به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از مشرق، اظهار کرد وگوی خواندنی با آیت الله خامنه ای در مورد حاج احمد آقای خمینی را در ادامه مطالعه می کنید: بسم الله الرّحمن الرّحیم. لطفاً از پیشینه ی آشنایی خودتان با حاج احمد آقا توضیح هایی بفرمایید؟ بسم الله الرّحمن الرّحیم. ابتدا که من وی […]

به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از مشرق، اظهار کرد وگوی خواندنی با آیت الله خامنه ای در مورد حاج احمد آقای خمینی را در ادامه مطالعه می کنید:

بسم الله الرّحمن الرّحیم. لطفاً از پیشینه ی آشنایی خودتان با حاج احمد آقا توضیح هایی بفرمایید؟

بسم الله الرّحمن الرّحیم. ابتدا که من وی را نگاه کردم، حدود سال چهل و یک بود که ما به منزل امام در شهر قم، فراوان تردد میکردیم. وی ظاهراً در آن ایام به دبیرستان میرفتند. من وی را میدیدم که با دوچرخه از درِ اندرونی بیت تردد میکردند. البته ما از در بیرونی تردد میکردیم. من اوّل وی را نمیشناختم. بعد اظهار کردند آقازاده ی امامند. پس از ان دیگر وی را ندیدم. در جریانات سال چهل و دو، من هیچ از وی یادم نیست و خبر ندارم که چه میکردند و کجا بودند.

تا این که تصور میکنم در سال چهل و چهار یا چهل و پنج شنیدم وی طلبه ی خوبی شده اند و بسیار جدّی مشغول تحصیلند. گفته میشد که امام در آن ایام به وی فرموده اند که اگر شما میخواهی به دانشگاه بروی، هزینه هایت به عهده خودت است؛ اما اگر طلبه بشوی من شهریّه ای به تو میدهم. یعنی امام به این ابزار تشویق میکردند که وی به سمت طلبگی بروند. بعدها اندک اندک آشنایی ما با وی زیادتر و از نزدیک گردید. من حتّی یک بار به منزل وی در شهر قم رفتم که آن روزها در کوچه ای، عمود بر خیابان بیمارستان و موازی با صفائیّه واقع شده بود. اسم آن کوچه را نمیدانم؛ ولی بالای شهر شهر قم شمرده میشد و جای خوبی بود.

زمانیکه وی تازه ازدواج نموده بودند، من در سفری از مشهد به شهر قم آمده بودم و اظهار کردم بروم فرزند امام را نگاه کنم. به دیدار وی رفتم و از نزدیک با هم آشنا گردیدیم. این، اوایلِ آشنایی ماست. بعداً که وی به نجف رفتند و از نجف به شهر قم برگشتند، یک بار وی را گرفتند و به زندان انداختند. وقتی از زندان آزاد گردیدند. – -اتّفاقاً من در تهران بودم- برای دیدنشان به منزل زنده یاد آقای ثقفی رفتم. وی در آن جا وارد بودند و جماعتی هم از دوستان آمده بودند.

زیادتر بخوانید:

امانتداری حجت الاسلام سیداحمد خمینی در جابه جایی پیام های امام ایام سالگرد رحلت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی ایام سالگرد رحلت حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی

بعد وی در برخی از کارها -مثل اقدامات ذی ربط به مبارزه- با ما رابطه پیدا نمودند. به طور مثال چند مورد از اعلامیه هایی که از نجف آمده بود، وی لای جلد کتاب جاسازی و صحافی میکردند و برای من به مشهد میفرستادند. بنابراین، رابطه وی با ما، هم در راستای های ذی ربط به مقابله و هم در برخی زمینه های روشنفکری بود. به طور مثال وی برای چاپ کتاب «روشنفکرانِ» آل احمد که تازه درآمده بود و دستگاه نمیگذاشت چاپ گردد، اقدام کردند. این که در این زمینه با چه اشخاصی در رابطه بودند، درست یادم نیست. بعد وی برای این که از حهت های گوناگون اطمینان پیدا کنند، یک نسخه برای من فرستادند و من نظراتی دادم. به هرحال، ارتباطاتی از این نوع داشتیم، تا زمانی که زمان برتری انقلاب گردید. سوابق آشنایی ما با وی اینهاست.

