به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ، محمدنبی حبیبی سیاستمدار و متدین ایرانی بود که از ۳۱ مردادماه سال ۱۳۹۷ دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی را تاحالا برعهده داشت. او که در پیشینه خود سابقه ۴۴ ماه صدارت بر سکان شهرداری تهران را از سال […]
به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، ، محمدنبی حبیبی سیاستمدار و متدین ایرانی بود که از ۳۱ مردادماه سال ۱۳۹۷ دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی را تاحالا برعهده داشت.
او که در پیشینه خود سابقه ۴۴ ماه صدارت بر سکان شهرداری تهران را از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ دارد، در سال ۱۳۲۴ در روستای باغخواص ورامین متولد شد و در سحرگاه امروز سهشنبه ۹ بهمن ماه سال کنونی دارفانی را وداع اظهار کرد.
دبیرکل حزب موتلفه اسلامی در دوران پیش از برتری انقلاب اسلامی در زیادی از تظاهراتها فعال بوده و بر علیه رژیم شاهنشاهی فعالیتهای سیاسی داشت.
قائم مقام بنیاد بینالمللی غدیر، مدیر عامل شرکت پست جمهوری اسلامی ایران، معاون وزیر راه و ترابری، ریاست سازمان هواپیمایی کشور، معاون وزیر بازرگانی، قائم مقام ریاست بنیاد مستضعفان و جانبازان، ریاست ستاد اقامه نماز تهران، معاون سیاسی استاندار کرمان تنها قسمتی از سوابق اوست.
قسمتی از فعالیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه اسلامی از زبان خودش به توصیف زیر هست:
تشکیل حزب موتلفه با پیشنهاد شهید بهشتی و موافقت امام راحل اتفاق افتاد
زنده یاد شهید بهشتی در حقیقت یک سمتی مهمتر از عضویت موتلفه هم با تصویب حضرت امام در موتلفه داشتند. زنده یاد شهید بهشتی، زنده یاد شهید مطهری و زنده یاد شهید مفتح و زنده یاد آقای مولایی که سابقاً تولیت آستان قدس حضرت معصومه (س) بودند، اینها با پیشنهاد موتلفه و تصویب امام شورای روحانیت موتلفه را تشکیل دادند؛ در نتیجه آقای بهشتی یک سمتی بالاتر از عضویت داشتند. من برای اطلاع هادی غفاری و دوستان وی میگویم که اصلا ویراستاری پایانی اساسنامه حزب موتلفه اسلامی در سال ۱۳۴۲ با قلم زنده یاد شهید بهشتی انجام شده هست.
واقعه ی خواستگاری و ازدواج دبیرکل حزب موتلفه از زبان خودش
من در سال ۱۳۲۴ در ورامین متولد گردیدم و در سال ۵۳ ازدواج کردم و حتی خطبه عقدمان را مرحوم آیتالله شبستری خطبه عقد را قرائت کردند. از سال ۱۳۴۱ مقلد حضرت امام بودم و مدعی هستم در کف خیابان «یا فوت یا خمینی» را در زمان جوانی اظهار کردم.در هر تظاهراتی که بنا بر نظر حضرت امام تشکیل میشد یا به پشتیبانی وی بود حتماً حضور پیدا میکردم، در نتیجه میل داشتم همسرم هم مقلد حضرت امام باشد.
در آن زمان در دانشگاههایی که ما میرفتیم یک پدیده زشت رضاشاهی حاکم شده بود در مورد بدبینی نسبت به روحانیت.آن پدیده زشت روی بنده هیچ اثری نداشت. یکی از مورد ها این بود که در شرایط برابر، روحانیزاده را من ترجیح میدهم. چهارم اینکه تحصیلات وی حتماً از دیپلم پائینتر نباشد، یا بالاتر باشد یا دیپلم باشد. دیپلم داشتن خانمها در آن زمان با الان خیلی فرق میکرد.پنجم این که از سادات باشند؛ خانوادهای که دختر وی سید باشد، ترجیح دارد، در شرایط برابر من اینها را عرض میکنم.
یک بار با یکی از دوستان ما به شهر قم میرفتیم. تصمیم گرفتیم به زیارت برویم. بین راه اظهار کردیم دوستی در شهر قم داریم و اظهار کردند قبول کننده هستید به خانه آنها برویم؟ من هم اظهار کردم شب میرسیم امکان دارد برای آنها زحمت باشد، ولی سر زدن مشکلی ندارد. به آنجا رفتیم و مقدماتی فراهم گردید و ما زیارت رفتیم و برگشتیم.
