست که میان این دو قاعده فرقی وجود ندارد؛ ما اگر فتاوای بعضی بزرگان را بنگریم راحت این مطلب به دست می‌آید که اگر ما هدفی داشتیم و یک ابزار ما را به هدف می‌رساند و هیچ راه دیگری هم وجود ندارد استفاده از این ابزار هیچ ایرادی ندارد؛ به طور مثال امکان دارد راننده ای با ماشینی از مواجه رو به رو گردد که در صورت تصادف یک نفر کشته می‌شود ولی اگر ماشین را به حاشیه جاده بزند امکان دارد تعداد بیشتری کشته گردند و فرد مواجه را انتخاب می‌کند.

علیدوست با اشاره به نظریه دوم در این زمینه گفته بود: بعضی معتقدند  که ما اهم و با اهمیت را داریم ولی محدود هست بنابراین با ماکیاولیسم تفاوت دارد؛ من جمله اشخاص صاحبنظر که نظریه ای در این زمینه عرضه کرده حجت الاسلام مفتح هست که وی معتقد هست تنها در یکجا و آن هم «دم» هست که می‌توانیم از این قاعده بهره ببریم و در هیچ جای دیگر این مساله قابل استفاده نیست زیرا اگر مورد ها استفاده از آن رایج شدن یابد منتج به هرج و مرج می‌شود.

علیدوست در تصریح نظریه سوم دنبال کرد: نظر سوم این هست که قاعده اهم و با اهمیت جای چانه زدن ندارد و کافی هست گمان درستی از این قاعده داشته باشیم؛ در نتیجه نه آیه و نه روایت می‌خواهد و نه اجماع اگر چه همه این مورد ها را هم داریم؛ اهم و با اهمیت این هست که شارع گفته دفع افسد به فاسد گردد به طور مثال در موضوعات سیاسی اگر امر دائر میان امنیت مردم و یا ورود به محیط خصوصی آنان باشد حرام ورود به حریم شخصی مجاز می‌شود.

این استاد حوزه علمیه تاکید کرد: این قاعده استثنا ندارد و مبتنی بر فطرت آدم هست و اگر کسی مخالف آن هست باید گیرهای دیدگاهی وی را رفع کنیم.

این استاد حوزه با بیان اینکه شما اگر هدفی صحیح و مقدس دارا باشید و نیروی ملزمی شما را ملزم به انجام آن می‌کند و هیچ راهی هم جز استفاده از این ابزار برای رسیدن به این هدف ندارید استفاده از آن مجاز هست دنبال کرد:  ولی ماکیاولیزمی که به ماکیاولی نسبت می دهند این هست که برای منافعی که دارید چه شخصی چه اجتماعی، می‌توانید به هر وسیله‌ای متوسل شوید یعنی هر هدفی، هر ابزار ای را توجیه می‌کند که اگر این باشد ربطی به قاعده اهم و با اهمیت ندارد زیرا نه عقلی، نه عرفی و نه منطبق بر فطرت هست.

وی اضافه کرد: یکی از نمادهای ماکیاولی این هست که دین هم می‌تواند وسیله‌ای برای رسیدن به منفعت های کشور باشد؛ یا شما می‌توانید کشور خود را پیشرفت دهید ولو اینکه مانع پیشرفت دیگران شوید ولی اهم و با اهمیت یعنی اینکه شما دو مصلحت مقدس و شرعی و لازم التحصیل دارید و در میان آنان سبک و سنگین می‌کنید و ناچارید یکی را انتخاب کنید اما اینکه به هر وسیله‌ای میتوان برای رسیدن به هر هدفی متوسل گردید ربطی به اهم و با اهمیت ندارد.

