به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از مشرق؛ هدایت الله بهبودی نویسنده و پژوهشگر معروف کشور پس از کتاب “توصیف اسم” هدایت الله بهبودی نویسنده و پژوهشگر معروف کشور پس از کتاب “توصیف اسم” که زندگینامه تحقیقی در مورد رهبر معظم انقلاب بود دست به نگارش زندگینامه امام خمیــنی (ره) بنــیان گذار جمـهوری اســلامی […]

به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از مشرق؛ هدایت الله بهبودی نویسنده و پژوهشگر معروف کشور پس از کتاب “توصیف اسم” هدایت الله بهبودی نویسنده و پژوهشگر معروف کشور پس از کتاب “توصیف اسم” که زندگینامه تحقیقی در مورد رهبر معظم انقلاب بود دست به نگارش زندگینامه امام خمیــنی (ره) بنــیان گذار جمـهوری اســلامی زده است. وی پنج سال گذشته را صرف نوشتن “الف لام خمینی” کرده و می گوید کتاب را طوری نوشته که شناخت کافی را نسبت به امام خمینی به مخاطب می دهد حتی آن مخاطبی که امام را فهم نکرده باشد.

وی پنج سال گذشته را صرف نوشتن “الف لام خمینی” کرده و می گوید کتاب را طوری نوشته که شناخت کافی را نسبت به امام خمینی به مخاطب می دهد حتی آن مخاطبی که امام را فهم نکرده باشد.

در همین ارتباط بخوانید:

امام خمینی از کدام پیرمرد سیاسی اثرگذاری قبول کرد؟

اقدام جالب امام خمینی در انتشار نخستین بیانیه سیاسی

انتقاد همسران علمای شهر قم به همسر امام خمینی

آنچه در ادامه می آید، گوشه هایی منتخب از کتاب الف لام خمینی است.

دومین اظهار کرد وگوی رسانه ای

در این قسمت موضوعاتی چون تدبیر احمدآقا در مقابل ماموران،  نامه سرگشاده به آیت الله خمینی و کوشش دعایی برای آزادی خبرنگاران را مطالعه می کنیم. نشستن خبرهای ایران روی صفحات روزنامه های جهان و دیده و شنیده شدن آن رویدادها در رسانه های ملاقاتی و شنیداری اروپایی و آمریکایی، به درخواست های زیاد ارباب مطبوعات و رادیو تلویزیون ها برای اظهار کرد و گو با امام خمینی منتج شده بود. انتشار اظهار کرد و گوی آیت الله با روزنامه لوموند در اردیبهشت ماه پیش، به این تقاضاها زیادتر دامن زده بود. آن گفت و گو با کوشش امام موسی صدر به انجام رسیده بود که این روزها غیبتش، دوستداران و طرفداران او را بسیار دلواپس کرده بود. او با دعوت رسمی معمر قذافی، ریاست لیبی، سوم شهریور ۱۳۵۷ به آن کشور رفته، پس از پنج روز اقامت، غیب گردیده بود. فقدان امام موسی صدر، آیت الله خمینی را بسیار دلواپس کرده با فرستادن نامه ای به یاسر عرفات در بیروت نوشته بود: «از تندرستی جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر، ریاست مجلس شیعیان لبنان، هیچ گونه اطلاعی ندارم و موجب نگرانی اینجانب است.» از جنابعالی درخواست ها دارم که هر چه سریعتر از مکان وی اطلاع پیدا کرده و اینجانب را از تندرستی وی آگاه گردانید.

» اینک از راه گشوده موسی صدر، خبرنگاران دیگری در حال رساندن خود به خانه آیت الله بودند. احمد خمینی گفته است: «مقامات امنیتی عراق به آن گفت و گو مطبوعاتی اعتراض کرده، تکرار آن را مشروط به گرفتن اجازه دانسته بودند.» احمد خمینی گفته است: «همزمان با این فشارها تقاضای رادیو تلویزیون فرانسه را برای گفت و گو قبول کردیم. » خانه آیت الله زیر نظر مأمورین عراقی بود. اما همه حواس آنان به در کلیدی خانه بود. کارگزاران دفتر آیت الله، خبرنگاران را به در دوم خانه راهنمایی کردند. « با این وجود پس از به داخل کشاندن دستگاه های فیلم برداری، مأمورین با خبر شده، وارد خانه گردیدند تا مانع ضبط گفت و گو گردند. «در منزل را به روی شان قفل کردم. آنان تازه متوجه گردیدند که محبوس شده اند و هیچ کاری از آنان ساخته نیست.»

هر چه کردند نگذاشتم بروند. »نخستین سوال های نماینده رادیو تلویزیون فرانسه در مورد حکومت اسلامی و برنامه های آتی آیت الله بود.»

او رسیدن به این حکومت را که بر بنیان آموزه های اسلام و متکی به مردم است، مشروط به برداشتن سد بزرگ سلسله پهلوی از سر راه ملت ایران دانست و اضافه کرد که دستیابی به استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی هدف نخست ما است، و بعد سپردن امور اجرایی به کاردانان میهن خواه و امین، و در نهایت «اختصاص دادن مخازن و مراجع کشور، به مردم رنج کشیده و در فقر و مریضی غوطه خورده. »یکی دیگر از سوال ها ذی ربط به پشتیبانی جیمی کارتر، ریاست جمهور آمریکا از پادشاه پس از کشتار هفدهم شهریور بود. ناظران بیگانه گفته اند که محمدرضا پهلوی پس از جمعه خونین تهران روحیه اش را از دست داده، نیازمند پشتیبانی هم پیمانان کلیدی خود، آمریکا، بود.»”

