به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، علیرضا شعبان شمیرانی در یادداشتی بلند در کتاب «فتنه تغلّب» که قسمت نخست آن پیشتر منتشز شد، ابعاد متفاوت فتنه ۸۸ را مورد ارزیابی قرار داده و در لابهلای آن، ناگفتههایی از فتنه را مطرح نموده هست. آنچه پیش رو دارید، قسمت دوم […]
به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، علیرضا شعبان شمیرانی در یادداشتی بلند در کتاب «فتنه تغلّب» که قسمت نخست آن پیشتر منتشز شد، ابعاد متفاوت فتنه ۸۸ را مورد ارزیابی قرار داده و در لابهلای آن، ناگفتههایی از فتنه را مطرح نموده هست. آنچه پیش رو دارید، قسمت دوم این یادداشت هست.
***
بُعد دیگری از فتنه که لازم هست به آن اشاره گردد ایجاد تردید در بین قسمتی از مسئولان و نیز خواص و نیروهای وفادار به نظام و رهبری، از حوزوی تا دانشگاهی، از این جریان سیاسی تا آن جریان سیاسی بود. مشی و موضع های دو پهلو و توأم با تردید، منشأ حیات چند ماهه فتنه و مانع شفافیت و اصلاح موضعهای غلط گردید که چند مورد آن بازگو میشود.
در یکی از جلساتی که آقا با مسئولان ذیربط در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی داشتند، چنین اظهار میدارند که ویژگی فتنه غبارآلودگی هست و حق و باطل را باهم قاطی میکند. کاری کنید که از جریان فتنه ریزش پیدا کند؛ مرزها را واضح و روشن کنید. در مقابل جریان فتنه، نباید تردید ایجاد گردد، تردید به ما زیادتر لطمه میزند. مسیری که گروه آقای موسوی اتخاذ کرده، مسیر ساختارشکنانه بوده هست، باید این راه نفرت انگیز گردد.
در تیرماه آن سال ۸۸ رهبرانقلاب جلسه دیگری با جمع محدودی از فضلای شهر قم و به درخواست آنان داشتند. اشخاص حاضر نکته هایی را در ارتباط با انتخابات و مسائل مربوط با آن مطرح میکنند؛ من جمله نظرات بعضی از اشخاص را در مورد عارضه دیدن جمهوریت نظام و یا فاصله گرفتن نظام از خط امام بازگو میکنند. در آنجا آقا طولانی در مورد مسائل متفاوت مطروحه توضیح میدهند و با حاضران گفتوگو میکنند و ضمن بیاناتشان، نسبت به اعتقادات حقیقی بعضی از اشخاص شاخص دربارهی مردم و امام و… مصادیقی را بازگو میکنند؛ من جمله میگویند که شما این آقایان را نمیشناسید؟ مصادیقی را بازگو میکنند؛ من جمله میگویند که شما این آقایان را نمیشناسید؟ من با این آقایان سالها کار کردهام و صدها جلسه داشتهام؛ میدانم نظر بعضی از این اشخاص در مورد رأی مردم با آنچه در جامعه به عنوان نظر آنان القا میشود در تضاد هست؛ میدانم مبنای فکری بعضی دیگر با مبنای فکری امام چه فاصله بسیاری دارد، هرچند که به لحاظ شخصی مبادی به آداب می باشند.