جمع بندی و برداشت کلّی حضرت عالی از شخصیّت و خصوصیّات وی چیست؟

حاج احمد آقا عنصر قابل و لایقی بودند. اوّلاً وی خیلی باهوش بودند. به عقیده من در بین خصوصیّات ذاتی و صفاتی که در یک آدم، معروف است، اگر بخواهیم یکی را برای حاج احمد آقا از همه معروف تر حساب کنیم، آن هوش وی بود. بسیار مرد باهوش و تیز و زیرکی بودند. برخی از صفت ها خوب امام را هم من در وی نگاه کردم. به طور مثال آدم بیرودربایستیای بودند. امام نیز همینطور بودند. زنده یاد حاج آقا مصطفی نیز همینطور بودند. من با وی هم از نزدیک معاشرت و رفاقت داشتم. جاهایی که لازم بود اصلاً هیچ رودربایستی نداشتند. وی یک حالت صراحتِ خوبی را البته در مواردی -نمیگویم در همه جا- داشتند که تعبیر درستش همان رودربایستی نداشتن است.

وی مرد عاقلی شمرده میشدند. به شدّت به امام عشق میورزیدند و علاقه مند وی بودند. علاوه بر این، از بُن دندان به این انقلاب باور داشتند و برای همین هم بود که آن هوش سرشار در خدمت انقلاب و امام به کار میرفت. اصل برای وی ، همینها بود. من بعداً نگاه کردم در وصیتنامه شان هم همین را تبیین کرده اند. این را من خودم نگاه کردم که برای وی در درجه ی اوّل، امام و انقلاب مطرح بود. رفاقتها، دوستیها، جبهه ها، باندها و گروهها، هیچ مطرح نبود. این، جهاتِ بسیار خوبی بود که وی داشتند. علاوه بر این، وی هم در شهر قم و هم در نجف درس خوانده بودند. من از خصوصیّات و میزان معلومات وی مطّلع نیستم. علّت هم این است که در این چند سالِ پس از انقلاب که ما با وی ارتباطات کاری مختلفی داشتیم، بحث علمی مطرح نشد تا من بتوانم متوجه شوم وی در چه حدّی بودند. اما میدانم که وی درس خوانده بودند. خیال میکنم خود وی یک وقت به من اظهار کردند که من در نجف «مکاسب» درس میگفتم. خوب؛ این یک سطح علمی خوبی است. به هرحال وی شخصیت ارزنده ای بودند. انصافاً شخصیّت مفید و باارزشی بودند.
 
آن نکته ای که شما اشاره کردید، شاید الان جایش باشد بگویم. من در پیام تسلیتِ وی هم درج کردم. وی واقعاً در کنار امام عنصری لازم و بیبدیل بودند. هیچ کسِ دیگر در کنار امام نمیتوانست این نقش را ایفا کند؛ به علت این که خبر دادن به امام، کار آسانی نبود. گاهی خبر تلخی بود که کسی باید به امام میداد. نه منحصرا اخباری مثل فوت و میر؛ لکن حوادثی بود، اشکالاتی بود در دولت، در مسؤولان و در افراد که باید یک نفر به امام جابه جا میکرد. همه کس نمیتوانست این کار را بکند؛ چون ممکن بود برخی جابه جا کنند؛ بعد امام ندانند که اینها خودشان جزء چه گروه و باندی می باشند و این خبر چقدر اتقان دارد. فردی باید این کار را انجام میداد که به امام نزدیک میبود و این شخص حاج احمد آقا بودند.

زیادتر بخوانید:

