به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان ۲۰ آبان ماه در نشست علمی «پاردایم اجتهادی تفسیر» در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) اظهار کرد: زیادی از مبانی نظریه تفسیر به تشریح ما از دین در دنیای معاصر باز میگردد و تشریح ما از دین هست که […]
به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از ایکنا؛ حجتالاسلام والمسلمین مهراب صادقنیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان ۲۰ آبان ماه در نشست علمی «پاردایم اجتهادی تفسیر» در مرکز تحقیقات استراتژیک توسعه(رشد) اظهار کرد: زیادی از مبانی نظریه تفسیر به تشریح ما از دین در دنیای معاصر باز میگردد و تشریح ما از دین هست که مفهوم سکولار را هم نشان میدهد.
وی با بیان اینکه سنت تفسیری و درک دین در اسلام به شکلی دقیق در ادیان همسایه خود یعنی مسیحیت و یهودیت سنتی پیشینه طولانی هست، گفته بود: در طول تاریخ درگیری میان دادههای وحیانی و غیروحیانی وجود داشته و بخش زیادی از سنت ادیان را به خود مشغول کرده هست. به طور مثال در دورهای نسبت به عقل بدگمانی وجود داشته و در بعضی دورهها مدعا شده که تفسیر هرقدر با عقل سازگار باشد از خلوص بیشتری بهره مند و خوب تر هست. علاوه بر این مفهوم تفسیر به رای که آن را مذموم میدانیم، در روزگاری مثبت بوده و امروز نیز در قالب تفسیر اجتهادی مفهوم مثبتی به خود گرفته هست.
استاد دانشگاه ادیان اضافه کرد: امروز به جایی رسیدهایم که آیتالله جوادی میگویند عقل مشابه وحی، خود مرجع دین هست؛ یعنی به همان اندازه که «الا بذکر الله» گزاره دینی هست، تجویز فلان دوا هم دینی هست، در نتیجه اگر معیار وی را در منبعیت عقل دریافت کنیم، مفهوم سکولار وجود بیگانه ندارد و چیزی به اسم علم غیرمذهبی نخواهیم داشت و هر علمی دینی هست.
صادقنیا با بیان اینکه اگر امروز تفسیر اجتهادی را لازم بدانیم و شناخت عصری از قرآن را بپذیریم، پیشفرض آن این هست که گویا به یافتههای عقلی و بشری بدگمان و بیتوجه هستیم، بنابراین دائما به دادههای وحیانی رجعت میکنیم، تصریح نمود: گاهی از دین انتظار عملکرد گسترده ای داریم که دین بتواند علاوه بر حوزه فردی، عملکرد وسیعتر اجتماعی و … هم داشته باشد، در نتیجه اگر در این زمینه همصدایی وجود ندارد، زیرا در مبانی دیدگاهی چالشهایی وجود دارد و باید زیادتر به مبانی بازگردیم.
استاد دانشگاه ادیان اظهار کرد: تفاوت پارادایمها در تفاوت آنها در جواب به سه سوال بنیادی هست؛ سوال اول اینکه مبحث مورد بحث چیست و چه ماهیتی دارد؛ آیا سیال یا ثابت هست و آیا از مبحث ذهنی حرف میگوئیم یا غیرذهنی؟ به طور مثال آیا مفهوم عدالت مفهومی ثابت در تمامی جوامع هست؟ یا مفهوم ذهنی سیال در تواریخ و جوامع متفاوت هست؟ به همین علت بعضی از الگوها به عینی بودن مفاهیم و بعضی به سیال بودن علاقه دارند. مسئله دوم در تفاوت نسبت به فاعل شناسا هست؛ در اینجا بعضی مثل اثباتگرایی معتقد هست که نسبت میان این دو تباین هست؛ یعنی نه من در مفهوم آن مفهوم نقش دارم و نه آن مفهوم در من؛ مثل مطالعه آهن توسط یک فیزیکدان که کیفیات درونی پژوهشگر در شی نقشی ندارد و در مقابل اینها الگوهای دیگری می باشند که قائل به ارتباط تمام عیار میان فاعل شناسا و مبحث مورد شناسا هست، بنابراین اگر مفسران تغییر کنند، مفهوم متفاوتی از نصوص مییابیم. سؤال سوم نیز این هست که از چه منطقی برای درک نصوص بهره میبریم. آیا از منطق تست هست و یا از منطق مشاهده؟
تفاوت تفاسیر سنتی و پیشرفته