وقتی از زیارت برگشتیم یک فراغت کامل بود، از من پرسیدند شما ازدواج نموده اید؟ اظهار کردم خیر. اظهار کردند چگونه ازدواج نکردید؟ اظهار کردم پیش نیامده هست. بعد پرسیدند چه مشخصاتی باید داشته باشد و فکر کردهاید اصلا؟ اظهار کردم بله. همین مورد ها را آن زمان هم بیان کردم. دو روز بعد وی که از شهر قم به تهران آمده بود به من اظهار کردند آقای حبیبی آن مشخصاتی که بیان کردید در ذهن خودتان به قوت خودش باقی هست؟
دو روز بعد وی که از شهر قم به تهران آمده بود به من اظهار کردند آقای حبیبی آن مشخصاتی که بیان کردید در ذهن خودتان به قوت خودش باقی هست؟من هم اظهار کردم بله. سالهای روی این فکر کردم و گفته ام. اظهار کردند من الان جایی هستم که یکی از فرزندان دختری که در شرف ازدواج می باشند این مشخصات را دارند، شما همین الان به اینجا بیایید. من آزمون دانشگاه هم داشتم و دستخوش بودم، این اواخر سال ۵۲ بود. اظهار کردم فردا آزمون دارم. اظهار کردند من امشب زیادتر نیستم و در نهایت تنظیم نمودیم و به آنجا رفتیم.
بعد از مدتی با این خانواده گفت وگو کردیم، پدر خانواده آمدند روحانی جلیلالقدر دوستداشتنی بود که ما نخستین بار در عمرمان وی را میدیدیم. بعد از پدر برادر وی که روانپزشک بودند از مطب آمدند و ما دور هم نشستیم. مثل افرادی که ۲۰ سالی هست با هم رفاقت داشتیم حرفها این طور گل کرد. یعنی احساس کردیم کفویتی که توجه داریم به ویژه در مسائل دینی و انقلابی اینجا وجود دارد. این مقدمه خواستگاری گردید و بعد هم ازدواج کردیم.
۴ ۴ فرزند دارم که از آنان سه پسر و یک دختر هست، پسر اول من کارمند هست و یک درآمد حداقلی از محل کارمندی خودش دارد، منتهی یک تخصصی هم در فراهم نمودن تولیدات تلویزیونی دارد. اگر یک زمانی جایی مراجعه به وی شود آن کار را هم میتواند انجام دهد؛ یک زندگی کاملاً معمولی دارد. بنده هم میخواستم فرزندان خودم را به دستگاههای دولتی معرفی نکنم.
پسر دوم هم کارش برای بخش خصوصی هست و وی متخصص کارهای کامپیوتری و تربیتی هست و در این دو رشته هم فعالیتهایی دارند که بدون وابستگی به دولت و دستگاههای متفاوت هست. فرزند سوم من دخترم هست که بنده فوق لیسانس جامعهشناسی دارم و وی هم فوقلیسانس جامعهشناسی دارند.
فعالیت سیاسی خود را در دی ماه سال ۵۸ آغاز کردم
نخستین فعالیت سیاسی من در تاریخ دی ماه سال ۵۸ بود که معاون سیاسی استاندار کرمان گردیدم.آقای مهندس عباس زارع که از دوستان پیش از انقلاب من بودند و همسران ما از قبل دوست بودند و دوستی آنها موجب شد، ما با آقای زارع ارتباط پیدا نمودیم و بعد به ما تلفن کرد که شما بیایید معاون من بشوید. من ابتدا قبول نکردم که در کار استانداری بروم. یک یادداشت از لای در به داخل فرستاده بودند که «دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالی و درماندگی»!
شاگرد علامه جعفری بودم و سوالاتم را از او جویا میشدم
یک یادداشت از لای در به داخل فرستاده بودند که «دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالی و درماندگی»!در داستان زندگیام من با علامه جعفری به سبب اینکه خانواده همسرم مخصوصاً برادر خانمم آشنایی داشتند از آن طریق آشنا گردیدم؛ از سال ۵۳ به بعد بود. وقتی انقلاب برنده گردید من ۴ سالی بود که بعضی مواقع از علامه جعفری درس میگرفتم. به طور مثال در دانشگاه با مشکل رو به رو میشدیم در بحثهایی که با کمونیستها داشتیم، کم میآوردیم. به یاد دارم به علامه جعفری تلفن زدم و اظهار کردم در این بحث با کمونیستها سوالی طرح شده که بعضی را باید خدمتتان بپرسم.
