به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «الف لام خمینی» اثر هدایت الله بهبودی که انتشارات موسسه پژوهش ها و پژوهش های سیاسی آن را منتشر نموده و برای اولین بار در سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران به دست علاقه مندان رسید، اثری روان و خوش خوان […]

به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «الف لام خمینی» اثر هدایت الله بهبودی که انتشارات موسسه پژوهش ها و پژوهش های سیاسی آن را منتشر نموده و برای اولین بار در سی و یکمین نمایشگاه کتاب تهران به دست علاقه مندان رسید، اثری روان و خوش خوان از کودکی بنیانگذار جمهوری اسلامی تا چند ماه بعد از انقلاب اسلامی است.

در این قسمت موضوعاتی چون، اولین حکومت نظامی، آشتی ملی، پیامی برای عید فطر و… فرا روی مخاطب های قرار می گیرد.

حکم تبعید آقای سید جلال الدین طاهری اصفهانی بخشوده شده بود. البته ساواک در این کار دچار اشتباه شده بود. آقای سیدکاظم شریعتمداری برای روحانی تبعید شده دیگری وساطت کرده بود و ساواک در تشخیص او دچار اشتباه گردیده، آقای طاهری اصفهانی را آزاد کرده بود. فعالیت های سیاسی او بعد از برگشت به اصفهان به اوج رسید که یکی از آنان برگزاری نماز جمعه بود. استقبال مردم اصفهان از این مراسم برگزار کنندگان نماز جمعه را به تفکر تغییر محل آن انداخت؛ از مسجد اعظم حسین آباد به مسجد مصلی در تخت فولاد. آزادی ناخواسته آقای طاهری و کارهای موخر او، ساواک را به بازداشت دو مرتبه او در دهم مرداد ۱۳۵۷ واداشت. خبر بازداشت او به اعتراضات مردمی انجامید. تظاهرات خیابانی شهروندان اصفهانی و هجوم به بعضی از نهادهای حکومتی، ارتش را به داخل شهر کشاند. بخش زیادی از اماکن اکتساب و کار تعطیل گردید؛ جوان نوزده ساله ای به ضرب گلوله مأمورین شهید گردید؛ و گروه هایی از مردم معترض در خانه آقای سید حسین خادمی، دیگر روحانی نامی شهر، متحصن شدند. این خانه تا ده روز بعد تبدیل به محور مقابله گردید؛ جایی که برای مقام های نظامی، امنیتی و انتظامی شهر قابل تحمل نبود. تحصن با برقرار کردن حکومت نظامی و قتل شش تن از اهالی اصفهان، انتهاء یافت.

این رخدادها، آیت الله خمینی را به نوشتن دو پیام، یکی در میانه تحصن و دیگری در انتهاء خونین آن مجبور کرد، پیام نخست در پانزدهم مرداد ۱۳۵۷/ اول رمضان ۱۳۹۸ نوشته گردید آیت الله با اشاره به قیام مردم اصفهان و دیگر شهرهای بزرگ و کوچک، از ملی شدن شعار فوت بر شاه» اظهار کرد که منتج به کندن ریشه پوسیده نظام پادشاهی خواهد گردید. « «اراده خداوند تعالی بر آن است که با رهبری حکیمانه انبیای عظام و وارثان آنان، مستضعفین را از قید حکومت طاغوتی آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان سپارد.» » او به گفته های موخر محمدرضا پهلوی در مورد آزاد گردیدن انتخابات مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۸ نیز پرداخت و آن را ترفندی برای اغفال عامه دانست تا مردم را از راه کلیدی خود که سرنگونی او و خانواده اش است، دور کند. پادشاه در چهاردهم مرداد، بمناسبت سالروز مشروطه بیان کرد که ما آزادی قلم، بیان و اجتماعات را از اروپا اقتباس خواهیم کرد و انتخابات پیش روی مجلس صددرصد آزاد می باشد.