کارتر به توصیه مشاورانش با پادشاه ارتباط گرفته، پشتیبانی آمریکا را از کارهای او یادآور گردیده بود؛ قهرمان دفاع از حقوق بشر، از عامل کشتار صدها شهروند تهرانی پشتیبانی کرده بود! «آقای کارتر که برای یک محبوس در شوروی آن قدر هیاهو در آورد، پس از کشتارهای متوالی پادشاه پشتیبانی خود را از او دریغ نکرد؛ و ریاست دولت چین [هواکوفنگ] پس از دیدارش از ایران که پادشاه از بیم قیام مردم نتوانست او را از خیابان ها گذر دهد، پادشاه را که عامل تمام کشتارهای ایران است مورد پشتیبانی خود قرار داد و رؤسای کرملین هم مثل این ها می باشند. »”خبرنگار اظهار کرد که جراید جهان غرب، مذهب تشیع را واپسگرا دانسته و برای نمونه حجاب زن را یکی از مظاهر واپسگرایی شیعه می دانند. آیت الله جواب داد که آنچه می گویید نظر تبلیغات است نه دیدگاه اسلام. مذهب نه با آزادی زن، لکن با به فساد کشاندن بانوان مخالفست. «این است فهم پادشاه از آزادی بانوان و تمدن بزرگ!»

پادشاه [در گفت و گو با مخبر ایتالیایی گفته است فهم من از زن آن است که باید زیبا و فریبا باشد، اما بانوان در تظاهرات موخر همدوش مردان در همه پرسی سیاسی ایران شرکت داشتند، خواستار آزادی و استقلال گردیدند و خون آنان در جمعه سیاه بر زمین ریخت. «این است فهم پادشاه از آزادی بانوان و تمدن بزرگ!»پرسش بعدی در مورد سخنان موخر محمدرضا پهلوی در مورد انتخابات آزاد در آینده بود. آیا راستی چنین حکومتی انتخاب آزاد توان دارد داشته باشد؟»

آقای خمینی اظهار کرد که اگر پادشاه اعتقادی به آزادی داشت، باید در مقابل خواست یکپارچه و سراسری مردم ایران در راهپیمایی های موخر کناره گیری می داد و «سلطنت خود و دودمانش را غیرقانونی اعلام می کرد، اما (شاه انتخابات آزاد خود را در جمعه سیاه به اجرا گذاشت. آیا راستی چنین حکومتی انتخاب آزاد توان دارد داشته باشد؟»مصاحبه که تمام گردید، نخست در خانه را به روی چهار خیرنگار فرانسوی گشودند، آن کسانی که رفتند، نوبت به مأمورین عراقی نگه داشته شده رسید. با شتاب مسئولین بالاتر دادند. مأمورین عراقی، گروه اعزامی از تلویزیون فرانسه را دستگیر کرده به بغداد بردند و دستاورد صوتی عکسی آنان را ضبط کردند.

سیدمحمود دعایی که برای آوردن خبرنگاران کوشش کرده بود، برای آزادی هرچه زودتر خبرنگاران کوشید که بی نتیجه بود.»

نه حزب؛ نه جنگ مسلحانه

چندی بعد «مقامات مسئول عراقی حول بازداشت و بازداشت و اخراج روزنامه نگاران فرانسوی که به ابزار محمود دعایی به منزل خمینی هدایت و راهنمایی شده بودند اظهاراتی کردند که به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید. »این روزها رهبران نهضت در داخل کشور با توجه به اوج گیری خشونت و برخوردها خونین با مردم از یک سو، و امکان و احتمال تغییر ساختار سیاسی کشور از طرف دیگر دو مسأله بحث و اظهار کرد وگو می کردند. اول این که توان دارند برای رودررو شدن با مشی قهرآمیز و وحشیانه حکومت پادشاه دست به کارهای مسلحانه بزنند؟ زمینه آن فراهم بود. دوم این که با ابراز آزادی انتخابات و تأسیس احزاب از طرف مقام های دولتی، روحانیت توان دارد کنار نشسته و مخاطب تشکیل گروه های سیاسی باشد؟ اگر انتخابات آینده آزاد باشد، به چه سبب روحانیت ایران جایگاهی در قوای قانونگذاری و اجرایی کشور نداشته باشد و عرصه را به دیگران واگذارد؟ این ها سوال هایی نبود که بشود با تلفن از دفتر آیت الله در نجف سؤال کرد. روحانیان پیشگام و پرسشگر، سیدحسن طاهری خرم آبادی را برای گرفتن جواب های خود به عراق فرستادند. « آقای طاهری از راه سوریه خود را به نجف رساند و در روزی که آقای خمینی با خبرنگاران فرانسوی گفت و گو داشت، به خانه او رسید. «وقتی وارد منزل امام گردیدم، با وضعی غیرعادی رو به رو گردیدم. افرادی در حال رفت و آمد بودند.» آقای دعایی هم آنجا بود. «» سؤال کرد و شنید که وضعیت از چه قرار است. «عصر همان روز بود که در اندرونی، خدمت امام آمدم و وضعیت و احوال ایران را توضیح دادم… حوادث و اتفاق هایی را که در ماه رمضان در ایران رخ داده بود.