بعدازظهر وقت دادند و ما نیز رفتیم، اظهار کردیم آقا سؤال این هست. جالب این هست که آقای علامه جعفری به من اظهار کردند سؤال همین هست؟ اظهار کردم بله. اظهار کرد: آن کتاب فلان را که در طبقه فلان قفسه کتابخانه من هست بیاورید؛ من آوردم. اظهار کرد: به طور مثال صفحه ۴۵۲ را باز کنید، من هم باز کردم و اظهار کرد: جواب سؤال شما در اینجا هست که من عجیب از سیطره وی بر این همه صفحه کتاب تعجب کردم که بعد به یاد دارم خانم وی زحمت کشیدند، یک کاسه خربزه برای ما آوردند و بعدازظهر تابستان بود و علامه جعفری هم به ما تعارفی کردند، ولی خودشان زیادتر از ما به خربزه خوردن پرداختند. وقتی تمام گردید یک الحمدالله اظهار کردند و بعد به من اظهار کردند آقای حبیبی همه دنیا همین خربزه هست؛ واقعا همین هست، دنیا واقعاً در این کاسه خربزه چکیده میشود. اظهار کردم این درسی بود که آن روز به من دادند. بهر صورت دلیل پذیرش من برای کار اجرایی این بود که از جانب این بزرگوار به من تاکید گردید که وارد کار اجرایی شوم.
با حکم آیتالله مهدوی کنی استاندار خراسان بزرگ گردیدم
بعد از معاونت سیاسی استانداری استان کرمان، من استاندار فارس گردیدم. جزییات آن هم این بود که استاندار فارس در یک مقطعی قرار گردید عوض شود و آقای مهندس زارع که من را برای معاونت سیاسی دعوت کرده بودند، بدون اطلاع من به زنده یاد آیتالله مهدوی کنی که آن زمان وزیر کشور بودند، میگویند ما شنیدیم در فارس دنبال استاندار هستید و یکی از افرادی که ما پیشنهاد میکنیم، فلانی هست؛ در نتیجه من با حکم زنده یاد آیتالله مهدوی کنی در اردیبهشت ماه سال ۵۹ بعد از ۵-۴ ماه کار در استانداری کرمان، استاندار فارس گردیدم که ۱۶ ماه در آنجا بودم و پس از ان با حکم آیتالله مهدوی کنی استاندار خراسان بزرگ گردیدم.که بعد از جریان استانداری خراسان، من در اردیبهشت سال ۶۲ استاندار و شهردار تهران گردیدم.
شهردار شدنم در تهران به درخواست حجتالاسلام ناطق نوری بود
داستان شهردار شدن من هم به این صورت بود که در شهرداری تهران یک مسائلی پیش آمده بود که یک روز جناب آقای ناطق نوری که وزیر کشور بودند و خود وی من را به عنوان استاندار تهران منصوب کردند، اظهار کردند شما امروز بیایید من با شما کار دارم. در حقیقت نزدیک ظهر دعوت نمودند و ما نهار هم مهمان وی باشیم. وی به من اظهار کردند آقای حبیبی کفگیر ما در مورد شهرداری تهران به ته دیگ خورده هست. من با آقای نخست وزیر هم گفت وگو کردهام. وی هم قبول کننده می باشند و شما از الان شهردار تهران شوید.
وقتی من به شهرداری تهران رفتم در دی ماه سال ۶۲ مسئول گردیدم؛ داشتند بودجه سال ۶۳ را تنظیم میکردند. کل بودجه شهرداری تهران در سال ۶۳، دو و نیم میلیارد تومان شده بود. الان حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان هست. با دو و نیم میلیارد تومان باید شهر را اداره میکردیم.
ساخت مترو در زمان شهردار شدنم انجام شد که قبول کنندگان و مخالفان زیادی داشت
حتی مقداری پا را فراتر از ابزارها خودمان گذاشتیم و مترو در نخستین روز معارفه من تمام گردید.آن زمان سر مترو نظرات مخالف بسیار شدید و نظرات قبول کننده نسبتاً شدید بود.