پیام دوم امام خمینی به مردم ایران در بیست و دوم مرداد بود. اعتراض ها، مخالفت ها تظاهرات، پخش اعلامیه، شعارنویسی و اعتصاب های مدنی در این ماه وسیع تر از پیش خودنمایی کرد و رفته رفته به یک مشی اجتماعی روزمره تبدیل گشت. اما آنچه در این جا، گذرا، یاد می گردد، بعضی حوادث خونینی است که خبرش به گوش آیت الله نیز می رسید و او در نگاشته هایش به آنان می پرداخت.

از آن جمله بود اعتراضات شهر شیراز، که قبل از استقرار حکومت نظامی در اصفهان، روزی خونین را در تاریخ آن شهر رقم زد. آن روز، نوزدهم مرداد، مأمورین مسلح با خشونت وارد مسجد نو شده، به حاضران یورش آوردند. در درگیری های بعدی سه تن کشته و دست کم پانزده مجروح به جا ماند. این اعتراض ها در مخالفت با امکان برگزاری جشن هنر شیراز و همدردی با مردم اصفهان و کازرون بود.

آقای خمینی قبل از نوشتن پیام خود از پسرش، احمد، خواست که جزئیات حوادث اصفهان را از آقای سید حسین خادمی بپرسد. احمد، تلفنی با آقای خادمی سخن گفت و سوال های خود و پدرش را در میان گذاشت و جواب گرفت. آیت الله به ملت ایران درج کرد که «آزادی خواهان جهان به آسانی به آزادی دست نیافته اند،» و مجاهدت پیامبر اسلام و حضرت علی بر علیه السلام را بر این گفته گواه آورد و اضافه کرد که «دفاع از حق و اسلام از بزرگ ترین عبادات است.» » او با یادآوری اتفاقات خونین شیراز و اصفهان از نظامیان کشانده شده به خیابان ها سؤال کرد که برای محافظت چه کسی برادرکشی می کنید؟ «شما به عذر مأموریت، برادرهای دینی خود را به گلوله می بندید که مسیولیت آن علاوه بر پادشاه، با خود شماست. باید به حکم خداوند از فرمان ستمگران که شما را به قتل و نا عدالتی امر می کنند سرپیچی کنید.» » او خواستار ملحق شدن ارتشیان و نیروهای انتظامی به جبهه مردم گردید و درج کرد که در این صورت برتری دنیا و آخرت از آن شما می باشد. شما ای مالک منصبان مسلمان و آزاده ارتش ایران! دین خود را به اسلام و مسلمانان ادا نمایید و قبل از این تن به ذلت ندهید.» » امام درج کرد که من شریک مصیبت های مردم ایران هستم، و در این آخر عمر، متواضعانه دست خود را به طرف تمام گروه ها که برای برگزاری اسلام و احکام آن که تنها راه سعادت و ضامن استقلال و آزادی ایران از استعمار نو و فرسوده است، کوشش و جان فشانی می کنند، دراز می کنم و از همه استمداد می نمایم.»

»این اعلامیه دو روز بعد در شهر شهر قم پخش گردید، اما نمایندگی ساواک در عراق چهار روز بعد از نگارش، گزارشی در مورد آن به تهران فرستاد.

ارتباط میان نجف و شهرهای ایران شباهتی با چند سال گذشته نداشت. اعلامیه ای که در سال های دهه چهل روی نیم تخت کفش یک طلبه جاساز می گردید تا به شهر قم برسد، اینک بیست و چهار ساعته به ایران می رسید. تلفن نقش پررنگی داشت. ساواک همچنان به دنبال یافتن شماره تلفن آیت الله بود. اواخر مرداد ۱۳۵۷ بود که از عراق خبر رسید ۳۳۳۵۱۶ شماره تلفن خمینی است. روشن نیست این شماره شش رقمی تا تا چه اندازه به درد ساواک خورد. کار بزرگ تری باید انجام می گردید. نفوذ خمینی در میان مردم بسان «ز هر تخم برخاست هفتاد تخم شده بود. بدر آگاهی قسمتی او به بار نشسته بود.