اظهار کردم… پس از توضیح وضعیت کشور، پیام آقایان را نیز… جابه جا کردم و مسائل و سؤالاتی را که قرار بود مطرح کنم، بیان کردم. .. [ یکی مسأله تشکیل حزب بود. [مقامات دولتی اعلام کرده بودند که احزاب آزادند و اشخاص توان دارند حزب تشکیل بدهند. دوستان انقلابی هم قصد داشتند، حزبی تشکیل دهند تا از این طریق حرکات ملت را تحت تشکیلات خاصی سازماندهی و با نظم کنند. مسأله دیگر اجازه جهت انجام مبارزه مسلحانه بود. کسانی بودند که قصد داشتند از جهت شرعی برای مبارزه مسلحانه اجازه دارا باشند و این اجازه را از امام قصد داشتند. زیرا مبارزات مسلحانه ای که در آن زمان از سوی بعضی از احزاب و گروه ها انجام می گرفت با خصوصیات شرعی و با اجازه ولی فقیه نبود.»

آقای طاهری استدلال های امام خمینی را در رد این دو پیشنهاد چنین به یاد می آورد:

« حضرت امام با هر دو مسأله، مخالفت کردند… »«ایشان با تشکیل حزب بشدت مخالفت کردند و فرمودند که کار ما، فقهی و دینی محض است و ما از راه همین فقه و احکام توانستیم مسائل را تا اینجا پیش ببریم و کار ما، کار حزبی نیست. مبارزه ما مبارزه ای فراگیر و مردمی بوده که رهبری آن هم با روحانیت و علما بوده است. این کار اصلاً به مصلحت نیست. در هر حال، امام در آن روز با تشکیل حزب از طرف روحانیت مخالفت کردند، در مورد مطلب دوم، یعنی مبارزه مسلحانه هم امام مخالفت کردند. در آن روزها فشار رژیم در ماه رمضان و قبل و پس از ان بر مساجد و محافل زیاد گشته و بازداشت ها و آزارها شدت گرفته بود که دولت اصطلاحا آشتی ملی شریف امامی روی کار آمد و تا حدودی زمینه های قیام مسلحانه فراهم گشت. علت مخالفت امام زیادتر بر این اساس بود که به چنین کاری توان نداریم اعتماد و مطمئن باشیم. نمی دانیم که مبارزه مسلحانه چه دستاوردی خواهد داشت.»

زمین لرزه ای دیگر

  امام فرمودند که ما منطق داریم و با منطق می جنگیم. » ساعت ۱۹:۰۵ بیست و پنجم شهریور ۱۳۵۷ زمین لرزه ای به بزرگی ۴/۷ ریشتر شهر طبس و حدود آن را لرزاند و با خاک یکسان کرد. این بزرگ ترین زمین لرزه تاریخ ایران دانسته گردید؛ رویدادی بسیار تلخ که حدود بیست هزار نفر را به کام فوت کشاند. سانحه طبس زمین لرزه ای در کنار زمین لرزه سیاسی اجتماعی ایران بود؛ دولتیان امید داشتند بتوانند آن را دستمایه فرونشاندن نهضت مردم و به سایه بردن آن کنند. به همین علت با آب و تاب بر تبلیغات در مورد کمک های دولت پرداختند. پادشاه خود از منطقه های زمین لرزه زده دیدن کرد. آیت الله خمینی در ۲۷ شهریور در این باره اطلاعیه ای درج کرد و با سوگوار خواندن خود در این واقعه اسفناک به مردم توضیح داد که آن کسانی که امروز برای عارضه دیدگان اشک ریخته، عزای ملی اعلام می کنند، همانانی می باشند که مردم را به رگبار گلوله بستند و اظهار کردند این ها کمونیست می باشند.» اخطار کلیدی او این بود که «ملت مسلمان ایران؛ بیدار باشید و زمین لرزه و سیل و سایر عاملان، شما را از مسیر خود منحرف نکند؛ و به تبلیغات اغفال کننده دستگاه پادشاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید و تا برچیده شدن دستگاه قلدری و استبداد از قیام خود دست نکشید. » توصیه او به همه داوطلبان یاری رساندن به زمین لرزه زدگان این بود که مستقیم به برادرهای خود کمک کنید.»  

اکنون که شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادرهای ما خراب شده است، اکنون که مجروحین تظاهرات سراسری ایران از بیدارویی و بی غذایی در رنج اند، بر برادرهای ایمانی لازم است هر چه زیادتر به سرپرستی بازماندگان و تهیه وسایل آسایش برای آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت بسنده نکنند و به صندوق اعانه آنان کمک نکنند که جز زراندوزی برای مجریان امور هیچ حاصلی توان ندارد داشته باشد. سازمان فجر اسلام”، “نشریه قم” و “روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور- نجف اشرف” »  یک روز بعد، ۲۸ شهریور، اوراق چاپ گشته این بیانیه در ایران پخش گردید.

خانه نشینی آیت الله

سازمان فجر اسلام”، “نشریه قم” و “روحانیون مبارز ایرانی خارج از کشور- نجف اشرف” از چاپگران و توزیع کنندگان بیانیه آیت الله بودند.