شوخی همسر امام خمینی پیش از بازداشت امام در سال ۴۲

وی ، هم در جابه جایی خبرها و هم در جابه جایی نظرات امام به بیرون – چه به بنده و دو سه نفر دیگر که مسؤولان سطح بالای نظام بودیم و چه به مردم یا برخی دیگر از مسؤولان – تبحّر خاصی داشتند و نظرات امام را خوب منعکس میکردند. علاوه بر این در مورد ها متعدّدی به امام مشورت میدادند. امام هم آدمی نبودند که تحت اثرگذاری عواطف قرار گیرند و مسأله ی پدر و فرزندی اثرگذاری ناروایی در وی داشته باشد. از مشورت حاج احمد آقا استفاده ی بهینه را میکردند. یعنی چنین نبود که هر چه حاج احمد آقا میگویند، گوش کنند؛ لکن مواردی اتّفاق افتاد که امام دیدگاهی داشتند و شاید خود ما نیز خیال میکردیم این نظر را حاج احمد آقا به وی منعکس کرده اند. بعد خدای متعال مسائل را طوری پیش میآورد که میفهمیدیم نظر امام در این خصوص چیزی دیگر است و نظر حاج احمد آقا بجز این بوده است. حتّی در یک مورد، دیدگاهی از قول امام برای من نقل گردید. من، هم تعجّب کردم که چگونه امام این نظر را باید بدهند و هم آن را قبول نداشتم؛ولی هم حاج احمد آقا و هم آقای هاشمی بر آن نظر مُصّر بودند و چون به عنوان نظر امام نقل شده بود، نشستی برگزار کردیم که تصمیم گیری کنیم. امر بسیار مهمّی بود. من اظهار کردم باید خدمت امام برویم و نگاه کنیم وی چه میگویند. چون احتمال دادم شاید برخی از حاشیه های و واقعیّات را امام درست ندانند.

خدمت امام رفتیم و آن جا پس از ان که حرفها مطرح گردید، من نگاه کردم امام به همان دیدگاهی که بنده داشتم گرایش پیدا نمودند. در آن لحظه سریع این مطلب به ذهن رسید که پس چگونه حاج احمد آقا از امام چیز دیگری نقل کردند؟ حاج احمد آقا ملتفت گردیدند که این جا، جای توجّه به چنین گمانی است. سریع جلوِ همه ی ما با امام روبه رو کردند و اظهار کردند: آقا! من صبح پیش شما آمدم، شما این چنین نگفتید؟ آن وقت جزئیّات را اظهار کردند. امام تأمّلی کردند و اظهار کردند: بله؛ همینطور است. یعنی آشکار گردید که حاج احمد آقا در فراروی این بودند که گاهی در تبدّل نظر با رأی امام متبدّل گردند. میخواهم این را عارض شوم که حرفهای امام، مشورتهای حاج احمد آقا نبود. امّا از حاج احمد آقا هم استفاده میکردند. حاج احمد آقا در مورد ها متعدّدی، نظرات پخته ی خوبی را به امام منعکس کرده بودند. البته گاهی چیزهایی هم میگفتند که امام قبول نمیکردند. ما خودمان این را در قضیه ی جنگ، در قضایای سیاست بیگانه و در مورد ها متعدّدِ دیگر دیده بودیم که نظر امام یک چیز بود، نظر حاج احمد آقا به کلّی چیزِ دیگری بود.

همان طور که اظهار کردم، وی مشاوری امین برای امام بودند. امام هم زمانی جمله ای با این مضمون اظهار کردند که احمد هیچ چیزی را به من نسبت نمیدهد که من نگفته باشم. این گواهی ِامام بسیار با اعتبار و با اهمیت است. همینطور هم بود.
 

حضرت عالی اشاره فرمودید که امام مکررا به حاج احمد آقا ابراز علاقه کردند؛ آیا رابطه امام با وی رابطه ای عاطفی بود؟

به یاد دارم که امام برای بار دوم اظهار کردند: احمد برای من اعزّ افراد است. آقای هاشمی نیز این مطلب را همان وقت در خطبه های نماز جمعه نقل کردند؛ چون اتّفاقاً هر دو دفعه با هم بودیم که این سخن را از امام شنیدیم. بار اوّل در سال پنجاه و هشت، بمناسبت جریانی که پسر یکی از آقایان، مشکل عاطفی برای پدرش درست کرده بود، امام سخنی به این مضمون اظهار کردند که هر چند من احمد آقا را بسیار دوست دارم، اما چنانچه وی را دریافت کنند یا بکشند، در باطنِ قلبم متأثّر نمیشوم یا تکان نمیخورم. سخن عجیبی بود که قوّت قلب امام را نشان میداد.

بار دوم، همین اواخر بود که وی به مناسبتی حین گفت وگو اظهار کردند – رسم امام این بود که حرفهایی را که میخواستند بزنند، گاهی مستقیم نمیگفتند؛ لکن حین گفت وگو به گونه ای وارد میکردند – احمد که اعزّ افراد در نظر من است، اگر به طور مثال چنین کند، با او برخورد میکنم. به هرحال، اعزّ افراد بودند.

در مورد ی نقش مشورتی حاج احمد آقا با مسؤولان توضیح بفرمایید.