هفدهم مرداد ۱۳۵۷، ناصر مقدم، ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور با سعدون شاکر، ریاست سازمان امنیت عراق ملاقات کرد. در تنها گزارش به جای مانده از این دیدار میتوان به گله های اعتراض آمیز طرف ایرانی پی برد. جواب مقام عراقی این بود که

جواب مقام عراقی این بود کههیچ گونه فعالیت ضدایرانی در داخل خاک عراق انجام نمی گیرد. در مورد خمینی، البته او در گذشته فعالیت هایی داشته و اعلامیه هایی انتشار داده است. گزارشاتی که از طرف سروی اطلاعاتی ایران حول فعالیت های خمینی دست یافته بود به صدام حسین تکریتی تسلیم شده و وی دستوراتی به سازمان امنیت داخلی عراق صادر نموده و رأساً با خمینی ارتباط گرفته و به او اخطار کرده اند که وی منحصرا یک فرد مذهبی است و باید از هرگونه فعالیت سیاسی برحذر باشد.»

»مقدم برای اقناع طرف عراقی به منفعت های مشترک دو کشور اشاره نمود و اظهار کرد که خمینی آلت دست کمونیست ها شده! و این با سیاست های جاری دو همسایه تعارض دارد. ریاست ساواک تهدید ملایم هیأت حاکمه ایران را نیز به گوش مقام امنیتی عراق رساند. « «در مورد خمینی با وجود تذکرات دولت عراق تحریکات وی بر علیه ایران همچنان ادامه دارد و ما متحیریم با آن که نامبرده بر علیه منفعت های ملی دو کشور ایران و عراق کوشش می نماید به چه سبب دوستان عراقی ما جلوی فعالیت های مضره وی را نمی گیرند. برای ما نیز ساده بود که جلوی فعالیت های براندازی متنفذین کرد را که قصد اخلالگری بر بر علیه منفعت های کشور عراق داشتند بازیگذاریم، ولی این کار را به علت منفعت های برادرهای عراقی انجام ندادیم.» » به برقرار کردن معادله بین تحرکات کردهای مخالف عراقی و فعالیت های سیاسی مرجع تبعیدی ایران در سندهای وزارت امور خارجه آمریکا اشاره شده است. طرف ایرانی باید به تحریک نکردن کردهای معارض عراقی پایبند می بود، و طرف عراقی به جلوگیری از فعالیت های سیاسی آیت الله خمینی اس مقدم به همتای عراقی خود گوشزد کرد: «متأسفانه تلاش های خمینی اخیراً زیادتر شده است. البته خمینی از نظر مذهبی هیچ مشکلی برای ما به وجود نیاورده و نخواهد آورد[!] ولی در موضع کنونی که کمونیست ها و سیاست های استثماری، وی را ابزار ای برای اجرای مقاصد نباید از آن غافل ماند.»

»در این دیدار قول و قرارهای جدیدی میان دو مقام امنیتی رد و بدل گردید، که یکی از آنان اتمام حجت با آیت الله بود. سعدون شاکر قبل از فرارسیدن عید فطر «با خمینی ملاقات و به او شدیداً اخطار کرده در آینده اصلا و ابدا حق ندارد بر علیه ایران اقدامی انجام دهد.»

آتش در خرمن رمضان

 » با ترسیم شاخص مقابله مردم در دو سال ۵۷-۱۳۵۶، در محور مختصات زمان – مقابله، شاخص ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ مرداد و شهریور ۱۳۵۷ بالاتر از ماههای سابق است. این بلندی در گزارش پلیس خسته تهران چنین منعکس گردید: «حدود ۶۰۰ مسجد و تکیه در تهران موجود است. در پایین ترین محل حدود ۵۰ تا ۱۰۰ نفر، و در مساجد با اهمیت تا بیست هزار نفر تجمع می نمایند. عوامل دلخور در این جمعیت ها وارد می گردند. وعاظ دلخور جمعیت را تحریک به اغتشاش و هجوم به پلیس و تحریک و تهدید به شورش می نمایند. بعد از خاتمه، مستمعین تحریک شده توسط عوامل دلخور هدایت گردیده و با دادن شعارهای ضدمیهنی و ادای کلمات رکیک، حتی به شخص اول مملکت، به شهر ریخته و …