علی اکبر محتشمی جزئیات آن دیدار را چنین یادآوری کرده است:

«همچنان که گفته گردید با پیگیری های سازمان اطلاعات و امنیت کشور، سعدون شاکر، ریاست سازمان امنیت عراق، قبل از عید فطر به دیدار امام خمینی رفته، به وی اخطار کرده بود حق ندارد بر علیه حکومت ایران کاری کند. «در اوائل این ملاقات، سعدون شاکر اظهار کرد: بر طبق توافقات و تعهداتی که ما با پادشاه و دولت ایران داشته ایم، حضرتعالی در داخل عراق و نجف اشرف نباید فعالیت سیاسی بر علیه دولت ایران دارا باشید چون که ما با ایران تعهد داریم. امام در جواب فرمودند: خوب شما با دولت ایران و پادشاه تعهد دارید، من هم با ملت ایران و اسلام تعهد دارم. شما مجبورید به تعهد خودتان عمل کنید، من هم به تعهد خودم عمل می نمایم و بنابراین من راه خودم را ادامه می دهم و براین اساس دست از فعالیت های سیاسی برداشته نخواهد گردید. سعدون شاکر اظهار کرد: خوب با این حساب شما در داخل عراق توان ندارید فعالیت سیاسی دارا باشید. امام فرمودند: من هر کجا که بروم به وظیفه و مسیولیت خودم عمل می نمایم. جایگاه ما روی همین گلیم و فرش است و این گلیم را هر جایی که بیندازیم همانجا کار و مسیولیت خود را عمل می نماییم.»

سعدون شاکر سؤال کرد: شما کجا می خواهید بروید که بتوانید بر علیه رژیم پادشاه فعالیت سیاسی کنید؟ امام سریعا فرمودند: من به جایی می روم و به کشوری خواهم رفت که تحت سلطه پادشاه نباشد و تعهدی نسبت به رژیم پادشاه نداشته باشد. «»سعدون شاکر، ریاست سازمان امنیت عراق، نیز در این باره گفته ای دارد که باید آن را با ملاحظه ترجمه و شیوه روایت در مقابل طرف ایرانی اندازه گرفت. «من شخصاً با او در منزلش ملاقات کردم و خیلی جدی با او سخن گفتم و صریحاً دو مسأله را روبروی او قرار دادم که یا خودش را کاملاً از فعالیت کنار بکشد، یا این که ما خودمان مستقیماً او را ملزم به سکوت می کنیم و راه سومی هم از نظر ما وجود ندارد. صریحاً با او سخن گفتم و او هم صریحاً جواب داد. وقتی به وی اظهار کردم که شما یک رهبر مذهبی مورد احترام هستید، ولی اجازه نخواهیم داد مشی شما علت تیرگی ارتباطات دو کشور شود، آغاز به پاسخگویی کرد و در تجزیه و آنالیز خود و هدف هایش تصریح نمود که در عین رهبر مذهبی بودن، به امور سیاسی هم آشنایی دارد و سیاست را به مذهب و امور مذهبی خود ترجیح می دهد.»

او اضافه کرد: هیچگاه از نظرات سیاسی خود عدول و نزول نخواهد کرد و اگر دولت عراق مانع او شود، او عراق را ترک خواهد کرد و در جای دیگر به فعالیت خواهد پرداخت. »آیت الله، کنار از این تهدیدها، بیشترین بیانیه های خود را در شهریور ۱۳۵۷، دوره ای که اخطار گرفته بود، درج کرد. هیچ عاملی نتوانسته بود و نمی توانست او را از به جا آوردن کاری که به آن ایمان داشت باز دارد.

او در چارچوب «قیام لله» به هر باوری که می رسید، با نظر داشت به ناموس زمان، بر آن می یازید. مقام های عراقی که تهدیدهای خود را بی اثر می دیدند، اواخر شهریور بر سخت گیری های خود اضافه کردند.» بنابر گزارش مراجع ساواک در عراق، بیست و هشتم این ماه نماینده سازمان امنیت عراق به دیدن آیت الله رفت و به وی اظهار کرد که اجازه ارتباط با هر فردی را، چه ایرانی و چه عراقی، ندارد و «شدیداً به وی اخطار گردیده است در امور سیاسی دخالت نکند.

» عراقی ها برای نشان دادن حسن نیت خود به ایران، شیخ مهدی خالصی، نوه آیت الله شیخ محمدمهدی خالصی را نیز در کاظمین دستگیر نمودند. ساواک به همتایان عراقی خود اطلاع داده بود که خالصی در خطبه های نماز عید فطر بر علیه هیأت حاکمه ایران سخنرانی و به آن هجوم کرده است. ۲- در گزارشی که عراقی ها به ساواک دادند آمده است: «به منظور جلب رضایت تیمسار سپهبد مقدم و همکاری سرویس شما، فرماندهی سیاسی کشورمان تصمیم گرفت: ۱- شیخ مهدی خالصی دو روز پیش دستگیر و محبوس شود و به اطرافیان او اخطار گردید در امور سیاسی دخالت نکنند.» ۲- از دو روز پیش خمینی دیگر اجازه ارتباط گرفتن با هیچ ایرانی و عراقی را ندارد و شدیداً به وی اخطار گردیده است در امور سیاسی دخالت نکند.»؟

» گویا نماینده ساواک به طرف عراقی بیان کرد که خمینی هنوز توان دارد بین خانه و حرم رفت و آمد کند و در این زمان هر کس بخواهد توان دارد با او ارتباط بگیرد؛ و شنید که گمان می کنم او حق خارج شدن از منزل خود را هم ندارد. »؟در سی ام شهریور خبر رسید که دو ناشناس به امام خمینی، هنگام رفتن به حرم حضرت علی بر علیه السلام، هجوم کرده اند. نمایندگی ساواک در عراق این خبر را به مرکز متبوعاش فرستاد و درج کرد که «ممکن است این اقدام از ناحیه مقام های عراقی صورت گرفته تا به خمینی و طرفدارانش چنین وانمود کند که دستورات قبلی آنان مبنی بر عدم فعالیت و عدم خارج شدن از منزل برای جلوگیری از واقع شدن چنین پیش آمدهایی بوده است.»