آیا از منطق تست هست و یا از منطق مشاهده؟وی با اشاره به روش تفسیر پیشرفتشناخت و تفاسیر سنتی گفته بود: مساله تفسیر در روزگار ما بالعکس روزگار سنتی، خدا نیست کما اینکه مساله الهیات خدا نیست؛ در گذشته در صدد این بودند که بگویند خدایی هست و خدای نامتناهی با جهان متناهی در ارتباط هست، بنابراین ملاصدرا و ابن سینا و … در صدد اقامه برهان بر وجود خدا می باشند و مفسران هم کوشش میکردند تا بگویند خدا چه میگوید؟ اما در دوره پیشرفته مساله الهیات و تفسیر، حل مشکل آدم هست؛ یعنی من به عنوان یک انسانی که هولوکاست و جنگ جهانی دوم را پشت سرگذاشته، چه طور میتواند مشکلات خود را حل نماید؟ در نتیجه مساله روز گذشته و امروز تفاوت دارد و متن مقدس باید مساله من را حل نماید، نه اینکه قاعده کلی بدهد. به همین سبب تئوری مفسر به معنای آئینه میشکند و مفسر خودش سرشار از مساله هست و در مقابل این متن قرار میگیرد. در دوره سنتی مفسر اهمیتی نداشت و با اهمیت این بود که متن چه میگوید. در نتیجه بر خلوص مفسر و داشتن قلب صاف تاکید میشد، ولی الان میگویند قرار نیست یک درک برای همه باشد و قرار هست تا این متن مشکلات همه را حل نماید؛ بنابراین کلیگوییهای الهیات پیشین به درد بشر امروز نمیخورد.
این پژوهشگر و استاد حوزه تصریح نمود: مساله «شر» در دوره قبل این بود که چه طور میتوان میان وجود خدا و شرور جمع کرد، ولی امروز سؤال آدم این هست که خدایا به چه سبب من مبتلا به شرور شدهام و این امر، تماما شخصی هست، بنابراین تفسیر باید این مسائل را جواب بدهد؛ در نتیجه مبحث تفسیر درک آدم هست، نه اینکه عزم خدا چیست؟.
صادق نیا با بیان اینکه ما وارد پارادایم تازه ای شدهایم، گفته بود: مفسر در روزگار سنتی، در پی اثبات این همانی میان مراد خدا و درک خود بود، ولی مفسر الان اینهمانی برایش مساله نیست، لکن دنبال توجیه هست و میگوید آن چه من از متن میفهمم، موجه و نه ثابت شده هست.
استاد دانشگاه ادیان با بیان اینکه ناپختگی از حیث روششناسی در تفسیر جدید وجود ندارد، دنبال کرد: گاهی ما انتظاراتی داریم و در مقابل متن قرار گرفته و از آن میخواهیم که قرآن برای ما نظام حقوقی، سیاسی و اجتماعی و … بیرون بیاورد و چون این پارادیم تفسیری این نظامات را به ما نمیدهد، بر آن ایراد وارد میکنیم، در حالی که روشهای پیشرفته میگوید به طور اساسی از من نباید انتظار دارا باشید که از قرآن برای شما نظامسازی کنم.
این پژوهشگر گفته بود: روش پیشرفته میگوید شما اگر میخواهید از این متون نظامسازی کنید، نمیتوانید، زیرا شما بر خلاف ما دنبال مراد خدا هستید و در اینجا اصل قصد به میان میآید، یعنی ابتدا باید ثابت کنید که خدا قصد گفتن آنچه شما میفهمید را دارد. به طور مثال اگر قرآن فرمود که ارث زن نصف مرد هست و آن را به قاعده مبدل میکنید، پیش از آن باید ثابت کنید که قصد خدا در اینجا تقنین هست وگرنه نمیتوانید قاعده درست کنید، زیرا خواهند اظهار کرد خدا قصد قانونگذاری نداشته و میخواسته یک مسئلهای را حل نماید.
پاشنه آشیل تفاسیر گذشته
صادقنیا با اشاره به پاشنههای آشیل سنت تفسیر ما اظهار کرد: مبانی تئوریک این تفاسیر چندان روشن نیست، به طور مثال زنده یاد طبرسی توجه چندانی به مبانی تئوری این تفسیر ندارد و اگر از منطق درک آنها بپرسیم پاسخی به ما نخواهند داد یا کسانی مثل علامه طباطبایی هم چندان توجهی نداشته هست؛ بنابراین تفسیر دانش تخصصی در عالم اسلام مثل اصول و … نبوده هست، علاوه بر این دانش تفسیر دانشهای همسایهای دارد که عمیقا در شکلگیری پارادایمهای تفسیری نقش دارند و مفسران ما یا کم اطلاع و یا بی اطلاع بوده و بدون موضع در مقابل این دانشها به تفسیر پرداختهاند.