آن هم یک مقوله است. شاید میدانید که وی در چند جلسه شرکت میکردند. یکی در جلسه شورای مصلحت بود که بنظرم خود امام فرمودند یا ما از امام خواستیم و وی اجابت کردند که حاج احمد آقا در جلسه باشند؛ چون مسأله ی تشخیص مصلحت است، بسیار مهّم است. یک وقت لازم بود که به طور مثال اخباری خدمت امام داده گردد یا برعکس. اما با اهمیت تر از همه ی این جلسات، جلسه ی رؤسای سه قوّه بود که وی مرتّب در آن شرکت میکردند. جلسه رؤسای سه قوّه، ابتدای، هفته ای دو بار و بعد هفته ای یک بار تشکیل میشد. بعد در مقطعی من اظهار کردم کارمان فراوان است، دفعات جلسه را فراوان کنیم؛ مجدّداً هفته ای دو بار برگزار میشد. در برخی از جلساتِ دیگر مثل شورای عالی دفاع هم گاهی وی شرکت میکردند. اما نشستی که وی به عنوان عضو شرکت میکردند، جلسه ی رؤسای سه قوّه بود. جلسه ی ذکر شده سیّار بود.

البته ابتدای، هر هفته در دفتر بنده تشکیل میشد؛ بعد برای تنوّع و این که جلسه حالت خشک پیدا نکند، بنا گذاشتیم سیّار باشد. هر چند هفته یک شب هم به منزل حاج احمد آقا میرفتیم. در آن شب ما این اقبال را داشتیم که خدمت امام هم میرسیدیم. همان شبی که منزل حاج احمد آقا میرفتیم، امام هم میآمدند. حتّی آن زمانی که وی کسالت داشتند و حال نداشتند، آن جا آمدند، چند دقیقه ای نشستند و رفتند. یعنی آمدن وی به یک رسم مبدل شده بود. در آن جلسه ما در مورد ی با اهمیت ترین مباحث کشور تبادل نظر میکردیم. مطالب مهمّ برخی از جلساتِ آن شورا را من یادداشت میکردم. علّت هم این بود که گاهی تصمیم گیری میکردیم، چون کسی یادداشت نمیکرد، بعد اختلاف پیدا میشد. برای این که دقیق باشد، من بنا گذاشتم که یادداشت کنم. اگر کسی به آن یادداشتها – که البته بسیار کم است – مراجعه کند، میفهمد چقدر آن جلسه با اهمیت بوده است. در آن جا حاج احمد آقا به عنوان یک عنصر خوشفکر و باهوش و باتجربه، انصافاً خیلی به درد ما میخوردند. وقتی در مسائل مختلف، بخصوص مسائل جهانی بحث میشد، ذهنشان باز بود و نظرشان در بین نظرها خوب و پخته مینمود و در جلو بردن جلسه ی ما اثرگذاری داشت.

جایگاه وی در سامانه اداری کشور چگونه بود؟

واقعاً بسیار دشوار است که آدم بخواهد جایی برای وی معیّن کند؛ چون وی موقعیتی رسمی نداشتند. من همین قدر میتوانم بگویم که وی شخصیت ممتاز و بیبدیلی بودند و واقعاً جایشان تهی گردید. وی خصوصیاتی داشتند که هیچ کس دیگر ندارد و نخواهد داشت. یعنی رابطه با امام، نزدیکی به امام، دانستن نظرات امام. وی چیزهایی را از امام میدانستند و گاهی وقت ها میگفتند که شاید هیچ کس دیگر نمیدانست. قدرت بر جابه جایی نظرات رهبری مثل امام به مسؤولین، مسأله ی بسیار مهمّی است. گاهی وقت ها است که مصلحت نیست رهبری در امری اقدام کند؛ لکن خوب است نظرش دانسته گردد تا افرادی که میخواهند مسائلی را رعایت کنند، حواسشان باشد که نظر رهبری این است. حاج احمد آقا ناقل امین و باهوشی بودند که دقیق میفهمیدند و همان را که نظر شریف امام بود، منعکس میکردند. با ما که این چنین بودند. نگاه کنید چه نقشی میتوانستند دارا باشند. مورد ها متعدّدی اتّفاق افتاد که آدم در مورد ی انجام امری تصوّر میکرد کار خوبی است و نظر امام نیز همین است. بعد آشکار میشد که نه؛ امام نظرشان این نیست. در قضایایی که اواخر عمر شریف وی پیش آمد، این چنین بود.

