لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء و توسط وزارت کشور تهیه شد و طی دو ماهه بهمن و اسفند سال ۱۳۳۵، به‌ترتیب، به‌تأیید و تصویب مجالس سنا و شورای ملی رسید. ساواک، خیلی زود، در عرصه داخلی و بین‌المللی، به‌عنوان یکی از پرآوازه‌ترین سازمان‌های امنیتی- اطلاعاتی خشن، سرکوبگر و تبه‌کار جهان، موصوف و معروف گردید.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری فرهنگی شهر کریمه، دکتر مظفر شاهدی(پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر ایران)؛ صاحبان رأی و محققان، کارنامه سیاهِ آن سازمان را، یکی از مهمترین دلایلِ تکوین، شکل‌گیری و گسترشِ انقلاب مردم ایران، در سال‌های ۱۳۵۶- ۱۳۵۷، ارزیابی کرده‌اند.

 

از همین‌رو شاپور بختیار سعی کرد با انحلال ساواک از خشم عمومی بکاهد. اما این تصورِ پیشاپیش باطلِ بختیار در نزد تعیین‌کننده‌ترینِ جریان‌های اسلامگرای خارج از شمارِ انقلابی (که از سوی امام خمینی رهبری می‌شدند)، کمترین اعتباری نداشت.

 

هنگامی که، شاپور بختیار، در ۱۶ دی‌ماه ۱۳۵۷، اعضای کابینه‌اش را به‌حضور شاه معرفی می‌کرد، دیگر کمتر کسی از آگاهان به‌امور، در داخل یا خارج از ایران، در سقوط قریب‌الوقوعِ حکومت پهلوی و پیروزی انقلابِ مردم ایران،‌ تردید داشت.

 

با این احوال، بختیار که زمانی از اعضای تندروِ جبهه ملی محسوب می‌شد و اینک به‌دلیلِ پذیرش مقام نخست‌وزیری، از جبهه ملی چهارم کنار گذاشته شده بود، بر این تصور باطل قرار گرفته بود که با ژست اصلاح‌طلبی، قانو‌گرایی و شعار بازگشت به‌قانون اساسی و تاختنِ به‌دولت‌های ۲۵ ساله متعاقبِ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، خواهد توانست انقلاب سراسرگسترش‌یابنده ملت ایران را مهار کرده، به‌اصطلاح، آب رفته را به‌جوی بازگرداند و مانع سقوط حکومت استبدادگرا و قانون‌ستیزِ پهلوی شود!

 

طرح انحلال ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) در چارچوب چنان تصوراتی، در رأس تمام برنامه‌های به‌اصطلاح اصلاحی و در واقع فریبنده دولتِ شاپور بختیار، جای گرفت که هم‌زمان با خروج شاه از کشور، به‌نمایندگان مجلس شورای ملی دوره بیست و چهارم ارائه گردید و نهایتاً در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷‌ که فقط ۵ روز تا سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب مردم ایران فاصله بود، از تصویب نمایندگان مجلسِ رو به‌احتضارِ شورای به‌اصطلاح ملی گذشت!

 

ساواک که مولود تحولاتِ متعاقبِ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و بلکه از نخستین ارمغان‌های حامیان غربی شاه در آغاز دوره موسوم به‌جنگ سرد، در روابط دو اردوگاهِ شرق (جهان کمونیسم) و غرب (جهان سرمایه‌داری) برای جامعه ایرانی محسوب می‌شد، در درجه اول پروژه‌ای آمریکایی بود. لایحه تأسیس ساواک در دولت حسین علاء و توسط وزارت کشور (که اسدالله علم در رأس آن جای داشت)، تهیه شد و طی دو ماهه بهمن و اسفند سال ۱۳۳۵، به‌ترتیب، به‌تأیید و تصویب مجالس سنا و شورای ملی رسید. بدین‌ترتیب، حیاتِ ساواک، دقیقاً به‌مدت ۲۲ سال، ادامه یافت (بهمن- اسفند ۱۳۳۵- بهمن ۱۳۵۷).

 

ساواک، خیلی زود، در عرصه داخلی و بین‌المللی، به‌عنوان یکی از پرآوازه‌ترین سازمان‌های امنیتی- اطلاعاتی خشن، سرکوبگر و تبه‌کار جهان، موصوف و معروف گردید. طی بیش از دو دهه فعالیت ساواک، هزاران تن از منتقدان و مخالفانِ سیاسی رژیم استبدادگرا، قانون‌گریز و مردم‌ستیزِ پهلوی، توسط ساواک، دستگیر، شکنجه و بعضاً به‌قتل رسیدند.