صادقنیا دنبال کرد: چالش دیگر پیش روی مفسران این هست که به طور مستمر گمان این بوده هست که درک، عملی مقدس هست و به همین سبب بیشتر از اندازه بر خلوص مفسر توجه شده، در حالی که خلوص فراوان درک و تفسیر را از موضع سنجش و بررسی خارج میکند و چالش مهمتر نیز این هست که در سنت تفسیری ما مفسران به طور مستمر از یک ارزش شخصی خاصی بهره مند بودند و زحمت دفاع از نظر خود را که مستند داشته باشد، ندادهاند و ما نیز چون تقدسی برای مفسر قائلیم، سندی از آنها نمیخواهیم، بنابراین وقتی گفته میشود که فلان مفسر در سوژه ای فلان نظر را داده آن را مبنا قرار میدهیم.
نگاه فروتنانه سنت تفسیر به علوم
استاد دانشگاه ادیان اضافه کرد: باید در دوره جدید در پی توسعه درک باشیم تا تعمیق درک؛ یعنی تفسیر جادهای که مفسر نقش رهگذر را دارد؛ سنت تفسیری در دوره جدید باید فروتنانه به دانشهای دیگر نگاه و مفسران مدارانهجویانهتر با دانشهای جدید برخورد کنند، زیرا هرقدر مفسر آشنایی بیشتری با دانشهای جدید داشته باشد، فهمهای بیشتری به دست میآورد؛ ما باید آگاهیهای خود را از دانشهای دیگر زیادتر کنیم تا درک ما از متن مقدس توسعه یابد و شعار اینکه قرآن مسائل علوم را هزار و ۴۰۰ پارسال گفته هست، مشکلی از ما حل نمیکند.
صادقنیا اظهار کرد: تفسیر در شرایط جدید، عملی سکولار در تشریح بنده هست، زیرا تفسیر در پارادایم جدید، امری انسانی هست و وقتی از امری انسانی حرف گفته گردد، از امری نامقدس حرف میگوییم و کسی نمیتواند بگوید درک من مقدس هست، زیرا این درک با همه تاریخ زندگی یک فرد مربوط و بنابراین سکولار هست؛ در نتیجه ارتباط میان متن و تکنولوژی و ایدئولوژی تماما طبیعی هست و انجامیدن به امری سکولار هم طبیعی هست.
تفسیر جادهای
وی با بیان اینکه البته پارادایم تفسیری جادهای نمیتواند حاکمیت را حمل و اداره کند، تصریح نمود: ولی این درک آن چنان مداراگرایانه هست که میتواند با عقل و یافتههای علمی جمع گردد و با کمک آن مدلی از حکومت را پشتیبانی کرده و عرضه بدهد یعنی ما از متن و مفسر انتظار معجزه نداریم و مفسر قسمتی از کار و بخش دیگر را علم و تجربه برعهده دارد.
صادقنیا تصریح نمود: قرآن صورتی دارد که زبان آن هست و امری تماما انسانی هست، زیرا خداوند قرار هست به زبان آدم حرف بگوید، در نتیجه مادامی که خدا با آدم حرف نگفته، زبان امری تماما متعال هست، ولی وقتی قرار هست با آدم حرف بگوید سوء تفاهم آغاز میشود، زیرا زبان نمیتواند همه حقیقت را جابه جا کند، مثل فیلمبرداری که قسمتی از یک صحنه را نشان میدهد؛ در نتیجه ما در مواجهه با قرآن، اولین مشکلمان صورت و زبان آن هست، بنابراین تا وقتی تفسیر صورتگرا را دنبال میکنیم، نمیتوانیم انتظار دارا باشیم که قرآن سند پیشرفت و آینده ما باشد، زیرا برای قرنها قبل هست؛ در نتیجه باید دنبال مفاهیم و جان قرآن و مفاهیمی که در این صورت بیان شده باشیم، زیرا مفاهیم قرآن مثل عدالت، همیشگی هست و علاوه بر این مفهوم آدم، بهشت و رستگاری و …
این استاد دانشگاه و پژوهشگر تاکید کرد: برای مبدل قرآن به سند پیشرفت باید نخست از این صورتها بپذیریم، البته تشخیص اینکه کدام صورت و کدام سیرت هست، کار دشواری هست و ماموریت کلیدی مفسر هم همین هست و اگر این تفکیک را نپذیریم، باید از این دو مدعا یعنی قرآن کتابی همیشگی هست، دست برداریم و یا از اینکه قرآن، وحیانی هست، صرف نظر کنیم.
انتهای پیام
Friday, 26 April , 2024