شورای انقلاب اصولاً در اوائل انقلاب تصویبنامهای داشت، به ویژه با توجه به شرایط جنگ که فعلاً توقف در امر مترو بود. دولت وقت هم به تبعیت از مصوبه شورای انقلاب … مگر با یک تصویبنامه جدید باید کار مترو را ادامه میداد، والا از نظر قانونی نمیتوانست دنبال کند.
مخالفین و موافقین سرسختی داشت که آقای هاشمی خودش کاملاً با مترو قبول کننده بودند و ما نیز این را میدانستیم. در حقیقت فکر کردیم با اهرم شهرداری تهران نمیتوانیم مترو را راه اندازیم، ولی با اهرم آقای هاشمی میتوانیم. گزارشات لازم را دادیم، نمایندگان استان تهران با این قبول کننده گردیدند. آقای هاشمی هم در راس آنها بود، ولی یک سد محکم جلوی خود داشتیم و آن مصوبه شورای انقلاب بود و تقریباً کم میلی دولت وقت بود.
یک بار به یاد دارم برای این که بدانیم مذاق دولتمردان در دولت در مورد مترو چیست، عمداً از دبیر وقت هیات دولت خواستم این جزوهای مترو که داشتیم را در کشوی آقایان وزرا بگذارد. روز بعد آقای کازرونی وزیر مسکن به من تلفن زدند؛ البته وی قبول کننده کامل بودند. اظهار کردند شما خواستید جزوهها را در کشوی وزرا بگذارند؟ اظهار کردم بله. اظهار کردند برای چه این کار را کردید؟ اظهار کردم برای این که نگاه کنیم در ذهن آقایان چه خبر هست.
اظهار کردند آقایان حبیبی یک تکی خوردید که اکنون حالاها کلمه مترو را هم نمیتوانید بیان کنید. یک مخالفت صریح در دولت انجام گردید، ولی ما مایوس نشدم و ارتباط خودمان را با آقای هاشمی ادامه دادیم، مخصوصاً در مورد این قضیه مترو.
یک روز به آقای هاشمی عرض کردم اگر دولت قبول کننده هم باشد که اکثریت قبول کننده نیستند، مقوله مصوبه شورای انقلاب مانع مترو هست و بنابراین من خواهش دارم یک جلسهای از آقای نخست وزیر بخواهید که برای شما بگذارند و ما نیز کارشناسان را میفرستیم و یک قسمتی از جلسه بحث مترو باشد. آقای هاشمی این را قبول کرد.
یک روز معینی آشکار گردید و آقای هاشمی رفتند و ما نیز کارشناسان خودمان را فرستادیم. آن زمان نشست ها هیات دولت صبحها تشکیل میشد. من با دبیر هیات دولت یک تعاملی کردم و اظهار کردم اگر جلسه هیات دولت امروز مترو را تصویب کرد، من خواهش دارم خبر را به ۹ شب نگذارید و همین ۲ بعدازظهر بگویید. آن هم حرف ما را قبول کرد.
بحث در مورد مترو در هیات دولت گردید؛ آقای هاشمی اظهار کردند من شنیدهام عدهای مخالف و عدهای قبول کننده می باشند. من آمدهام حرفها را بشنوم. جالب این هست که هر حرف کارشناسانهای که مخالفین بیان کردند آقای هاشمی همه را محافظت بودند و در جلسه جواب دادند.
سر انجام به آقای نخستوزیر عنوان کرده بودند در مورد مترو دولت نظر بدهد؛ رای گرفتند. ۱۹ ۱۹ نفر از اعضای هیات دولت، وزرا در آن جلسه بودند، ۱۴ نفر رای مثبت دادند و ۵ نفر هم رای منفی دادند.
پس از ان آقای هاشمی بعد تصمیم گرفتند که زیادتر از گذشته این را مردمی کنند. خطبهای در جمعه قرائت کردند که خطبه کامل را به وصف مترو پرداختند و اظهار کردند مردم دارند سم تنفس میکنند، به چه سبب با مترو مخالفت میشود. خطبه را قرائت کردند و مؤثر هم بود. من فردا به آقای کازرونی تلفن زدم و اظهار کردم شما گفتید، در هیات دولت یک تکی خوردیم، الان پاتک زدیم. الحمدالله ابزار فراهم گردید در همان دوره که من بودم کار مترو با جدیت تمام آغاز گردید. البته در موقع بازنمایی مترو یکی از افرادی که دعوت نشد و در جلسه افتتاحیه نبود، بنده بودم.