ضمناً مقام های امنیتی عراق با این اقدام بهانه و دست آویزی برای جلوگیری از فعالیت های نامبرده به دست آورده اند. »بدین ترتیب ساواک توانست با امتیازهایی که به حکومت بعثی عراق داد، آیت الله را خانه نشین کند.»

علی رغم این نماینده سازمان یادشده اعتقاد داشت: «بیشتر فعالیت های خمینی بر علیه کشور از طریق نشر اعلامیه و ارتباط های تلفنی با ایران یا سایر نقاط دنیا است و با این تصمیم نمی شود او را از ایجاد دسیسه و تحریک بازداشت، مگر دارای تعهد شود و برای این تعهد نیز تضمین اجرایی قائل گردند. »آیت الله خمینی سی ام شهریور ۱۳۵۷ آخرین نماز جماعت خود را در مسجد شیخ انصاری قرائت کرد و زیارت خود را از حرم حضرت علی بر علیه السلام به جا آورد و خانه نشین گردید، اما حق با آن کارشناس ساواک بود.

از نگاه او دسیسه و تحریک، و از دید مردم قیام بر علیه نظام سیاسی غیرقانونی ایران، ادامه یافت. آیت الله خمینی در اول مهر ۱۳۵۷ نامه ای به حافظ اسد، ریاست جمهور سوریه درج کرد و از وی خواست ناپدید شدن امام موسی صدر را پیگیری کند. « اسد بهمراه رؤسای کشورهای لیبی، الجزایر، یمن جنوبی و رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین، گروه نامیده شده به جبهه پایداری در دمشق گردهم آمده بودند تا روند مخالفت با قرارداد کمپ دیوید، قرارداد سازش مصر و اسرائیل، را پی گیری کنند. «اینجانب از غیبت جناب حجت الاسلام آقای سیدموسی صدر دلواپس و متأثرم. از جنابعالی درخواست ها دارم که مبحث را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کرده اند.»

  در میان گذارید و تأکید آنان را جلب نمایید. » دو روز قبل از آن، در سی ام شهریور، نامه ای به آقای سید حسن قمی نوشته، خوشحالی خود را از آزادی او بیان کرده بود. روزنامه ها، چهاردهم شهریور، خبر انتهاء یافتن حصر خانگی آقای قمی را در شهر کرج چاپ کرده بودند. « و دو روز قبل از آن، در بیست و هشتم شهریور، امام در نامه ای به یاسر عرفات از پشتیبانی ریاست سازمان آزادی بخش فلسطین از نهضت مردم ایران تشکر کرده بود.» «ما در قضیه فلسطین همیشه مخالف با پادشاه و اسرائیل و پشتیبانان آنان بوده و با شما هم صدا بودیم و مظالم اسرائیل را به ملت ها رساندیم. «» و در مقابل، از عرفات خواست که او و سازمانش صدای ملت ایران را به جهان برساند. «امروز چین سرخ اصطلاحا انقلابی آمریکا مظهر استثمار جهانی، و شوروی سرچشمه ریا و کذب، و انگلستان استعمارگر فرسوده کار برای سرکوبی ملتی که قصد دارد روی پای خود بایستد و هیچ گونه تمایلی نه به شرق و نه به غرب داشته باشد، قیام، و از پادشاه دفاع می کنند و با این وضعیت، پادشاه با نهایت بی شرمی ملت بی پناه ایرانی را معجونی از کمونیست های سرخ و مرتجعین سیاه می نامد.

ولی من یقین دارم که برتری ملت آگاه ما قطعی است. این نامه ها هر چند خطاب به اشخاص بود اما سر از ادارات، کارخانه ها، کوچه ها و خیابان های ایران می آورد، البته با کمی دیرکرد. نامه ها ابتدا باید به گیرندگان آن می رسید. برای نمونه نامه یاسر عرفات توسط سیدعلی اکبر محتشمی از نجف به لبنان برده گردید، و چند روز بعد، یعنی در هشتم مهر ۱۳۵۷ در ایران توزیع گردید.»

ضربه از راه دور

در اوائل بیانیه چاپ گشته نوشته بودند که ما اکنون اقدام به چاپ آن کرده ایم، به علت این که متن نامه امروز ۵۷/۷/۸ در مجله خبری سازمان آزادی بخش فلسطین به چاپ فرا رسیده است و ما تا کنون در انتظار بودیم که اول خود آنان نامه را به چاپ برسانند. »همزمان با آغاز جلوگیری از تلاش های سیاسی آیت الله خمینی بر علیه حکومت پادشاهی ایران، اطلاعیه ای در داخل کشور پخش گردید که موضع های ضد آمریکایی امام را زیر سؤال برده غیرمستقیم او را منسوب به محافل انگلستان دانسته بود. این نوشته در جزوهای هشت صفحه ای دربردارنده یک مقدمه و متنی با عنوان «نامه سرگشاده به آیت الله خمینی» بود. عنوان خود جزوه هم آیا به راستی خمینی دمکرات و ضد امپریالیست است؟» بود. نویسنده یا نویسندگان بیانیه توان ندارند عضوی از پیکر سازمان اطلاعات و امنیت کشور بوده باشند، چون که کارشناسان آن سازمان دانش محتوای به کار رفته در متن را نداشتند، اما از آنجا که ساواک در طراحی و توزیع آن کوشید، میتوان باور کرد که این نگاشته با زمینه سازی و توسط یکی از کمونیست های همکار ساواک نوشته شده بود. شواهد امر نشان می دهد که بیانیه در خارج از کشور تهیه گردید و توسط پست به شماری از گیرندگان داخلی، مثل بعضی از مراجع مقیم شهر قم فرستاده گردید… نویسنده مقدمه با قلمی عصبی، موضع های امام خمینی را نسبت به کمونیست ها، یعنی خیانت آنان به کشور، آمریکایی خواندن آنان، مخدر دانستن مکتب کمونیسم و. بی شرمی قرائت کرد. این مقدمه، خواننده را به متنی که در صفحات بعد در مورد حرکت کمونیست های ایران در جنبش های سیاسی معاصر است ارجاع می داد و اظهار می کرد که این نوشته قبل از این به نشانی آیت الله خمینی در نجف فرستاده شده بود. نویسنده متن با اشاره به نقش کمونیست ها در نهضت هایی چون جنگل، مشروطیت و ملی شدن صنعت نفت، این گروه را تبرئه و روحانیت را متهم به سکوت یا همکاری با حکومت پهلوی کرده بود. به هر حال پنجاه پاکت در بر دارنده این بیانیه از آلمان به اداره پست ایران رسید.»