مورد دیگر، مربوط به ادعای خود آقای موسوی هست. پس از انتشار بیانیه آقای موسوی در روز شنبه ۲۳ خرداد، در بعدازظهر همان روز، پیام شفاهی رهبر معظم انقلاب توسط یکی از مسئولان دفترشان به آقای موسوی جابه جا میشود. آقای موسوی در اطلاعیهاش مدعی تقلب شده بود و بر ایستادگی تا ابطال انتخابات اهتمام کرده بود. در پیام رهبر معظم انقلاب به وی من جمله این دو سوال آمده بود که به چه سبب این سخن را زدید؟ چه کار میخواهید بکنید؟
در پیام رهبر معظم انقلاب به وی من جمله این دو سوال آمده بود که به چه سبب این سخن را زدید؟ چه کار میخواهید بکنید؟رهبر معظم انقلاب خود نقل میکنند: «من واقعاً باورم نمیآمد که او اهمیت صحبتی را که زده نداند یا منکر گردد، میخواستم به وی تنبهی بدهم و انتظار داشتم او متنبه گردد و موضع و مشی خود را اصلاح کند؛ اما حرفهایی که [آقای موسوی] زد من را خیلی متعجب کرد». آقای موسوی بیان کرد انتخابات باید ابطال گردد؛ ما امروز با آقای هاشمی و آقای خاتمی و آقای … جلسه داشتیم؛ همه اتفاقنظر داشتند انتخابات باید ابطال گردد.
رهبر معظم انقلاب با شنیدن این مدعا افرادی را مأمور میکنند تا ادعای آقای موسوی را از اشخاص ذکر شده جویا گردند. در جواب، آقای هاشمی و آقای خاتمی هر دو میگویند بحث ابطال انتخابات در جلسه مطرح گردید اما ما با آن مخالفت کردیم.
علاوه بر حقیقت فوق، آنچه بر غبارآلودگی فضای پس از انتخابات میافزود، این نکته تأسفبار بود که مدعیان تقلب در انتخابات، در نشست های خصوصی مواضعی در تضاد با ادعای دست بردن در آراء مردم داشتند. به این شهادت نماینده آقای موسوی چهار روز پس از انتخابات و در جلسه نمایندگان ستادهای نامزدها با رهبر معظم انقلاب توجه کنید: «صندوقها را بیست بار هم که بشمارند، نتیجه آراء عوض نخواهد گردید. »»به هر حال اینکه نسبتهای داده شده آقای موسوی به دو نفر فوق راست بود یا غلط، مبحث این نوشته نیست لکن هدف جلب توجه به این حقیقت انکارناپذیر هست که اگر منحصرا همین اشخاص، آقای موسوی را از ایستادگی در مقابل نظام باز میداشتند و یا همچنان که ادعای آقای موسوی را خصوصی تکذیب کردند، به مردم نیز میگفتند که با ابطال انتخابات مخالف می باشند، مطمئناً بذر تردید در جامعه کاشته نمیشد و آتش فتنه این چنین شعلهور نمیشد. علاوه بر این اگر بعضی از دیگر مسئولان، موضع های شفافی اتخاذ میکردند (برای مثال از درون مجلس پیام روشن و صریحی در مقابل فتنهگران شنیده میشد همچنان که بعدها شنیده شد) حوادث به گونهای دیگر رقم میخورد.
او در ادامه خاطرهای را از انتخابات سال ۷۶ نقل میکند. میگوید در سحرگاه سوم خرداد، من که معاون سیاسی وزارت کشور بودم نزد آقای ناطق نوری رفتم و او را متقاعد کردم که آقای خاتمی رأی آورده؛ برایش پیام تبریک بفرستید و وی هم قبول کرد و چنین کرد.
