به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری شهرکریمه، اگر حتی از مبانی فکری انقلاب آگاهی حداقلی هم داشته باشیم بازهم نمی‌توانیم نقش شهید مطهری را در تبیین این مبانی نادیده بگیریم. در بحبوحهٔ ترویج افکار التقاطی، تزریق اندیشه شهید نه‌تنها به عقل‌ها که به قلب‌ها نیز حیاتی دوباره بخشید. حراست او از مرزهای […]

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری شهرکریمه، اگر حتی از مبانی فکری انقلاب آگاهی حداقلی هم داشته باشیم بازهم نمی‌توانیم نقش شهید مطهری را در تبیین این مبانی نادیده بگیریم. در بحبوحهٔ ترویج افکار التقاطی، تزریق اندیشه شهید نه‌تنها به عقل‌ها که به قلب‌ها نیز حیاتی دوباره بخشید.

حراست او از مرزهای ایدئولوژی در زمانه‌ای انجام می‌پذیرد که از یک‌سو اندیشه‌های مارکسیستی در جامعه جولان می‌دهند و از سوی دیگر استبداد داخلی و استثمار خارجی راه را بر ظهور اندیشه دینی بسته‌اند. در چنین محیطی که تفکر ماتریالیسم عرصه را بر اندیشه الهی تنگ می‌کرد او ذهن‌ها را به اصالت تفکر دینی معطوف نمود.

انقلاب اگرچه برآمده از تفکر عدالت‌خواهی بود اما حفظ این تفکر و جهت‌بخشی به هیجانات انقلابیون نکته ظریفی بود که شهید مطهری قبل از دیگران به آن پی برد.

پسورد اندیشه‌دینی

از مهم‌ترین ویژگی‌های این شهید عزیز توانایی در تشخیص وظیفه بود تا جایی که علاقه شخصی‌اش را نیز فدای وظیفه می‌کرد. آسیب‌شناسی آگاهانه او روزی او را به نوشتن مقالات با موضوع زن در حقوق اسلامی در مجله زن روز وادار می‌کرد و گاهِ دیگر به تبیین مسئله حجاب در انجمن اسلامی پزشکان می‌پرداخت.

مسیر شهید مطهری را زمانی می‌توان به‌خوبی ادامه داد که موضع‌گیری‌های دقیق و عمیق او در برابر جریانات سیاسی موردتحقیق قرار گیرد. زمانی که اصالت مفهوم ولایت برای جوانان جا نیفتاده بود او موضوع ولایت را تحت عنوان کتابی با عنوان ولاءها و ولایت‌ها ارائه نمود.

تشخیص به‌موقع آفت‌ها و آسیب‌های اجتماعی از دیگر ویژگی‌های بارز این شهید عزیز بود. وقتی احساس کرد نوجوانان سراغ خواندن رمان‌های گمراه‌کننده می‌روند دست‌به‌قلم شد و داستان نوشت. شهید مطهری در مقدمه کتاب داستان راستان می‌نویسد: «در مدتی که مشغول نگارش یا چاپ این داستان‌ها بودم، بعضی از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندی این کتاب از اینکه من، کارهای به عقیده آن‌ها، مهم‌تر و لازم‌تر خود را موقتاً کنار گذاشته و به این کار پرداخته‌ام، اظهار تأسف می‌کردند و ملامتم می‌نمودند که چرا چندین تألیف علمی مهم را در رشته‌های مختلف به یک‌سو گذاشته‌ام و به چنین کار ساده‌ای پرداخته‌ام. حتی بعضی پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیده‌ای، پس لااقل به نام خودت منتشر نکن! من گفتم چرا؟ مگر چه عیبی دارد؟ گفتند: اثری که به نام تو منتشر می‌شود لااقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد؛ این کار برای تو کوچک است. گفتم مقیاس کوچکی و بزرگی چیست؟ معلوم شد مقیاس بزرگی و کوچکی کار در نظر این آقایان مشکلی و سادگی آن است و کاری به اهمیت و بزرگی و کوچکی نتیجه کار ندارند. هر کاری که مشکل است بزرگ است و هر کاری که ساده است کوچک [می‌باشد]!