این فرآیند مخصوص تهران نبود. شهرهای دیگر، وضعیتی به مثابه، لکن خونین داشتند؛ در این ماه سه نفر در خرم آباد، سه تن در تنکابن، یک نفر در قزوین و فردی دیگر در اردکان با گلوله مأمورین حکومتی شهید شدند. نبض مقابله و اعتراض در جغرافیای ایران می تپید. آخرین داغی که در مردادماه بر دل مردم زده گردید، سوختن ۳۷۷ آدم در تالار نمایش سینما آبادان بود. حکومت پادشاه به دنبال این رویداد تلخ کوشید مبارزان مسلمان را عامل این مصیبت نشان دهد. قبل از آن، در تظاهرات و راهپیمایی ها، بعضی شیشه سینماها را به سبب پخش فیلم های غیراخلاقی شکسته بودند. اما کمتر از چهل ساعت بعد از این مصیبت، وقتی مردم آبادان در گورستان شهر بر علیه ریاست شهربانی آبادان، دولت جمشید آموزگار و شخص محمدرضا پهلوی شعار دادند و همراه خاکسپاری خویشان، عوامل این جنایت را نهیب زدند، ورق برگشت.

 

  سه روز بعد، ۳۱ مرداد، آیت الله خمینی استدلال خود را در مورد عوامل این مصیبت چنین بیان کرد: «قراین نشان می دهد که قضیه دلخراش آبادان چون کشتار سایر شهرهای ایران از یک منشأ به وجود آمده است. آیا از این جنایت کسی جز پادشاه و بستگانش امید نفعی داشته اند؟ آیا تاحالا غیر از پادشاه که هر چند وقت یک بار دست به کشتار وحشیانه مردم می زند، این قبیل صحنه ها را ایجاد کرده است و یا خواهد آورد؟ این مصیبت دلخراش برای پادشاه، شاهکار بزرگی است تا به تبلیغات وسیع در داخل و خارج دست زند و… ملت حق طلب ایران را مردمی که به هیچ ضابط انسانی و اسلامی معتقد نیستند معرفی نماید.»

»فردای نگارش این پیام، اول شهریور ۱۳۵۷، مأمورین امنیتی برگ هایی از آن را در یکی از محلات جنوب غربی تهران یافتند. و در روزهای بعد در زیادتر شهرهای ایران پخش گردید گویا نمایندگی ساواک در عراق همان روز نوشته شدن از وجود آن آگاه گردید، اما پنج روز بعد در گزارشی به ساواک در مورد آن توضیح داد. « «نامبرده در اعلامیه دو صفحه ای خود کوشش نموده که آتش زدن سینما رکس آبادان را از طرف دولت، بویژه شخص شاهنشاه آریامهر قلمداد نماید و گفته است من گمان نمی کنم هیچ مسلمانی، لکن انسانی، دست به چنین فاجعه وحشیانه ای بزند، جز آن کسانی که به نظایر آن عادت نموده اند. در انتهاء آن اعلامیه تک برگی حروف چینی شده که در تهران یافت گردید، نوشته شده بود بخوانید و فوراً به دیگران بدهید. برقرار باد حکومت اسلامی.»

»آبادان روزهای ملتهبی را می گذراند. شبی از راه نمی رسید که مردم شهر با تظاهرات همه روزه خود بر علیه حکومت پادشاه به این مصیبت اعتراض نکنند. در همین دادخواهی ها دست کم پنج شهروند آبادانی، که خونخواه همشهریان خود بودند، به دست مأمورین مسلح به قتل رسیدند. این برخورد خونین در شهرهایی چون اردبیل و ارومیه نیز تکرار گردید.