 

روایتِ داستان بلند و در عین‌حال جانکاهِ شکنجه‌های غیرانسانی و وحشیانهِ ساواک، مجال دیگری می‌طلبد؛ اما، فقط همین اندازه اشاره می‌کنم که، تبه‌کاری‌ها و جنایاتِ سبعانه و ضدبشری ساواک، چنان گسترده و درازدامن شده بود که، صاحبان رأی و محققان، به‌درستی، کارنامه سیاهِ آن سازمان را، یکی از مهمترین دلایلِ تکوین، شکل‌گیری و گسترشِ انقلاب مردم ایران، در سال‌های ۱۳۵۶- ۱۳۵۷، ارزیابی کرده‌اند؛ و این‌که شاپور بختیار، در همان آغاز کار، ضرورتِ انحلاِل آن سازمانِ به‌شدت تبه‌کار و بدنام را در اولویتِ تمام برنامه‌های خود قرار داد، نشان می‌دهد، تا چه حد (البته به‌عبث!) امیدوار بود با انحلال و برائت جستنِ از ساواک، خواهد توانست با انحراف افکار عمومی، از سرعت تحرکاتِ انقلابی مردم ایران کاسته، گامی مؤثر در آرام ساختن فضای سیاسی و اجتماعی کشور بردارد! که می‌دانیم، این تصورِ پیشاپیش باطلِ بختیار و دیگر حامیان حکومت محتضر پهلوی، در نزد تعیین‌کننده‌ترینِ جریان‌های اسلامگرای خارج از شمارِ انقلابی (که از سوی امام خمینی رهبری می‌شدند)، کمترین اعتباری نداشت، که دیگر تا به‌سقوط کشانیدنِ کلیتِ حاکمیت قانون‌گریز، سرکوبگر و مردم‌ستیزِ پهلوی، فاصله چندانی نداشتند.

 

طی ۲۲ سال فعالیتِ ساواک، ۴ تن در ریاست آن سازمان قرار گرفتند: سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس ساواک، پیش از آن فرماندار نظامی تهران بود و در چندساله متعاقب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، نقشِ مؤثری در سرکوب و از میان برداشتنِ مخالفان و منتقدانِ سیاسی رژیمِ پساکودتایی پهلوی ایفا کرده بود. ریاست بختیار بر ساواک، کمی بیش از ۵ سال ادامه یافت و او در آستانه سال ۱۳۴۰، جای خود را به‌سرلشگر حسن پاکروان داد. نهضت اسلامگرایان تحت رهبری امام خمینی، در سال‌های ۱۳۴۱- ۱۳۴۲، در دوره ریاستِ پاکروان بر ساواک اتفاق افتاد و در آن میان، ساواک، نقش مهمی در مواجهه قهرآمیز و سرکوبگرانهِ با اسلامگرایان و دیگر مخالفان و منتقدانِ حکومتِ استبدادگرا و قانون‌گریزِ پهلوی ایفا کرد؛ که می‌دانیم، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، نقطه عطف و کانونی آن نهضتِ تعیین‌کننده، محسوب می‌شد.

 

در همان دوره ریاست پاکروان هم بود که امام خمینی در آبان سال ۱۳۴۳، توسط ساواک، دستگیر و به‌خارج از کشور تبعید شد. با این احوال، ترور و قتل حسنعلی منصور در بهمن سال ۱۳۴۳، نشانه‌ای از ضعف و ناتوانی ساواک تلقی شده و به‌تبع آن، سرلشگر حسن پاکروان از ریاست آن سازمان عزل و جای خود را به‌ارتشبد بعدی، نعمت‌الله نصیری داد که پیش از آن، خود در رأس شهربانی کل کشور، نقش مؤثری در سرکوب مخالفان و منتقدان حکومت ایفا کرده بود.

 

از خرداد سال ۱۳۴۲ تا فروردینِ ۱۳۵۲ هم، سپهبد بعدی، ناصر مقدم، در رأس اداره کل سوم (امنیت داخلی) ساواک جای داشت، که می‌دانیم آن اداره کل، نقشی تعیین‌کننده در سرکوب و مواجهه قهرآمیزِ با مخالفان و منتقدان رژیم پهلویی ایفا می‌کرد. در دورهِ می‌شود گفت طولانی ریاست نصیری بر ساواک (بهمن ۱۳۴۳- خرداد ۱۳۵۷)، شاهد اوج‌گیری کم‌سابقه سرکوبگری‌ها و برخوردهای غیرانسانی و تبه‌کارانه ساواک با مخالفان و منتقدانِ رژیم پهلوی هستیم که دیگر در میان جامعه ایرانی کمترین مشروعیت و مقبولیت سیاسی را نداشت و جز سرکوبگری و مواجهه قهرآمیزِ با منتقدان و مخالفانِ سراسر فزایندهِ خود، حربه و بلکه برهانِ قاطع! دیگری، برای تداوم حیات خود نمی‌شناخت.