هجرت؛ بر سر دوراهی

مأمورین سانسور ساواک متوجه آنان گردیدند و به گمان این که نباید به دست گیرندگان برسد، از توزیع آنان جلوگیری کردند، اما «با توجه به این که این جزوه بدون اسم سازمان انتشاردهنده بوده (اصل مقاله توسط کمونیست ها تهیه و نوشته شده است) و گمان می رفت طبق جریانات موخر برنامه ای تنظیم و بر مبنای آن مبادرت به ارسال چنین جزوه ای شده باشد؛ بنابراین با عرضه عین جزوه به اداره سوم عملیات و ارزیابی/ ۳۳۱ مبحث ارزیابی و ضمن تأیید نظر این اداره/ ۳۵۲ توزیع آن را بلامانع تشخیص داد.

»اطرافیان آیت الله خمینی خبر تنگنا ها و خانه نشین شدن رهبر نهضت را بسیار زود به ایران رساندند و به دست اندرکاران جنبش توصیه نمودند به هر نحوی که توان دارند دولت عراق را زیر فشار سیاسی قرار دهند. آیت الله محمد صدوقی یکی از مخاطب های کلیدی ارتباط های تلفنی از نجف بود.

همو کوشش چشمگیری در به عکس العمل واداشتن جامعه روحانیت ایران کرد. این ارتباطات اداره کل سوم ساواک را دلواپس کرده، در دستورالعملی به همه شعب خود در شهرها درج کرد که «عوامل خمینی از عراق با تعدادی از قشریون در ایران ارتباط و تصمیم دارند به منظور اعتراض به کارهای دولت عراق دست به تظاهرات و احتمالاً یک سلسله کارهای ایذایی من جمله خرابکاری و آتش سوزی در جایگاه ها متفاوت بزنند. سریعاً با همکاری مراجع انتظامی حدس و نگهدارى های لازم معمول» شود فرمان داده گردید هر گردهم آیی، راهپیمایی و اقدام گروهی در این خصوص سرکوب شود. خواست روحانیت پیشرو آن بود که مراجع مقیم شهر قم در اعتراض به دولت عراق اطلاعیه ای بدهند، اما مراجع شهر قم نتوانستند تا پانزده هجرت روز بعد به تصمیم همسویی برسند.

شاید نامه آیت الله سیدعبدالله شیرازی به احمد حسن البکر، ریاست جمهور عراق و بیانیه کمیته دفاع از حقوق بشر ایران نخستین عکس العمل محافل داخلی به این مبحث باشد. خبر محاصره خانه امام خمینی و جلوگیری از آمد و گردید به آن در سراسر کشور پیچید. سوم مهر بازار بعضی از شهرها به نشانه اعتراض تعطیل گردید. این روزها ایران در سوگ جان باختگان زمین لرزه طبس بسر می برد. علی رغم این، مجالس ختم سیدمهدی گلپایگانی، پسر آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی، که در راه کمک رسانی به عارضه دیدگان زمین لرزه جان خود را از دست داده بود، مجالی برای گردهم آمدن، گفتن و شنیدن از اقدام عراق و ایران در کوشش برای خاموش کردن صدای رهبر نهضت شده بود. تظاهراتی که پس از این مجالس تشکیل شد کم نبود.

در همه شعارهای داده شده، اقدام دولت عراق بر علیه آیت الله خمینی محکوم گردید. قسمتی از تیرهای اعتراض پرت شده، به سوی سفارت عراق در تهران بود. اشخاص شناس و ناشناس با سفارت عراق ارتباط گرفته، خواستار برداشته شدن تنگنا های به کار گرفته شده بر علیه امام خمینی گردیدند. بعضی از ارتباط ها توأم با تهدید بود.

دولت ایران به خواست عراق یا با حدس خود، به صورت مخصوص از آن سفارت خانه پاسبانی می کرد. واکنش های عمومی رو به گسترش بود.