با این وصف هر آدم آزاده و منصف و هر وجدان بیداری با این سوال روبهرو هست که افرادی با پیشینه وزارت و استانداری و برپایی انتخابات و دیگرانی که پیشینه این مسئولیتهای کلان داشتند و یا به گفته دوستانشان دارای موقعیت اجتماعی بودند، به چه سبب مشابه دوم خرداد ۷۶، در سال ۸۸ به حقیقت شهادت ندادند؟این در حالی هست که یکی از اشخاص شاخص و سازماندهنده فعالیتهای انتخاباتی آقای موسوی که پیشینه برپایی انتخابات در دوره آقای خاتمی را داشته، خود اقرار کرده که طبق گزارشهای دریافتی از سراسر کشور تا صبح روز شنبه ۲۳ خرداد، برای ما مشخص گردید آقای موسوی رأی نیاورده و حداکثر تخلفی که صورت گرفته یک میلیون رأی زیادتر نبوده هست. وی میگوید که این مطلب را به آقای خاتمی هم گفته هست. با این وصف هر آدم آزاده و منصف و هر وجدان بیداری با این سوال روبهرو هست که افرادی با پیشینه وزارت و استانداری و برپایی انتخابات و دیگرانی که پیشینه این مسئولیتهای کلان داشتند و یا به گفته دوستانشان دارای موقعیت اجتماعی بودند، به چه سبب مشابه دوم خرداد ۷۶، در سال ۸۸ به حقیقت شهادت ندادند؟
از طرف دیگر یکی از مسئولان دفتر رهبر معظم انقلاب از همان نماینده آقای موسوی که خاطره مربوط به دوم خردادش نقل گردید، سوال کرده بود شما که میدانستید تقلب نشده و در دوم خرداد هم برای جلوگیری از تشنج و آشوب، آقای ناطق نوری را متقاعد کردید، به چه سبب این دفعه نرفتید به آقایان بگویید که تقلب نشده هست؟ اما او در جوابی کوتاه و بسیار تلخ میگوید: «گفتم اما قبول نکردند». شکی نیست که انتخابات عرصه رقابت هست و پایانش، روز رأیگیری هست؛ هرچه این رقابت جدیتر باشد اهمیت انتهاء مسابقه و پذیرش رأی مردم، حساستر میشود.
آخوندی: اظهار کردم تقلّب نشده، امّا نپذیرفتند
نتیجه انتخابات علاوه بر آثار حقوقی، حاکی میزان بردباری و شکیبایی اشخاص نیز هست و این یکی از نکات با اهمیت پس از انتخابات هست که آقا در جلسه نمایندگان ستادهای نامزدها بیان کردند «البته هر طرفی ملاحظاتی باید بکند، این را من پذیرفته ام.
همه باید حجم تحمل داشته باشند، بتوانند تحمل کنند. تحمل عدم برتری هم کار آسانی نیست، تحمل عدم برتری هم کار آسانی نیست. »اعتراض به نتیجه های انتخابات که در سال ۸۸ شاهد آن بودیم نه برای نخستین بار بود و نه آخرین بار. در آن سال ۷۶ نیز عدهای از رأی آوردن آقای خاتمی عصبانی بودند و کافی بود آقای ناطق نوری، دستاویز به دست آنان میداد و یا با معترضین معیت میکرد؛ آنگاه همان میشد که در سال ۸۸ گردید.»
در خرداد سال ۷۶ ما شاهد حجم رأی آوردن و رأی نیاوردن بودیم. همین نماینده ستاد آقای موسوی که در بالا به آن اشاره شد، وقتی در سال ۷۶ به آقای ناطق نوری میگوید آقای خاتمی رأی آورده هست شما برای وی پیام تبریک بدهید، آقای ناطق نوری جواب میدهد هنوز نتیجه های رسمی انتخابات اعلام نشده هست. این شخص به آقای ناطق نوری میگوید: عدهای قرار هست در اعتراض به انتخابات در میدان هفتم تیر تجمع کنند و از آنجا به سمت وزارت کشور حرکت و اعلام کنند که نتیجه انتخابات را نپذیرفته ایم و احتمال درگیری و اغتشاش هم هست. در نتیجه آقای ناطق نوری با اقدام به موقع مانع از تشنج و درگیری پس از انتخابات میشود. هنوز این اعتراض رهبر معظم انقلاب به مسببان حوادث پس از انتخابات بیپاسخ مانده هست که به چه سبب شما که در نشست های خصوصی میگویید تقلب نشده هست در مجامع عمومی این حقیقت را بیان نمیکنید. در سال ۸۲ نیز ما شاهد کوشش برای به آشوب کشاندن جامعه بودیم در فاز دوم انتخابات ریاست جمهوری به باعث گزارشهای واصله به وزارت اطلاعات دولت آقای خاتمی، بعضی با سازماندهی اشخاص و به دستاویز دفاع از آقای هاشمی و ادعای تقلب در انتخابات در پی ایجاد آشوب و درگیری بودند.