زیادتر بخوانید:

جلوه ها و ناگفته هایی از بزرگ ترین استقبال قرن

ما دچار خطایی بودیم و خیال میکردیم که شاید امام به طور مثال ته دلشان نیز همین باشد. بعد آشکار گردید که نه، این چنین نبوده است؛ ما نمیدانستیم. البته در خدمت امام، مکرّر مذاکره شده بود؛ اما آدم، تنها دیدگاههای صریح و لبّ نظر امام را میدانست. شاید در برخی از مسائل به نحو دیگری عمل میکرد. به هرحال، حاج احمد آقا این نقش را داشتند که نظر امام را میدانستند و به بیرون منعکس میکردند. نه در زمان حیات وی و نه پس از وی ، هیچ کسِ دیگر حائز این خصوصیّات نیست. علاوه بر حهت های شخصی و غیر از آنچه که در شخص خود وی بود، در وضعیت و محاذات تاریخی و جغرافیایی و انسانی هم خصوصیّاتی داشتند که ویژه خودشان بود؛ نسبت نزدیک به امام، قرب جوار با امام، طول زمان معاشرت با امام و آگاهی از مسائل انقلاب. وی از اغلب مسائل کشور یک نوع حضور و اطّلاعی -هر چند اجمالی- داشتند. البته در زیادی از مسائل، به صورت تفصیلی وارد نمیشدند. در برخی مورد ها آدم پرحوصله ای هم نبودند؛ اما فی الجمله از زیادی از امور کشور اطّلاع داشتند. به هرحال وی نقش بیبدیلی داشتند. آنچه میتوانم بگویم این است که جای وی را هیچ چیزی پر نمیکند. با توجّه به این که میفرمایید خودِ وی همیشه نظراتی داشتند، ولی پس از رحلت امام میبینیم از طرف وی هیچ مطلبی مخالف نظرات شما اعلام نشده است.

لطفاً در این باره توضیح بفرمایید. حاج احمد آقا پس از رحلت امام، در رابطه با مسائل رهبری و بعد هم در درجه ی دوم در رابطه با مسائل دولت، موضعی اتّخاذ کردند که بسیار تمجید برانگیز بود.

وی انتقادهایی هم به برخی از امور داشتند؛ اما این انتقادها در مورد مسائل دولت منعکس نمیشد یا بسیار کم منعکس میشد. در مورد مسائل رهبری هم، نظر وی با آنچه که از طرف رهبری ابراز میشد، کاملاً قبول کننده اعلام میشد و قبول کننده هم بودند. حاج احمد آقا در برهه ی پس از رحلت امام، یکی از خوب ترین مواضعی را که امکان دارد کسی مثل وی داشته باشد، در دفاع از اصول و موازین انقلاب و آن چهره ی واقعی خطّ امام اتّخاذ کرده بودند.

وی واقعاً از جان و دل از آن موضع های و من جمله از رهبری، دفاع میکردند. دفاع بسیار جانانه ای که وی چه از اساس و اصل رهبری و چه از شخص حقیر میکردند، در برخی از روحیه هایی که ممکن بود به گونه ی دیگری فکر کنند یا احساس دیگری دارا باشند، تأثیرات زیادی داشت. به هرحال، موضع پس از رحلت امام که وی اتّخاذ کرده بودند، بسیار موضع ارزشمندی بود. من اعتقاد دارم یکی از خوب ترین فصول زندگی وی ، عندالله، همین فصل موخر است که وی واقعاً راه خدا، راه حق و راه صحیح را متقرّباً الیالله برگزیده بودند. با این که یقیناً توقّعات گوناگونی از وی بود؛ همانطور که وسوسه هایی هم بود. آدم میبیند در اطراف برخی از افراد، وسوسه هایی میشود. یقیناً در اطراف وی هم وسوسه هایی وجود داشت. لکن وی قرص و محکم ایستاده بودند و همان اصولی را که مد نظر شریف امام رضوان الله بر علیه بود، با قاطعیت تمام ابراز میکردند. * این اظهار کرد وگو در تاریخ ۱۳۷۴/۰۳/۱۱ و توسط حجت الاسلام مسیح بروجردی نوه ی حضرت امام خمینی (رحمه الله) انجام شده است.

*