همگان چشم به راه تصمیم راهبران داخلی بودند مقام های امنیتی برای این که از ضرب کارهای مردم بکاهند، دست به انتشار یا گسترش خبری زدند که اظهار می کرد تنگنا های اعمال شده در اطراف خانه آیت الله خمینی برداشته شده است؛ آن هم به خواست دولت ایران! خبر غلط بود، اما توانست بهانه ای باشد برای بعضی ها تا از همکاری در اقدام و اعتراض در مورد خانه نشین کردن آقای خمینی کنار بکشند. میتوان اظهار کرد که امام خمینی هفته ای در تفکر تصمیمی که باید می گرفت سپری کرد و به این تخمین رسید که دیگر نمی شود از شهر نجف به افق نهضت مردم ایران چشم دوخت. از تاریخ انقضاء گذرنامه اش می گذشت. دهم مهر بود که حسین، نوه اش، گذرنامه او و سیداحمد، عمویش، را به کنسولگری ایران در کربلا برد. گذرنامه پدربزرگش تمدید و گذرنامه عمویش تجدید گردید. سیدمحمود دعایی گذرنامه ها را به بغداد برد تا در اداره ذی ربط، مهر خارج شدن بزنند. نزدند و اظهار کردند عراق مثل وطنشان می باشد و دلیلی ندارد که خاک عراق را ترک نماید!» گذرنامه ها این بار به «اداره عزیمت و جنسیه» نجف برده گردید.

آنجا مهر خارج شدن خورد. تصمیم آقای خمینی رفتن به کویت بود؛ نه برای ماندن، لکن برای گذر به سمت سوریه.

« درگیری های سیاسی میان عراق و سوریه این احتمال را تقویت می کرد که دولت عراق مانع رفتن آیت الله به سوریه شود. «وقتی پاسپورت را به مسئول امنیتی عراق دادم، اظهار کرد: ما قصد نداریم وی از عراق بیرون بروند منحصرا از وی می خواهیم که فعالیت علنی نداشته باشند. به وی اظهار کردم: وی این پیشنهاد را نمی پذیرند… این مطلب را به آقای سعدون شاکر صریحا گفته اند.»

  فردای آن روز بر طبق قرار قبلی به نزد همان شخص رفتم و او اظهار کرد: چون وی اقامت دارند و مقیم قانونی شمرده می گردند، توان دارد شخصاً تصمیم دریافت کنند که از عراق خارج گردند یا نه. » سعدون شاکر نیز در این خصوص گفته است: «ما به وی ویزای خارج شدن دادیم. چون او یک نفر بیگانه است. هر گاه بخواهد خارج شود ما توان نداریم مانع حرکت او به خارج شویم… البته تا هنگامی که در عراق است ما توان داریم مانع فعالیت او بر علیه ایران بشویم، اما هر آن امکان دارد بخواهد خارج شود، اما در آن صورت ما جلو او را نخواهیم گرفت و تصمیم هم نداریم جلو او را دریافت کنیم .»

عراق مایل است که خمینی از این کشور، برود، گرچه عقیده داریم که در جای دیگر مشکلات بیشتری فراهم خواهد کرد. »در داخل ایران، نهضت رو به اوج بود. روزانه ده ها نامه و اعلامیه در مورد موقعیت جدیدی که برای آیت الله خمینی پیش آورده شده بود، نوشته، چاپ و پخش می گردید. در کنار تظاهرات، اعتصاب ها، بویژه در صنعت نفت، رو به گسترش بود. حکومت گمان می برد با گشایش مدارس در سال تحصیلی جدید، شاید سر و گوش محصلین در امور سیاسی کمتر بجنبد. این خوش بینی درست از آب در نیامد. با اعتصاب سراسری نهم مهرماه که در اعتراض به دسیسه مشترک عراق و ایران بر علیه آیت الله خمینی انجام شد، بر وخامت حال حکومت افزوده گردید. آن روز بازار همه شهرهای بزرگ بسته و در کرمانشاه، دزفول، سمنان، سقز، زنجان، سراب، همدان، ایلام، ارومیه، فیروزآباد، خرم آباد و دورود تظاهرات گردید.

مأمورین حکومتی در کرمانشاه به روی مردم آتش گشودند و سه تن از اهالی را کشته، ۳۳ نفر را مجروح کردند. دولت چاره کار گره خورده خود را در این دید که از دولت عراق بخواهد تنگنا های آیت الله را بردارد.

خمینی باید در عراق می ماند تا حکومت ایران فرصتی برای جمع کردن خاطر پریشان خود و مجالی برای برون رفت از این بحران بیابد. وضعیت وقتی پیچیده تر گردید که عراق صبح روز نهم مهرماه ۱۳۵۷ خبر رفتن آیت الله به کویت را به ایران داد. فردای آن روز، دهم مهر ۱۳۵۷ علی محمد کاوه، معاون اطلاعات بیگانه ساواک، به عراق رفت و با سعدون شاکر دیدار و اظهار کرد وگو کرد.»

کاوه مراتب تشکر پادشاه ایران را به احمد حسن البکر، ریاست جمهور عراق، و نیز تشکر ناصر مقدم، ریاست ساواک، را از بابت «همکاری و کارهای موخر در مورد خمینی» رساند و اظهار کرد که برای پیدا کردن دستور کار مشترکی به عراق آمده ام «تا از شدت تبلیغات محافل متفاوت بر علیه دولت برادر عراق کم شود. »شاکر کارهایی را که برای جلوگیری از تلاش های سیاسی آیت الله بر علیه حکومت ایران کرده بود، برشمرد و پس از آن از مطالبی که روزنامه های ایران بر علیه عراق درج می کنند گله کرد.» کاوه جواب داد که جراید بر علیه حکومت ایران هم مطالبی چاپ می کنند و برای نمونه دو شماره روزنامه های اطلاعات و کیهان با عکس خمینی در صفحه اول و عبارتی که با حروف درشت در مورد او نوشته شده بود عرضه گردید. »شاگر اظهار کرد که دمکراسی و آزادی تا جایی قابل تحمل است که به موجودیت و اساس حاکمیت لطمه نزند، وگرنه با شدت باید مبارزه کرد. « طرف ایرانی صحبتی را که برای زدن آن از تهران به عراق آمده بود، زد… «ما میل داریم شما با کم کردن تنگنا روی خمینی.»