در بامداد شنبه چهارم تیر ۸۴ آقای هاشمی از این برنامهریزیها باخبر شده و مانع از برهم خوردن آرامش پس از انتخابات میشود.
به همین علت بود که در سال ۸۸ رهبری معظم از اشخاص مشخصی که امکان نطق داشتند و یا دارای موقعیت اجتماعی یا منصب حکومتی بودند و با ادعای خط امامی داشتند، صریحا خواسته بودند که موضع دریافت کنند و نگذارند فضا غبارآلود بماند تا مانع از تشخیص حق و باطل گردد. در کمال تأسف چشم بستن بر واقعیتهای کشور و تجربههای گذشته و کتمان حق، هزینههای جبرانناپذیری بر کشور و مردم تحمیل کرد. به گفته یکی از معاونین دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، پیش از سانحه کهریزک گزارشی به آقا میدهند که وضع آنجا نامناسب هست؛ وی فرمان ارزیابی میدهند. این فرمان، به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و قوه قضائیه برای پیگیری ارجاع میشود.
آقای مرتضوی دادستان وقت تهران مدعی میشود که ما ارزیابی کردیم، این طوری نبوده هست؛ ولی بعدها کمیتهای که آقای وحیدی وزیر اسبق دفاع هم عضوش بوده، پس از ارزیابی مبحث اعلام میکنند وضع کهریزک نامناسب هست.
با این پیشینه، پس از جابه جایی بعضی از بازداشتشدگان تظاهرات ۱۸ تیر ۸۸ به کهریزک، وقتی آقا از مبحث باخبر میشوند، سریعا از طریق آقای حجازی به آقای جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی پیغام میدهند؛ «شنیدم عدهای در آنجا می باشند، بگویید ولو اینکه جای دیگر هم برای حفظ ندارند، همه را آزاد کنند. » یکی از مسائلی که حوادث پس از انتخابات را به فتنه مبدل کرد و جمعی را به گمراهی کشاند، کارهای مخربی مثل هجوم به کوی سبحان و مساله کهریزک و یا اهانتهایی بود که به بعضی از علمای وارسته و انقلابی در شهر قم گردید؛ و همین عامل اشتباه در آنالیز و انحراف در موضع و عملبخشی از مسئولان و فرهیختگان دانشگاهی و حوزوی گردید. مرور بعضی از واکنشهایی که رهبرانقلاب در این مورد داشتهاند گویای حقایق مفیدی هست. با این پیشینه، » این کارهای خلاف شرع و خلاف قانون و در نتیجه خلاف بین نظرات و خواست رهبری بود و به گفته نزدیکان رهبر معظم انقلاب مسببان این فجایع دانسته یا نادانسته قلب آقا را شکستند و خون به دل وی کردند و خدا میداند که وی چقدر از شنیدن هر یک از این خبر ها تلخ متألم و متأثر میشدند و علاوه بر پیگیری و رسیدگی قاطع، چه طور به درگاه الهی التجاء میکردند.
پس از آن هم با شکایت خانواده دو تن از مقتولین، آقای مرتضوی دادستان وقت تهران نیز محاکمه و پس از ارزیابی در دادگاه بدوی و تجدیدنظر، محکوم و در اردیبهشت سال جاری (۱۳۹۷) روانه زندان میشود. از طرف دیگر یکی از نتیجه های با اهمیت دنبال نکردن اعتراض به انتخابات از مجرای قانونی (صرفنظر از استنادات و اتقان ادعاها)، برهم خوردن نظم عمومی و کشانده شدن پای نیروهای مجری و حافظ نظم و امنیت در جامعه هست… در کمال تأسف در سال ۸۸ چنین گردید و درنتیجه، بعضاً تر وخشک باهم سوختند. در مواردی برخوردهای خشنی با مردم عادی انجام شد و حتی با بعضی مسئولان من جمله فرمانده وقت سپاه مراقبت ولی امر نیز از این برخوردهای غلط شده بود.