دهه اول شهریور ۱۳۵۷ با دهه آخر ماه مبارک رمضان ۱۳۹۸ همدوش بود. پادشاه بیت سخن گویندگان مذهبی در این روزها و شب ها، رویداد دلخراش آبادان بود. زیادتر روحانیانی که در این باره سخن گفته، آن را به عوامل حکومت نسبت دادند، بسیار زود بازداشت شدند. شاید اوج بازداشت های سال ۱۳۵۷ش در نیمه اول شهریور این سال بوده باشد. خیز اعتراض ها به داخل کشور محدود نگردید. هسته های دانشجویی، اتحادیه های بین المللی و سازمان های مردم نهاد سیاسی، دولت محمدرضا پهلوی را عامل این مصیبت معرفی کرده، به نحو های گوناگون این باور خود را آشکار کردند. پادشاه نمی توانست زیر بار این واکنش های پرحجم بایستد، اما با انتقال دولت کوشید شانه تکانی کند.

توضیح آشتی ملی

روزنامه ها در پنجم شهریور خبر برکناری دولت جمشید آموزگار و گمارده شدن دولتی جدید به نخست وزیری جعفر شریف امامی را در صفحات اول خود چاپ کردند. این تغییر با شعارها و کنش های جدیدی همراه بود. در اولین بخشنامه دولت جدید اعلام گردید که سال شاهنشاهی لغو، سال هجری شمسی دو مرتبه مبدأ تاریخ ایران می گردد. اولین بیانیه دولت نیز اظهار می کرد که فعالیت احزاب قانونی آزاد بوده، متجاوزین به اموال عمومی و بیت المال تعقیب و مجازات می گردند؛ به روحانیت احترام گذاشته خواهد گردید و مجازات منتظر عوامل دولتی اتفاقات موخر است. اقدام دیگر تعطیلی قمارخانه های کشور بود. سه روز بعد از تردد دولت ها، محمدرضا پهلوی در اظهار کرد وگو با تلویزیون فرانسه اظهار کرد که تحولات سیاسی ایران در جهت آشتی است.” ” شریف امامی نیز دولت خود را دولت آشتی ملی نامیده بود. از آن روز به بعد تعبیرات روزنامه های زیر فشار سانسور، در یادکرد از امام خمینی (سرسپرده، عامل بیگانه، ارتجاع سیاه و…) ) کنار گذاشته گردید و جراید اذن یافتند رهبر نهضت اسلامی ایران را با لقب احترام آمیز آیت الله خطاب کنند.

هنوز شریف امامی روی صندلی صدارت ننشسته بود که آیت الله خمینی در ششم شهریور درج کرد که روی کار آوردن این دولت دسیسه ای پرخطر است و اگر مردم ایران سستی و غفلت کنند باید «از به دست آوردن آزادی و استقلال و حقوق بشر مأیوس گردد و خود را برای همه نوع اختناق و شکنجه و قتل وغارت فراهم کند.» » آن گاه امام به توصیف شعارهای دولت آشتی ملی و موقعیت پیش آورده برای مقابله پرداخت و در پیام خود به ملت ایران اضافه کرد: «در محیطی گفته می گردد آزادی دادیم که خوب ترین فرزندان عزیز اسلام و ایران در حبس و زیر شکنجه شاهانه و در تبعید حضور دارند. در محیطی دم از احترام علمای اسلام می زنند که علمای اسلام در حبس غیرقانونی و در تبعیدگاه ها، بدون مجوز، بسر می برند. اشخاصی دم از تعظیم شعائر مذهبی و احترام روحانیت و احکام اسلام می زنند که در طول نیم قرن شریک گناه دستگاه بود و قوانینی که برخلاف احکام اسلام بوده، تصویب کرده اند… در محیطی حکومت آشتی ملی را اعلام می نمایند که توپ ها و تانک ها و مسلسل ها توسط ارتش و سایر مأمورین در شهرستان ها مشغول سر کوبی ملتی است که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است.» » آقای خمینی که دست به ریشه نظام پادشاهی ایران انداخته و در حال کندن آن بود، درج کرد که ملت ایران در تظاهرات خود اعلام نموده است که ما پادشاه و سلسله پهلوی را قصد نداریم و به کسانی که در گمان هرس شاخ و برگ رژیم سیاسی شاهنشاهی بودند اخطار داد که فریب نخورند.