مخالفتی هم از سوی آیتالله منتظری داشتیم که بعد از این غائلهای بود که من توضیح دادم. یعنی بعد از اینکه کار انجام گردید و دولت تصویب کرد آقای هاشمی هم خطبه را قرائت کردند، در یک سخنرانی آیتالله منتظری که قائم مقام رهبری هم بودند در مورد مترو مخالفت صریح اعلام نمودند. ما در اینجا تک دوم را خوردیم.
ما به آقای هاشمی تلفن زدیم که آن غائله اولی را کمک کردید و دومی را هم شما کمک کنید. شما از آیتالله منتظری وقت بگیرید و ما توضیح میدهیم؛ اگر توضیحات ما قانعکننده بود، نظر وی امکان دارد عوض شود.
آقای هاشمی تلفن زدند که شهردار تهران به اتفاق معاون وزیر کشور و چند نفر دیگر در مورد مترو میخواهند با شما گفت وگو کنند؛ وی هم موافقت کردند. رفتیم و اوائل جلسه اظهار کردیم ما در تائید مترو میخواهیم، حرف بزنیم و خبر هم داریم که مخالف هستید منتهی یک خواهش داریم که از الان اگر مقتضی میدانید، یک ضبط صوت اینجا باشد که حرفهای ما و نتیجهگیری آخر شما، در آن ضبط شود و وی هم موافقت کردند. فرمان دادند ضبط صوت آوردند، از ابتدا همه حرفها ضبط گردید.
به آقای منتظری اظهار کردیم شما چه دلیلی برای مخالفت دارید؟ وی اظهار کردند البته من خودم یک دیداری چند وقت پیش با یک عدهای داشتم و اینها به عللی که الان برای شما میگویم، با راهاندازی مترو مخالف بودند. بنده هم به وی اظهار کردم ما نیز جزء موافقین هستیم و میخواهیم عللی که آنها بیان کردند را بدانیم و استدلال کردیم که علل آنها را به این علل نپذیرفته ایم. ضمناً یکسری حرفهای ایجابی هم داریم؛ به این علل قبول کننده هستیم.
زنده یاد آیتالله منتظری اظهار کردند من به حرفهای شما قانع گردیدم و در نتیجه شما بروید کار را ادامه دهید. من هم اظهار کردم شما قائم مقام رهبری هستید و ما برخلاف نظر صریح چند روز قبل شما عمل کنیم؟ اظهار کرد: آن را خودتان حل کنید. من اظهار کردم اذن دارم از جانب شما طوری این قضیه را حل کنم؟ اظهار کردند از جانب من اختیار دارید، هرطور میخواهید عمل کنید.
سر انجام میخواستیم خداحافظی کنیم خواستیم یک نسخه از نوار را به ما بدهند. وی موافقت کردند و این نوار الان در پیشینه مترو موجود هست.در مقطعی هم معاون وزیر راه و ریاست هواپیمایی کشوری بودم.
نظر محمدنبی حبیبی از دبیرکلیاش در حزب موتلفه اسلامی
من اصولاً اعتراف میکنم فهم قابل ملاحظه ای از اثرها کار تشکیلاتی در ذهنم شکل نگرفته بود و بعداً که زیادتر با موتلفه محشور گردیدم، این جمله نتیجه این ۲۰ و چند سالی که آنجا بودم را عرض میکنم، من واقعاً کار کردن برای موتلفه اسلامی را تقدس قائل هستم.
در تاریخی زنده یاد عسگراولادی در یک جلسه موتلفه اسلامی ابتدا به ساکن بدون اینکه قبلاً مقدمهای چیده باشند، اظهار کردند من امروز آمده ام از شورای مرکزی یک سال مرخصی بگیرم، چون برخیها اظهار کردند که وی کناره گیری کنند. چنین صحبتی کذب هست و وی اظهار کردند امروز آمدهام از موتلفه یک سال مرخصی بگیرم، چون میخواهم یک کارهایی بکنم که شماها با آن کارها قبول کننده نیستید.