ترتیباتی فراهم آورید که او هر چه امکان دارد مدت بیشتری در عراق بماند و آثار تبلیغاتی ضد عراقی زایل شود.

»گفتنی است با رسیدن خبر تصمیم امام خمینی به خارج شدن از عراق، جلسه خارق العاده شورای امنیت ملی با حضور بعضی از رؤسای نیروهای نظامی و امنیتی ایران متشکل، به ارزیابی این احتمال پرداخته بود که اگر خمینی سر از ایران در آورد، چه باید کرد؟ در آن جلسه جعفر شریف امامی، نخست وزیر، پیشنهاد نموده بود «با دولت عراق ارتباط گرفته شود و ترتیبی داده شود که او در آنجا ناراحتی هایش کمتر بشود، ولو یک مدتی، تا یک مجال بیشتری پیدا نماییم و ارزیابی کنیم چه اقداماتی» می شود کرد.» خواسته کاوه به طرف عراقی برخورد تا جایی که اظهار کرد: «درخواست های شما در مورد مشی دولت عراق با خمینی تناقض دارد. «» و اضافه کرد که سه هفته پیش وقتی سفیر عراق به دیدن پادشاه ایران رفت و از او برای عزیمت به عراق دعوت کرد، جواب شنید که چگونه ما توان داریم به عراق بیاییم در حالی که کسانی در عراق می باشند که بر علیه ما فعالیت می کنند. «خود شما متعدد از مماشات ما نسبت به خمینی گله مند بوده اید و مصر درخواست ایجاد تنگنا داشته اید اکنون ما تنگنا را ایجاد نموده ایم، شما خواهان برطرف آن هستید!؟ شاکر اظهار کرد که «خمینی جده مصمم است فعالیت ضد ایرانی خود را دنبال کند و اقدامی که کرده ایم، اکنون تبلیغات بر علیه هر دو کشور آغاز شده و اگر آزادش بگذاریم شدیدتر فعالیت خواهد کرد.» با او شخصاً گفت وگو کرده ام و او را اصلا و ابدا آماده عقب نشینی نمی بینم.

» او سخن آخر را با این جمله که عراق مایل به ادامه اقامت خمینی در این کشور ندارد، زد. جلسه بعدی این دو مقام امنیتی ساعت ۲۰ یازدهم مهر بود. آنجا بود که طرف ایرانی زمان حرکت آیت الله را شنید.»”

خمینی تصمیم گرفته صبح روز ۵۷/۷/۱۲ با اتومبیل به کویت برود؛ و مسافرت او حدود ده ساعت از طریق زمینی انجام می شود؛ و ما اطلاع بیشتری نداریم. «»”مسکوت ماندن این خبر، خواسته خود آیت الله بود. «من در این مدت که در عراق و در نجف اشرف بوده ام، با معیت شما کارهای بسیاری انجام داده ام و شما نیز با من همکاری کرده اید. من تاحالا چیزی از شما مخفی نکرده ام و بنابراین این تصمیم موخر را هم از شما مخفی نمی کنم، ولی راضی نیستم خبر این مبحث را حتی به نزدیک ترین اشخاص خود بدهید؛ حتی به همسر و فرزندانتان بگویید. مبحث این است که من از نجف می روم. تصمیم گرفته ام به کویت بروم و از آنجا به یک کشور اسلامی دیگر عزیمت خواهم کرد.

ترتیب حرکت و مسافرت را هم خودتان بدهید. البته تلفن خانه آیت الله توسط سازمان امنیت عراق شنود می گردید، با این وجود خبر رفتن به کویت را نیز سیدمحمود دعایی با صلاحدید امام به اطلاع عراقی ها رساند. با توجه به این که عراق خبر رفتن امام به کویت را صبح روز نهم مهر به ایران داده بود، به نظر می آید مأمورین امنیتی آن کشور دو روز قبل از آن که این مبحث به اطلاعشان برسد، از آن آگاه شده بودند.

همچنانکه گفته گردید با رسیدن این خبر به حکومت ایران، جلسه خارق العاده شورای امنیت ملی متشکل بود تا پیامدهای ورود احتمالی خمینی به ایران و راههای برخورد با آن را ارزیابی کند. نخستین عکس العمل را ساواک نشان داده بود. این امکان وجود دارد که به صورت غیرمنتظره از طریق یکی از مرزهای هوایی یا زمینی به کشور وارد شود.»

از هم اکنون در مرزهای ورودی آمادگی لازم دارا باشند تا به محض ورود، هرگونه ارتباط او را بدواً با اشخاص غیر مسئول قطع نموده و مراتب را سریعا اعلام و یادشده را در نخستین مجال با هواپیما یا هلیکوپتر نظامی به تهران اعزام دارند. »نگرانی و وحشت مقام های موجب گردید که حتی به مرز تایباد در شمال شرق کشور آماده باش داده شود. این نامه نگاری های پر فرمان تا روزها پس از اقامت آیت الله در فرانسه ادامه داشت و با انتهاء ماه مهر تا حدودی فروکش کرد.