این پیام امام نیز مثل بیانیه سابق او، فردای روز نگارش هفتم شهریور در تهران دیده گردید، اما نمایندگی ساواک در عراق هشت روز بعد از وجود آن باخبر گردید و ضعف خود را در اکتساب اطلاعات چنین توجیه کرد: «اعلامیه موصوف مثل سایر اعلامیه های نامبرده چند روز بعد از انتشار در ایران، در نجف و احیاناً سایر شهرهای عراق پخش می گردد و دلیل آن این است که خمینی و دستگاه او می ترسند چنانچه قبلاً در نجف منتشر گردد دولت ایران متوجه صادر کردن چنین اعلامیه ای بشود و با نگهدارى لازم از توزیع آن در ایران جلوگیری کنند.»

تلفن آقای خمینی

»به گواهی سندهای یکی از قول و قرارهای رد و تبدیل گردیده بین ناصر مقدم و سعدون شاکر قطع تلفن دفتر آقای خمینی در نجف بود. این مبحث به دنبال درج کرد ریاست اداره کل سوم ساواک، در زیر نامه دست یافته ای از اداره کل دوم پیداست. یکی از کارمندان اداره دوم، در انتهاء مأموریتش به عراق، در عرضه تجربیات خود برای مقابله با «مشتی خرابکار و میهن فروش» مقیم نجف، چهار پیشنهاد داد که در بند چهارم آن نوشته بود: «گروه طرفدار خمینی در عراق بعد از صادر کردن هر نوع اعلامیه و یا بعد از انتهاء هر سخنرانی از طرف خمینی، ابزار تلفن، مبحث اعلامیه و سخنرانی را عیناً به دوستان خود در ایران گزارش، و حداکثر روز بعد مبحث تکثیر و توزیع می گردد. برای خنثی کردن فعالیت این عناصر پیشنهاد می گردد ساعات ارتباط با عراق محدود و حین این ساعات تلفن های مشکوک کنترل و عوامل ذی ربط در ایران شناخته گردند. در حاشیه این پیشنهاد، دست خط پرویز ثابتی، ریاست اداره کل سوم، می گوید که «قرار بود اصولاً ارتباط مستقیم تلفنی قطع باشد و قطع شده بود. .. شماره ذی ربط به ارتباط با ایران سؤال گردد.» » سؤال گردید و چنین جواب دادند: «با توجه به کارهای دولت عراق در مورد قطع شماره ذی ربط به ارتباط با ایران … و علاوه بر این امکان وجود ارتباط های مشکوک چنانچه در صورت امکان و مصلحت ساعات ارتباط با عراق و برعکس محدود به دو ساعت صبح و دو ساعت شب باشد، گمان می رود کنترل این راه رابطه ای با اهمیت ساده و تاثیرگذار باشد.»

»روشن است که بعد از قطع تلفن دفتر آیت الله خمینی، کارگزاران او تلفن های دیگری به کار گرفته اند. مرجع ساواک از یکی از دست اندرکاران تهیه و توزیع بیانیه های امام شنید که بعد از هر سخنرانی از طریق تلفن فردی که برای رژیم ناشناخته است با نجف ارتباط گرفته شده و سخنرانی به صورت کامل قرائت و نوشته می گردد تا بدون وقفه در داخل کشور همزمان تکثیر و انتشار یابد. در این خصوص بعضی وقت ها از نجف مطالب مزبور به انگلستان دیکته شده و از انگلستان [تلفنی به ایران می رسد.» » این کار از طریق فرانسه هم صورت می گرفت.