در مواردی هم نیروهای برقرارکننده نظم و امنیت توهین و کتک خوردند تا توانستند آرامش را به صحنه بازگردانند. مسئولان ذیربط اقرار دارند نیروهای عملکننده آمادگی مواجهه با آن حوادث را نداشتند و ناخواسته در وسط معرکهای دستخوش شدند که دودش به چشم همه رفت. در یکی از دیدارهای فرمانده وقت و جمع محدودی از مسئولان نیروی انتظامی با رهبر معظم انقلاب، وی نظر راهگشایی را چنین مطرح نمودند که ما باید همیشه نیمه تهی لیوان را هم نگاه کنیم وگرنه برنامهریزی برای پر کردن این نیمه نمیکنیم. نیروی انتظامی با هیچ کس از نیروهای نظامی قابل قیاس نیست.
طوری برخورد بکنید که مردم رنجیده نشوند. شناخت دشمن از دوست خیلی با اهمیت هست. به گفته مسئولان وقت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، رهبر معظم انقلاب در این مورد دغدغه وافری داشتند و توصیه اکیدشان به نیروهای حافظ امنیت این بود: «مواظب باشید با مجرم و غیرمجرم یک جور برخورد نکنید. «بنده همان روزهایی که [حوادث پس از انتخابات] در جریان بوده متعدد التجاء کردم به پروردگار عالم، پناه بردم. چون در نهایت یک کسی کتک بخورد، یکجاییاش مجروح بشود، خونی ریخته بشود، واقعاً برای من طاقتفرسا هست.
نماز حضرت صاحبالزمان قرائت کردم، توسلات زیاد داشتم برای اینکه این چیزها پیش نیاید…».
اما به رغم همه تدابیر و مراقبتها و سفارشها، پیامدهای متاثر از برخورد با برهمزنندگان نظم و امنیت در جامعه باعث شده بود که ذرهای از دغدغه و نگرانی رهبر معظم انقلاب نسبت به آنچه در صحنه میگذرد کم نشود؛ تا جایی که وی در جمع محدودی نقل میکنند:
« وقتی خبر این رفتارهای ناروا به آقا میرسد، وی ضمن ابراز ناراحتی و بیان اینکه این کارهای خیلی بدی هست، تذکر میدهند که ارزیابی گردد به چه سبب این کارها انجام شده هست؛ این برخوردها باید در همان شهر قم علاج و اصلاح گردد. نکته ظریف و اما مهمی که در این قضایا قابل ملاحظه هست اینکه از بعضی از افرادی که در کارهای اعتراضی بر علیه این بزرگواران شرکت کرده بودند، شنیده میشد که مشی زننده خود را به صورت کلی به آقازادههای رهبر معظم انقلاب نسبت میدهند.»
واضح بود که این القائات، دروغی بیش نبود؛ اما رهبر معظم انقلاب نقل میکنند وقتی این مطلب را شنیدم از تک تک پسرانم سوال کردم و آنان نیز همگی این نسبت را تکذیب و نفی کردند. با این اوصاف خوب تر میتوان یکی از ابعاد فتنه را فهم کرد. فتنه به شرایطی میگویند که اشخاص نتوانند حق را از باطل تشخیص بدهند و به اشتباه بیفتند. وقتی اقداماتی تحت پوشش تدین و انقلابیگری و دیگر عنوان های مقدس صورت میگیرد، منتج به ممزوج شدن حق و باطل میشود؛ کارهایی که هم مشکوک بود و هم بشدت شبههزا و طیف گسترده ای از فرهیختگان و قسمتی از مردمی را که از ماجرا باخبر میشدند مسئلهدار میکرد.