 

با حضور پرویز ثابتی در رأس اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) در دهه ۱۳۵۰، که شاهد تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری (کمیته مشترک ساواک و شهربانی) هم هستیم، دامنه سرکوبگری‌ها، خشونت‌ورزی‌ها، شکنجه و قتل مخالفان و منتقدانِ سیاسی حکومت، بیش از هر زمان دیگری شدت گرفت. از اواسط دهه ۱۳۴۰ تا سال‌های پایانی حیات رژیم پهلوی، رقمِ دائمی و هم‌زمانِ زندانیان سیاسی در زندان‌های مختلف کشور، که ساواک نقش تعیین‌کننده‌ای در فرایندِ دستگیری، شکنجه، پرونده‌سازی و محکومیتِ حبسِ آنان ایفا می‌کرد، هیچ‌گاه، کمتر از ۳۰۰۰ نفر نشد. هنگامی که تحرکات انقلابی مردم ایران در سال‌های ۱۳۵۶- ۱۳۵۷ شکل گرفته، گسترش یافت، همین پرویز ثابتی، که بخش اعظمی از سبعیت و بدنامی ساواک ناظر به‌کارنامه سیاه آن سازمان در دوره مدیریت او بر اداره کل سوم بود، به‌مسئولان امر در دولت و حکومت، پیشنهاد داده بود برای مهار انقلاب صدها تن از رهبران و سازمان‌دهندگان انقلاب در سطوح و بخش‌های مختلف کشور دستگیر و زندانی شده و هم‌زمان با آن، تظاهرکنندگان، با شدت و حدتِ هرچه تمام‌تری سرکوب و بلکه قتل‌عام شوند؛ که البته، در آن برهه، رژیم محتضر پهلوی، هر آنچه در توان داشت، علیه انقلابیون به‌کار گرفته بود! این پرویز ثابتی که از ماهها قبل بر آن باور رسیده بود که رژیم پهلوی را راه نجاتی باقی نمانده است، در آبان‌ما سال ۱۳۵۷ برای همیشه از کشور خارج شد.

 

آنچه بود، وقتی، با گسترشِ دامنه انقلاب، که همان جنایات، خشونت‌ورزی‌ها و تبه‌کاری‌های دیرپای ساواک، نقش مهمی در تداوم آن وضعیت ایفا کرده بود، مسئولان امر در دولت و حاکمیت، بر آن شدند، در خط‌مشی سابق ساواک، تغییری ایجاد کنند، در ۱۵ خرداد ۱۳۵۷، ارتشبد نعمت‌الله نصیری را از ریاست آن سازمان برکنار کردند و سپهبد ناصر مقدم را در رأس آن قرار دادند که تصور می‌رفت، با سیاست هم‌زمانِ به‌اصطلاح چماق و هویج، مواجههِ کارآمدتری با انقلاب ساری و جاری در کشور خواهد داشت.

 

اما برخلاف آنچه تصور می‌شد، ناصر مقدم، به‌ویژه در جلب نظر مساعدِ جریان اسلامگری سراسرگسترش‌یابنده تحت هدایت امام خمینی که نقش قاطع و تعیین‌کننده‌ای هم در پیشبرد انقلاب ایفا می‌کرد، کمترین موفقیتی کسب نکرد؛ در آن میان برخی شخصیت‌های سیاسی کمابیش میانه‌روِ به‌انقلاب پیوسته که در آن فاصله (خرداد- بهمن ۱۳۵۷)، با ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک، ارتباطاتی پیدا کردند، مطلقاً در جایگاهی قرار نداشتند که بتوانند احیاناً در روندِ کمابیش سریعی که می‌رفت موجبات سقوط رژیم پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم نماید، نقشی مؤثر ایفا نمایند. آنچه بود به‌رغم تمام شرار‌تها و خشونت‌آفرینی‌های دیرپای ساواک انقلاب اسلامی مردم ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به‌پیروزی رسید و نام آن سازمان در ردیفِ بدنام‌ترین و تبه‌کارترینِ تشکیلاتِ امنیتی و اطلاعاتی جهان، در حافظه تاریخ باقی ماند.

 

در آن میان اولین رئیس ساواک، تیمور بختیار که در دهه ۱۳۴۰، در خارج از کشور، با رژیم پهلوی سر ناسازگاری و مخالفت در پیش گرفته بود، در سال ۱۳۴۸، توسط مأموران ساواک، در خاک عراق هدف قرار گرفته، به‌قتل رسید؛‌ اما هر سه رئیس بعدی آن سازمان (پاکروان؛ نصیری؛ مقدم)، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگیر، محاکمه و اعدام شدند.

 

انتهای پیام/

  • منبع خبر : پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی