عصمت همتی، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، در مورد مفهوم آزادی فکر و عقیده، اظهار کرد: فکر کردن یکی از ویژگیهای آدم هست و نمیتوان برای آن قیدی قائل شد، چراکه امری اختیاری نیست. فکر اصلا شانیتی ندارد که بتوان آزادی را از آن سلب کرد. شاید حتی یک متفکر هم اختیاری در مورد […]
عصمت همتی، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، در مورد مفهوم آزادی فکر و عقیده، اظهار کرد: فکر کردن یکی از ویژگیهای آدم هست و نمیتوان برای آن قیدی قائل شد، چراکه امری اختیاری نیست. فکر اصلا شانیتی ندارد که بتوان آزادی را از آن سلب کرد. شاید حتی یک متفکر هم اختیاری در مورد فکر کردن یا نکردن به مباحث را نداشته باشد.
وی دنبال کرد: آزادی فکر میتواند به معنای آزادی اندیشه باشد و آزادی اندیشه یعنی آدم برای مطالعه اندیشهها و عقاید متفاوت محدودیتی نداشته و بتواند از میان آنان خوب ترین را انتخاب نماید. آزادی بیان به صورت ضمنی، تلازمی با آزادی فکر دارد. به طور مثال انسانی را گمان کنید که اندیشهای را به عللی پذیرفته هست، آیا اسلام اذن میدهد که او اندیشه خود را بیان کرده و گسترش دهد؟ آیا یا بیان اندیشه هزینهای را برای او به دنبال ندارد؟
اسلام اندیشه بدون منطق را نمیپذیرد
به طور مثال انسانی را گمان کنید که اندیشهای را به عللی پذیرفته هست، آیا اسلام اذن میدهد که او اندیشه خود را بیان کرده و گسترش دهد؟ آیا یا بیان اندیشه هزینهای را برای او به دنبال ندارد؟این استاد حوزهعلمیه در مورد آزادی بیان اظهار کرد: به نظر نمیرسد که اسلام جلوی بیان اندیشه را گرفته باشد، لکن اسلام با پذیرفتن اندیشه بدون منطق و فکر و صرف اینکه اندیشه شخصی دیگر هست، مخالفت میکند. تا اندیشهای بیان نشود، نقد هم امکان ندارد، پس اگر اندیشه نقد نشود، حق و باطل بودن آن آشکار نمیشود و قابل قیاس با سایر اندیشهها نخواهد بود.
همتی دنبال کرد: پس درآزادی بیان شرط این هست که حقانیت مکتب خود را مشخص نماییم. اسلام دین حق و کاملترین مکتب هست، حال اگر اندیشههای دیگر مطرح نشده و اسلام نتواند با منطق و استدلال حقانیت خود را ثابت کند، چگونه میتوان حقانیت آن را قبول کرد؟ دعوت قرآن دعوت به تقلید و تبعیت بدون علم نیست.
رشد فکری لازمه آزادی بیان هست
وی افزود: در زمان پیامبر (ص) هم قرآن، پیشقدم شده و اندیشههای باطل را بیان کرده، نقاط ناتوانی آنان را نشان داده و به مشرکین میفرماید که اگر حرفتان حق هست برهان بیاورید. اسم دیگر سوره انعام نیز به گفته علامه طباطبایی میتواند احتجاج باشد. احتجاج یعنی نقدی که به سخن طرف مقابل دارید. اگر به آزادی بیان قائل نباشیم، رشد فکری امکان ندارد. در جایی که امکان اظهار اندیشهها وجود نداشته باشد فرقی میان حق و باطل نمیماند.
این استاد حوزه علمیه با اشاره به آزادی عقیده اظهار کرد: این کلمه اندکی ابهام دارد. اگر من با اندیشه و منطق به عقیدهای آمدم، آیا طبق منطق آزاد هستم که آن عقیده را برای خودم برگزینم؟ اگر شما چیزی را به عنوان عقیده، حق ببینید، آن را برمیگزینید، یعنی این یک مکانیزم طبیعی در آدم هست.
همتی اضافه کرد: گاهی افرادی میگویند که آزادی عقیده یعنی همه عقاید، اعم از درست و نادرست و اینکه از نظر معرفتی همسنگ هم می باشند و در آزادی عقیده فرقی نمیکند که شما مسلمان هستید یا مسیحی، یهودی و یا زرتشتی، در برگزیدن عقاید، از نظر حقانیت و عدم حقانیت همه با هم همسنگ می باشند، پس انسانها آزاد می باشند هرکدام از این عقاید را قبول دارا باشند. اسلام با این مفهوم آزادی عقیده مخالف هست.
کدام آزادی بیان با عقیده اسلامی همخوانی ندارد
وی با بیان اینکه تمام پیامبران مبعوث گردیدند تا توحید را به عنوان عقیده حق اثبات کنند، دنبال کرد: راه مستقیم که کوتاهترین و مستقیمترین راه سعادت هست، توسط پیامبران معرفی شده که این راه با راه شهوات و پرستش طاغوت متمایز میباشد. پس اینکه بگوییم همه عقاید از نظر حقانیت و عدم حقانیت مثل یکدیگر می باشند و همان گونه که حق آدم هست تا دینش را انتخاب نماید، پس حقانیت سخن یک بتپرست نیز به اندازه حقانیت سخن ما هست و ما موظفیم به عقاید بت پرستان نیز احترام بگذاریم و آن را حق بدانیم- با عقیده اسلامی همخوانی ندارد.
این استاد حوزه علمیه اظهار کرد: اینکه حقوق اقلیتها یا افرادی که پیرو ادیان نیستند، چگونه باید رعایت گردد، بحثی حقوقی و قابل اندیشه و مباحثه هست. اما این به این مفهوم نیست که ما عقیده آنان را به اندازه عقیده اسلامی خودمان حق میدانیم، لکن میگوییم اگر آنان در مقام گفتوگو و احتجاج استدلال کرده و استدلال ما را بشنوند و بخواهند که با برهان چیزی را اثبات کنند، من مسلمان اعتقاد دارم سخن من برهانیتر هست و اگر برای او هم این حق را قائل شوم، پس به چه سبب اصلا من مسلمانم؟
اما این به این مفهوم نیست که ما عقیده آنان را به اندازه عقیده اسلامی خودمان حق میدانیم، لکن میگوییم اگر آنان در مقام گفتوگو و احتجاج استدلال کرده و استدلال ما را بشنوند و بخواهند که با برهان چیزی را اثبات کنند، من مسلمان اعتقاد دارم سخن من برهانیتر هست و اگر برای او هم این حق را قائل شوم، پس به چه سبب اصلا من مسلمانم؟همتی با اشاره به اینکه در زمان هجرت پیامبر (ص) به مدینه، یهودیان قدرت بسیاری در آنجا داشتند، تصریح نمود: پیامبر (ص) با یهودیان پیماننامهای بستند که تا آخر هم آن را محافظت کردند که سبب آن این بود که یهود در انجام مراسم عبادی دین خودش آزادی داشته باشد. البته یک بند این پیماننامه هم این بود که یهودیان نباید با دشمنان پیامبر (ص) مشارکت کنند و در صورت جنگ در مدینه، یهود هم مثل مسلمین دفاع کرده و در صورت مسلمان شدن هم از حقوق مسلمین بهره مند باشند.
در جامعه به حقوق اقلیتها احترام بگذاریم
این استاد حوزه علمیه تاکید کرد: پس چیز عجیبی نیست که در جامعه به حقوق اقلیتها احترام بگذاریم و از سوی دیگر حقانیت دین آنان بر اسلام را نپذیریم. پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند اگر اینها میخواهند بر دینشان بمانند و دعوت ما را نشنوند، بازهم تحت شرایطی میتوانند از حقوق اجتماعی بهرهمند باشند.
همتی اظهار کرد: مکتب شیعه، مکتبی عقلگرا هست و ما به حجیت ذاتی عقل اعتقاد داریم، در نتیجه اعتقاد داریم عقل اگر از صورت درست براهین قیاسی و ماده صحیح استفاده کند، میتواند حق از باطل را تشخیص بدهد، به شرط اینکه از راه گفتوگو و استدلال بگذرد. در غرب معتقد می باشند که آدم راهی برای دست یافتن به معرفت طبق واقع ندارد و یا در نهایت به قسمتی از حقیقت میرسد.
وی در ادامه اظهار کرد: حتی اگر بگوییم قائل به این هستیم که آدم به قسمتی از حقیقت دسترسی دارد، طبق آن حقیقت و با تکیه بر ظواهر عقلی و استفاده از ماده و صورت صحیح برهانی، آدم میتواند حق از باطل را در حدی که بگوید این را میپذیرم و آن را نمیپذیرم، حقیقت را فهم کند. در غیر این صورت اگر هرکسی که ادعای حقانیت کند، نظم دنیا به هم میریزد.
همتی افزود: متاسفانه جدیدا روشنفکران ناخواسته مطرح میکنند که آدم راهی برای تشخیص حق از باطل ندارد. اگر طرف مقابل ما مسلمان باشد با استناد به قرآن و احادیث صحیح میتوانیم حقایق دینی را تصریح کنیم و اگر مسلمان نباشد با استناد به عقل و بدیهیات کلیدی میتوان حقانیت اصول کلیدی را اثبات کرد.
آزادی بیان را باید طبق چارچوبها لحاظ کنیم
این استاد دانشگاه با بیان اینکه ما هرگز نمیتوانیم از آزادی مطلق دفاع کنیم، اضافه کرد: در جوامع غربی نیز چارچوبهایی برای آزادی وجود دارد. آزادی بیان را باید طبق چارچوبهایی لحاظ کنیم، به صورت مثال این آزادی نباید موجب گردد که به حدود اخلاقی خارج تعرض گردد، نمیتوان هر حریمی را به اسم آزادی بیان نابود کرد. هر عقیدهای نزد صاحبش دست کم باید مبرهن به یک برهان حداقلی باشد.
وی اظهار کرد: آزادی بیان یعنی اگر کسی عقیدهای معقول دارد، آن را بیان کند تا به پیشنهاد یا انتقادی سازنده مبدل شده و افکار جامعه را تصریح کند. در اسلام آزادی مطلوب هست برای اینکه آدم را به رشد و نهایت برساند و اگر در جایی آزادی به نهایت آدم خدشه بزند، مطلوب نیست. به همین سبب با وجود اینکه غربیها توجه خود را به آزادیهای اجتماعی متمرکز میکنند، در اسلام از آزادیهای معنوی و بینیاز شدن از تعلقاتی که مانع نهایت آدم هست، گفت وگو میشود. یعنی آزادی تنها در جهت نهایت آدم مطلوب هست.
انتهای پیام
Monday, 6 May , 2024