اذهان عمومی خواص و حتی بعضی از مسئولان را منحرف میکند و وقت و انرژی بسیاری از سوی مجلس و قوه قضاییه و دستگاههای انتظامی و امنیتی و دبیرخانه عالی امنیت ملی و حتی قسمتی از وقت و تدابیر رهبر معظم انقلاب را برای زدودن این چنین وصلههای ناچسب از دامن پاک جمهوری اسلامی، به خود متمرکز میکند. .. ناگفته نماند که روشنگریهای پیدرپی رهبر معظم انقلاب باعث شد بعضی از خواص و مسئولان ولو با تأخیر، به خود آیند و جبران مافات کنند؛ هرچند بعضی دیگر، همچنان اندر خم یک کوچه مانده اند.
« البته از حق نگذریم، در کنار خواص و مسئولینی که در گرداب غبارآلود فتنه راه را حتی برای مدتی گم کردند، جمع بسیاری از مسئولان و بویژه خواصی از دانشگاهیان و حوزویان بودند که مسائل کلیدی را از مسائل فرعی تشخیص دادند و بر صراط مستقیمی که بودند استوار ماندند. حالا که نه سال از فتنه ۸۸ میگذرد؛ وقتی به پشت سر نگاه میکنیم میبینیم که چه طوفانی کشور را درنوردیده بود و گذر از آن مقطع پیچیده، چقدر دشوار بود. »
اما بدون تردید مهمترین عاملی که توانست کشور را با محوریت رهبر معظم انقلاب از آن گذرگاه سخت گذر دهد «خداجویی» و اعتماد به صدق وعده الهی و طلب نصرت از خداوند بود… ای کاش اشخاص باخبر بگویند رهبرانقلاب در شرایط فتنه و برای راهبری کشور از آن گردنه سخت و پرتگاهی که در آن قرار گرفته بودیم، چه رازونیازهای مستمر و ملتمسانه به درگاه الهی وجه توسلاتی به ذوات مقدس معصومین (علیهم السلام) داشتند. مخاطبه رهبر معظم انقلاب، نه صرفاً حسن ختامی برای خطبهشان بود و نه زبان قالی برای بیان حالشان که همه اینها باارزش هست، لکن معیار و ملاک تصمیمگیریهای وی بوده هست؛ یعنی آقا مثل امام تا حجت قابل قبولی عندالله نداشته باشند موضعی نمیگیرند و اقدامی نمیکنند و اگر در مسئلهای حجت عندالله پیدا کنند، برای وی پشیزی با اهمیت نیست که چه کسانی خوششان میآید و چه کسانی بدشان میآید؛ اگر همه عالم هم با امر حقی مخالفت کنند بر سر آن میایستند و جسم و جان و آبرویشان را هم در پای انقلاب و کشور و ملت فدا میکنند؛ فلذا در همه شرایط بویژه مقطع ها حساس، همه مقدمات عقلانی من جمله مشورت با اشخاص خبیر را طی میکنند و پیش از تصمیمگیری و حتی پس از آن، با توسل به معصومین (علیهمالسلام)، خاضعانه از پروردگار طلب هدایت و نصرت میکنند.
بیتردید اگر نبود این ویژگی حاکم بر دیگر خصوصیات امام و رهبر معظم انقلاب، کشور دچار خسارات جبرانناپذیری میشد که نه از تاک نشان میماند و نه از تاک نشان. به قتل رسیدن ندا آقاسلطان و با واقعه ی ترانه موسوی و . نیز از کارهای مشکوکی بود که باعث تقویت و گسترش فتنه گردید؛ زیرا پروژه کشتهسازی، یک خطکاری و تکنیک عملیات روانی ظالمانهای بوده هست که به طور مستمر در چنین شرایطی به واقع شدن ملحق شده هست.
آیا اینکه افرادی به اسم ندا آقاسلطان (که امکان دارد در آن ماجرا نقشی نداشته باشد) در خیابان به ضرب گلوله کشته میشود و سریعا فیلم آن از رسانههای خارجی پخش میشود مشکوک نیست؟! آیا اینکه افرادی در بالای پشتبامهای منازل با شلیک گلوله کشته میشوند، درحالی که به گفته یکی از مسئولان قرارگاه ثارالله که بر طبق مصوبات مراجع قانونی مسیولیت امنیت تهران را برعهده داشت، هیچکدام از نیروهای انتظامی و امنیتی، حق استفاده از جنگ افزار گرم را نداشتهاند و در تحقیقات نهادهای مسئول نیز مشخص میشود که هیچ مأمور انتظامی یا امنیتی نقشی در به قتل رسیدن این اشخاص نداشتهاند، مشکوک نیست؟! آیا اینکه در تظاهرات آرام و بدون طرح شعار و اقدام ضدامنیتی در بیست و پنجم خرداد، ناگهان قسمتی از جمعیت به سمت پایگاه بسیج کشیده میشوند و عدهای برای تصرف پایگاه و خلع جنگ افزار نیروهای مستقر، ابتدا با کوکتل مولوتف به پایگاه حملهور شده و پس از آن از دیوار پایگاه بالا میروند و در همین حین، از پشت (دقت کنید از پشت) یعنی از میان جمعیت به طرفشان شلیک میشود و عده ای کشته میشوند، مشکوک نیست؟! یکی از افرادی که فرزندش در آن تظاهرات شرکت کرده بود به نقل از فرزندش میگفت: من در میدان آزادی بودم.
آیا جز این هست که کارهای مخرب و تأسفبار پس از انتخابات منتج به آن گردید که اذهان قسمتی از جامعه از تمرکز بر مساله کلیدی که دعوت مردم به شورش در مقابل نظام اسلامی به جای اعتراض قانونی به نتیجه های انتخابات بود، منحرف گردد و زمینه برای استمرار وتشدید فتنه فراهم گردد؟
.. آیا این رخدادهای جز با برنامهریزی قبلی و ضد انقلابی امکان دارد؟ آیا این رخدادهای جز با برنامهریزی قبلی و ضدانقلابی امکان دارد؟ آیا مجلس ختم گرفتن برای افرادی که وجود خارجی نداشتند و طرح شایعه هایی ضددینی و ضداخلاقی در پروندههایی مثل سعیده پورآقائی و ترانه موسوی مشکوک نبود؟!بر این مورد ها باید افزوده گردد احتمال ترور بعضی از نامزدها و حامی های آنان (پیش و پس از انتخابات). به گفته ریاست سازمان اطلاعات سپاه در یکی از سفرهای انتخاباتی که آقای خاتمی به خوزستان رفته بود فردی موفق شده بود مواد آتشزا را با خود به داخل هواپیمایی ببرد که قرار بود آقای خاتمی با آنان به تهران بازگردد که در کمال خوشبختی ختم به خیر گردید. مورد دیگر به گفته دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی احتمال ترور آقای موسوی و یکی از فرزندان شهید بهشتی بود که تدابیر حفاظتی و مراقبتی بیشتری را در پی داشت. اما رهبر معظم انقلاب صرفنظر از منشأ داخلی یا خارجی حوادث، نسبت به رخدادهای ریز و درشت حساسند و مسائل را پیگیری و در صورت ضرورت، مسئولان ذی ربط را مؤاخذه میکنند.
به طور مثال در تیر ماه ۸۸ وقتی گزارشی از نشست ها دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به وی عرضه میشود، نکته هایی را متذکر میشوند و مواردی را مطالبه میکنند؛ من جمله اینکه به دبیرخانه گفته گردد مسأله کوی دانشگاه چه گردید؟ مشخص گردد مبحث ندا آقا سلطان چیست؟ تیراندازیها مشخص گردد کار چه کسی بوده هست؟ دو نفر از این دستگیر شدهها فرزند آقای روحالامینی و آقای کامرانی جوان هیجده ساله بودند که پدرشان نامه نوشته هست، مسأله چیست؟ برای چه آنان را به کهریزک بردند؟اولاً باید توجه داشت که این مورد ها هر کدام به صورت مستقل یک فتنه بود و قابلیت هزینهسازی بسیاری داشت و مثل کلاف سردرگم، حل مسأله را برای مسئولان ذی ربط پیچیده میکرد. آیا این رخدادهای جز با برنامهریزی قبلی و ضد انقلابی امکان دارد؟ آیا این رخدادهای جز با برنامهریزی قبلی و ضدانقلابی امکان دارد؟ آیا مجلس ختم گرفتن برای افرادی که وجود خارجی نداشتند و طرح شایعه هایی ضددینی و ضداخلاقی در پروندههایی مثل سعیده پورآقائی و ترانه موسوی مشکوک نبود؟!