وی اظهار کردند من اعتقاد شخصی دارم که ریشه کار فتنه ۸۸ در خارج از کشور هست و تعبیر مقام معظم رهبری را قبول داشتند که آقا در مقطعی فرموده بودند ریشه فتنه ۸۸ در خارج از کشور شکل گرفته و در داخل یک عدهای به دام افتادند؛ در نتیجه این به دام افتادن، یعنی به تعبیر آقای عسگر اولادی، «مفتون شدن» همان گفتگوها اولیهاش با موتلفه بود. گفت: من در این ارتباط میخواهم از حیثیت شخصی خود استفاده نمایم و میخواهم نامه بنویسم و از خدمات دوستان تقدیر کنم، ضمناً بتوانم اینها را قانع نمایم که یک صحبتی بر علیه آمریکاییها و بر علیه ریشههایی که در خارج کشور شکل گرفته بگویید که مردم بدانند، شما منسوب به آنها نیستید و علاقهای به آنها ندارید؛ اکنون امکان دارد نظرات شما در اینجا با عدهای مخالف باشد؛ در نتیجه آقای عسگر اولادی برای این مقوله سرمایهگذاری کردند که آن آقایانی که فتنه را اداره میکردند، متقاعد گردند که یک تبری از ریشههای بیگانه فتنه ۸۸ بجویند. چون برای ما ثابت بود واقعاً از چندین ماه گذشته از انتخابات سال ۸۸ ریاست جمهوری، دشمن داشت کار میکرد و مبحث تقلب در انتخابات را ۷-۶ ماه قبل انتخابات مطرح نمود.آقای عسگراولادی تمام همت خود را صرف کرد، ولی متاسفانه هیچ جواب موافقی دریافت نکرد، البته بیشتر آنها اصلاً جواب ندادند.
جزییات دیدار نبی حبیبی بهمراه عسگراولادی با روحانی بعد از رئیسجمهور شدنش
بعد از انتخابات ریاست جمهوری بهمراه عسگراولادی به دیدن روحانی رفتیم. وی در اول جلسه اظهار کردند آقای روحانی هم شما میدانید و هم ما میدانیم شما نامزد ما نبودید و در رقابت شما برنده شدید. ما آمدهایم به شما بگوییم در دوره انتخابات حریف شما بودیم و الان آمدهایم که به شما بگوییم نه فقط با شما مخالفت نمیکنیم، نه فقط چوبی لای چرخ شما نمیگذاریم، آمده ایم بگوییم آماده استفاده از حجم موتلفه برای دولت شما را داریم. نمیخواهیم از این حرف ما تعبیر شود که چند وزارتخانه را به ما بدهید؛ هر نوع پشتیبانی که خود شما مصلحت میدانید.
حتی این کلمه را زنده یاد آقای عسگراولادی بکار گرفتند که آقای روحانی شمای روحانی رئیسجمهور رسمی کشور ما، از اکنون به بعد شما را «منّا» میدانیم. عین کلمه زنده یاد آقای عسگر اولادی بود. آقای روحانی هم بعد از صحبتهای زنده یاد آقای عسگر اولادی مطالب خوبی بیان کردند و اظهار کردند من هم شما را منّا میدانم.
این جواب آقای روحانی بود. منتهی در انتهاء جلسه قرار گردید برای اینکه از آن دسته از ظرفیتهایی که موتلفه دارد در کمک به دولت استفاده شود، قرار گردید یک نفر معرفی کنیم و یک نفر هم آقای روحانی معرفی کنند که این جلسه را پیگیری کنند که چه موقع و برای چه کاری و چه سوژه ای از حجم موتلفه استفاده شود. این قرار گذاشته گردید، در همان روزهایی که آقای روحانی در پشت میز ریاست جمهوری ننشسته بودند.تا امروز آذر ماه سال ۹۷ هست کسی از جانب وی معرفی نشد که آن جلسه را ادامه دهیم. در هیچ موردی هم حتی در یک مورد عادی با موتلفه هیچ مشورتی انجام نشده هست؛ البته آقای احمدینژاد هم مشورت نمیکردند، نه فقط وی .
در دوره زنده یاد آیتالله مهدوی کنی، وی صریحا در میدان کار سیاسی میآمدند که با محافظت وجههای هم سیاسی و هم شرعی، اما در حال حاضر بنظرم میرسد که مخصوصاً فقدان زنده یاد آیتالله مهدوی کنی به صورت کامل جبران نشده هست، نه اینکه بگوئیم اصلاً جبران نشده هست.شخصیتهای بسیار بزرگی الان هم داریم. توقع ما به عنوان احدی از جمع اصولگرایان این هست که روحانیت، مشخصاً جامعتین حتماً آن شرایط قبلی را که برای نیروهای انقلاب محوریت میکردند، زیادتر از گذشته و در شرایط حاضر حتی روی دوش دریافت کنند. این توقع را از روحانیت داریم و امید داریم که این توقع ما برآورده شود.
Friday, 26 April , 2024