تنگنا در کاربرد اهم و با اهمیت

علیدوست با بیان اینکه امکان دارد گفته گردد که از اهم و با اهمیت سوء استفاده می‌شود اضافه کرد: سوء استفاده از این قاعده ربطی به اصل آن ندارد البته بنده بحث استنباط دوم را مطرح کرده‌ام؛ یعنی  اگر دو واجب و یا دو حرام و یا دو واجب و حرام تزاحم کردند استنباط دوم مطرح می‌شود که در میان آن‌ها کدامیک را برگزینیم زیرا در غیر این صورت به  اسلام مصلحتی می‌رسیم و نه مصلحت اسلامی در نتیجه در کاربرد قاعده  اهم و با اهمیت باید مراقب باشیم زیرا اگر اندکی رها گردد به اسلام مصلحتی می‌رسیم.

علیدوست اضافه کرد: در نتیجه نسبت میان این دو(اهم و با اهمیت و ماکیاولی) بسته به این هست که ماکیاولیسم را چه طور مفهوم و تفسیر کنیم؛ اگر هدف مقدس باشد این دو یکی هست ولی اگر آنچه در میان سیاستمداران کنونی رائج هست و هر هدفی هر ابزار ای را توجیه می کند و ضابطه‌ای ندارد نسبتی با اهم و با اهمیت نخواهد داشت.

حکم تزاحم میان محافظت اسلام و جان امام

این استاد معروف حوزه علمیه علاوه بر این در جواب به سؤالی درباره اینکه اگر امر دائر میان جان امام و محافظت اسلام باشد کدام مرجح هست اظهار کرد: ؛ اگر امر واقعا به طور مثال دائر میان محافظت جان امام حسین(ع) و اسلام باشد امام باید قربانی اسلام گردد؛ در ذیل آیه «لا تلقوا …»

وی اضافه کرد: البته گاهی بحث، محافظت نظام خاصی هست که از لحاظ فقهی توجیه آن به سادگی بحث اول نیست و باید اهم و با اهمیت کرد ولی اینکه اسلام بر جان امام،مقدم هست اصل هست.

علیدوست علاوه بر این با تاکید بر ضابطه‌مندی اهم و با اهمیت گفته بود: به طور مثال اگر کسی بگوید کذب تا جایی که مفسده ندارد جائز هست در این صورت اعتمادی به فرد دروغگو وجود نخواهد داشت ولو اینکه دروغش مفسده هم نداشته باشد یا اگر کسی بگوید چه اشکالی دارد که جمهوری اسلامی به تولید و انباشت جنگ افزار کشتار جمعی دست بزند که بنده به این اشخاص اظهار کردم آیا با رایج شدن این اندیشه دیگر فضایی برای تبلیغ دین اسلام باقی خواهد ماند؟.

مدافع فقه جواهری هستم نه هر گزاره‌ فقهی

این استاد حوزه علمیه علاوه بر این در جواب به سؤالی درباره بعضی فتاوا درباره دارالکفر و عدم انسجام میان فتاوای فقها تصریح نمود: گاهی ما از فقه جواهری و روش آن حرف می‌گوئیم ولی گاهی از گزاره‌ها، من مدافع فقه جواهری و ظرفیت‌های آن هستم نه اینکه از همه گزاره‌های فقهی دفاع نمایم. بندهبه هیچ وجه از فقه جواهری خارج نشدم و اعتقاد دارم که باید از روش این فقه استفاده نماییم بنابراین حجم فقه شیعه ما را به جواز فتح با هر ابزار و یا گرفتن مال و جان کافر به هر دستاویز و ابزار و سبب. هنر نسل امروز این هست که از هنجارهای فقهی خارج نشود (زیرا خارج شدن از هنجار پوپولیست شدن است) زیرا حجم در فقه جواهری وجود دارد و از سویی نباید واداده هم بشویم.

ممکن آزمایش فقیهی در بناها از انسجام بهره مند نباشد و بنده هم خود را موظف به توجیه هر گزاره فقهی نمی‌دانم؛ بنده از شریعت و هنجارها و ظرفیت‌های فقه دفاع می‌کنم.

انتهای پیام