ثانیاً وقتی رهبر معظم انقلاب میگویند نباید اذن داد این قبیل حاشیهها حاکم بر متن گردد، اصلا و ابدا به معنای بیاعتنایی نسبت به این مسائل نبوده، لکن رویت میشود وی با چه لحنی مسئولان را خطاب میکنند و از آنان جواب میخواهند. حتی وی نسبت به رسیدگی به وضع خانوادههای اشخاص کشته شده در حوادث پس از انتخابات نیز حساس بوده و از یکی از مسئولان دفترشان میخواهند این مسأله را پیگیری نمایند و او هم از طریق معاون اجرایی ریاست جمهور و ریاست بنیاد شهید این مأموریت را دنبال میکند. نکته حائز توجه در این مبحث، حساسیت آقا هست. هر چند نیروهایی که در دفاع از انقلاب در آن حوادث به قتل رسیدند مظلوم بودند، اما اهتمام رهبر معظم انقلاب، رسیدگی به وضع همه خانوادههای کشته شدهها بوده هست، نه منحصرا هواداران نظام؛ یعنی حتی آقا تأکیدشان بر رسیدگی به وضع خانواده کشته شدههایی هم بود که در دفاع از انقلاب به صحنه نیامده و یا در معارضه با نظام به خیابانها آمده بودند؛ و این رویهای هست که در سیره وی نهفته هست؛ فلذا برای نخستین بار نبود که این مشی را از وی رویت میکردیم.
یادم هست رهبر معظم انقلاب در سفری استانی که پیش از انتخابات، در اردیبهشت سال ۸۸ به کردستان داشتند، در جمع مردم سنندج صراحتاً فرمودند هم افرادی که در مقابل گروهکهای ضدانقلاب و ضدمردم در سالهای نخستین برتری انقلاب اسلامی در کردستان شهید شدند مظلوم بودند و هم افرادی که توسط آن گروهکها به مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی کشیده شدند مظلوم بودند. به طور مثال در تیر ماه ۸۸ وقتی گزارشی از نشست ها دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به وی عرضه میشود، نکته هایی را متذکر میشوند و مواردی را مطالبه میکنند؛ من جمله اینکه به دبیرخانه گفته گردد مسأله کوی دانشگاه چه گردید؟ مشخص گردد مبحث ندا آقا سلطان چیست؟ تیراندازیها مشخص گردد کار چه کسی بوده هست؟ دو نفر از این دستگیر شدهها فرزند آقای روحالامینی و آقای کامرانی جوان هیجده ساله بودند که پدرشان نامه نوشته هست، مسأله چیست؟ برای چه آنان را به کهریزک بردند؟
اهتمام رهبر معظم انقلاب، رسیدگی به وضع همه خانوادههای کشته شدهها بوده هست، نه منحصرا هواداران نظام؛ یعنی حتی آقا تأکیدشان بر رسیدگی به وضع خانواده کشته شدههایی هم بود که در دفاع از انقلاب به صحنه نیامده و یا در معارضه با نظام به خیابانها آمده بودند؛ و این رویهای هست که در سیره وی نهفته هست
با تأمل در این قبیل رخدادها، ذهن هر آدم منصف و حقیقتجو متوجه این سوال میشود چه اشخاص و مراکزی در شرایط التهابات سیاسی و اجتماعی از ریخته شدن خون بیگناهان و مسئلهسازی برای کشور و مردم منتفع میشوند؟
Friday, 26 April , 2024