  البته پیشنهاد محدود شدن کانال های رابطه ای بین ایران و عراق پذیرفته گردید و اداره مخابرات موظف گردید تماس تلفنی دو کشور را به دو کانال تقلیل دهد. دادند و از آن پس همه مکالمه ها و شماره های تلفن کننده و جواب دهنده تحت نظارت جای گرفت. سازمان امنیت عراق، دست کم از اواخر شهریور ۱۳۵۷، مکالمات خانه آیت الله خمینی را شنود می کرد، اما شواهدی است که می گوید صدای زنگ تلفن های این خانه تا آخرین روزهای اقامت ساکنین آن شنیده می شده است.

گزارشی از دیدار هفدهم مرداد ناصر مقدم و شاکر سعدون به محمدرضا پهلوی داده شده بود و او فرمان داده بود «کلیه ارتباط های عوامل خمینی در داخل و خارج و بین داخل و خارج مملکت، خصوصاً عراق زیر دید قرار گیرد.» » غیر از عراق این فرمان به نمایندگی های سازمان اطلاعات و امنیت کشور در کویت، ترکیه، هند، مصر، سوریه، اسلام آباد، کراچی، بحرین، کویته، کابل، اردن، ابوظبی، عمان، قطر، دبی، عربستان سعودی، آلمان غربی، اتریش، ایتالیا، انگلستان، نیویورک، سانفرانسیسکو، شیکاگو، تگزاس و کانادا نیز داده شده بود.

پیامی برای عید فطر

امام خمینی سیزدهم شهریور ۱۳۵۷/ اول شوال ۱۳۹۸ برای زیارت مرقد امام حسین بر علیه السلام و شهیدان دشت نینوا در کربلا بود، بانو قدس ایران نیز مثل گذشته، همراه او بود. همیشه در آخرین زیارتم از سیدالشهدا بر علیه السلام و حضرت ابوالفضل سلام الله بر علیه خداحافظی می کردم و بعد بیان می کردم: با سلامتی خودم و شوهرم و بچه هایم از اینجا می روم؛ از شما می خواهم که ماه دیگر با سلامتی، خودم و شوهرم و بچه هایم به پابوستان بیایم؛ و از حرم خارج می گردیدم. در آخرین عزیمت که عزیمت عید فطر بود، زمانی یادم آمد که این مرتبه دعای ابدی ام را فراموش کرده ام که از صحن بیرون آمده بودم.»

»گویا آیت الله از آنجا به کاظمین رفت و بعد از تازه کردن دیدار با امامان موسی کاظم و جواد بر علیه السلام به نجف برگشت. این خبر قرینه ای ندارد و بانو قدس ایران به آن اشاره نکرده است، اما اگر درست بوده باشد، جای درنگ دارد. سفرهای مناسبتی آیت الله به کربلا شیوه ای معمول بود، اما در میان گزارش ها و خاطره های به جای مانده، خبری از مسافرت به کاظمین، غیر از هنگام ورودش به عراق در سیزدهم مهر ۱۳۴۴ داده نشده بود. مسافرت موخر او به کربلا و کاظمین دو روزه بود. آیا او می دانست که این زیارت ها، آخرین دیدارهایش با پیشوایان شیعه مدفون در خاک عراق است؟

آیا او می دانست که این زیارت ها، آخرین دیدارهایش با پیشوایان شیعه مدفون در خاک عراق است؟بعد از رسیدن به نجف، دست به قلم برد و پیامی بمناسبت عید فطر برای مردم ایران درج کرد. پانزدهم شهریور / سوم شوال، بود. درست تر این بود که پیام قبل از مسافرت های زیارتی، و در روزهای انتهایی ماه مبارک رمضان، نوشته می گردید. چند و چون این مبحث دانسته نیست. شاید آیت الله تصمیم داشت با آغاز سال تحصیلی تازه و در اولین جلسه درسی به این مسأله پرداخت کند. می دانیم که حلقه درسی او در این مقطع تشکیل نشد.