مطهری این‌گونه مورد بی‌مهری دوستان و آشنایانش قرار می‌گرفت اما یک‌لحظه در صحت مسیری که انتخاب کرده بود دچار تردید نمی‌شد. در چشم ظاهربین برخی دوستان، او با داستان نوشتن مقام علمی خود را تنزل داد اما با نگاه از دریچه مسئولیت‌پذیری به‌خوبی می‌توان احساس وظیفه او را درک نمود.

پسورد اندیشه‌دینی

باید آن‌قدر شجاعت داشته باشی تا بتوانی زیر باران شبهات در فضای خفقان، در حسینیه ارشاد و مسجدالجواد سال‌ها فعالیت فرهنگی کنی و ترسی به دلت نیاید.

باید آن‌قدر اهل اخلاص باشی که به‌جای چسبیدن به یک موقعیت و یک‌رشته و بهره بردن از مزایای آن سراغ داستان نوشتن برای نوجوانان بروی.

باید آن‌قدر تکلیفت با خودت روشن باشد که در زمانه‌ای که سیاسی بودن برچسبی ننگین برای روحانیت به‌حساب می‌آمد وارد وادی سیاست شوی و کروکی اندیشه سیاسی گروه‌های مختلف را به تصویر بکشی و این‌گونه روشنگری نمایی.

باید آن‌قدر بر علمی که دریافت کرده‌ای تسلط داشته باشی تا بتوانی مطالب غامض فلسفی و عقلی را به‌گونه‌ای تبیین کنی که کم‌سوادترین افراد هم بفهمند.

شهادت شهید مطهری را می‌توان مصداق این روایت دانست که: «اِذا ماتَ العالِمُ ثُلِمَ فی الاسلام ثُلمه لا یسدُّها شیء؛ هنگامی‌که مرگ عالمی فرارسد رخنه‌ای در اسلام ایجاد می‌شود که هیچ‌چیز آن را پر نخواهد کرد».

مطهری پسورد اندیشه دینی در روزهایی بود که از دین‌داری چیزی جز پوسته‌ای باقی نمانده بود.

برایش فلسفه و عرفان و ادبیات فرقی نمی‌کرد وقتی قرار است هدایتگر جوانان باشد.

حوزه و دانشگاه برایش وسیله‌اند زمانی که می‌خواهد جانِ معنا را به مخاطب تفهیم کند

گاه فیلسوفی تمام‌عیار بود و فلسفه خلقت و زیست بشر را به چالش می‌کشید؛ گاه معلمی مهربان بود و برای جوانان تشنه معرفت قصه می‌نوشت و همه این‌ها را در کنار تهذیب و تزکیه کم‌نظیر خویش دنبال می‌کرد به برکت عبادات طولانی در دل شب. اگر قرار می‌شد برای هر آدمی بعد از مرگش تندیسی بسازند بی‌شک باید برای مطهری تندیس اخلاص بنا می‌کردند.

مطهری یکی از نزدیک‌ترین و مَحرم‌ترین افراد به امام بود و تأیید بدون استثناء آثار او از جانب امام مؤید این مطلب است.

مطهری با اندیشه‌اش شناخته می‌شود و تا زمانی که اندیشه او ساری و جاری باشد او از حیات معنوی برخوردار است. اگرچه حیاتش بین سال‌های ۱۲۹۸ تا ۱۳۵۸ خلاصه می‌گردد و اگرچه مزار این شهید عزیز در کنار مضجع بانو فاطمه معصومه سلام‌الله علیها است اما مطهری جانگیرتر از این است که محدود به آن زمان و مکان شود؛ اندیشه مطهری تا همیشه در کتاب‌هایش تکثیر می‌شود و گره‌های ذهنی اعتقادی جوانان را باز خواهد کرد.

زهرا ابراهیمی، مدیر گروه نویسندگی صریر وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان

[ad_2]

منبع
[email protected]