بعد از رسیدن به نجف / ۱۵ شهریور، خانه اش زیر نظر مأمورین عراقی جای گرفت. قول و قرارهای مقام های امنیتی ایران و عراق داشت به نتیجه می رسید. ساواک مستندات اقدام های ضدحکومتی امام را، بویژه اعلامیه هایی که از پی هم در مرداد و شهریور نوشته و بسیار زود در ایران چاپ و پخش شده بود، به نمایندگی خود در عراق فرستاده بود تا به آگاهی سازمان امنیت آن کشور برساند.

آیت الله خمینی در چنین موقعیتی، باورمند به فرود آوردن ضربه های متوالی بر پیکر حکومت پادشاهی، ماه رمضان را ماه مقابله حق و باطل قرائت کرد که در آن مردم برچیده شدن بساط نا عدالتی و چپاول را با صراحت اعلام نمودند. بعد از ماه رمضان گمان نشود که تکلیف الهی فرقی کرده است؛ تظاهرات کوبنده برای رسیدن به هدف اسلامی، عبادتی است که روزها و یا ماه ها را در آن اثری نیست، چون که هدف رهایی ملت است، اجرای عدالت اسلامی و برقرار کردن حکومت الهی بر پایه محکم عدل است.»؟

»؟او از تظاهرات شگرف و تاریخی بی پیشینه مردم تهران بعد از برگزاری نماز عید فطر آگاه شده بود. گفتنی است عید فطر ۱۳۵۷ در زیادی از شهرها نماز عید خوانده گردید و پس از ان تظاهرات خیابانی تشکیل شد. شهرهای خونین آن روز، ایلام، خمین، کرج و شهر قم بود” شهرهای خونین آن روز، ایلام، خمین، کرج و شهر قم بود” اما آنچه در تهران گذشت روایت گل در مقابل گلوله بود. نظامیان فرستاده شده به خیابان ها، فرمان تیراندازی نداشتند. مردم با گذاشتن شاخه های گل در لوله های تفنگ، نظامیان را برادرهای خود قرائت کردند. آیت الله با خبر از این رویداد درج کرد که «من از ارتش محترم ایران سپاسگزارم که در راهپیمایی شگرف تهران و سایر شهرستان ها به سوی مردم میهن خواه خود…. آتش نگشودند… من در این موقع حساس که کشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دو راهی سقوط یا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی وفادار به اسلام و میهن دراز می کنم و برای محافظت استقلال و بیرون آمدن از یوغ اسارت و ذلت، از آنان استمداد می کنم.

ای سربازان غیور که برای میهن و کشور خود جان فشانی می کنید! به پا خیزید! ذلت و اسارت بس است. پیوند خود را با ملت عزیز استوار کنید و فرزندان و برادرهای برومند خود را برای هوای نفس یک خاندان چپاولگر به خاک و خون نکشید.» » نکته ای که در انتهاء نوشته امام تازه به نظر می رسید، زدودن تهمت های زده شده به احکام مترقی اسلام در پانزده سال گذشته بود؛ وقتی پایگاه نا عدالتی سقوط نمود «ما.. برنامه بنیادی خود را اعلام می کنیم، و در آن وقت می بینند که آنچه خائنین به اسلام نسبت داده اند، چه در مبحث حقوق اجتماعی زنان، و چه حقوق اقلیت های مذهبی و چه سایر مسائل، جز تهمتی ناجوانمردانه چیزی نبوده است.»

»این پیام با توجه به سازوکارهای آماده در ایران با گستره فراوان چاپ و توزیع گردید، تا جایی که «غالباً صبح ها اول وقت در اتاق کارکنان شرکت… رویت می گردد.» » البته این همه ماجرا نبود. مدتی بود که بعد از پخش هر بیانیه ای، خبرگزاری های بیگانه خبر آن را منتشر می کردند. برای نمونه خبرگزاری فرانسه در مورد اعلامیه موخر امام خمینی، خبری تنظیم نمود و به جهان مخابره نمود.