[ad_1] به گزارش پایگاه خبری شهرکریمه، سبک زندگی را با زیرشاخه‌هایی همچون مد و پوشاک، لوازم مدرسه و… پیش از این بررسی کردیم. آنچه باعث می‌شود این موضوعات را جزئی از سبک زندگی بدانیم، تأثیر ویژه‌ این عوامل بر افعال و رفتار روزمره‌ افراد است. وجه اشتراک این موضوعات، تعامل و ارتباط تنگاتنگی است […]

[ad_1]

به گزارش پایگاه خبری شهرکریمه، سبک زندگی را با زیرشاخه‌هایی همچون مد و پوشاک، لوازم مدرسه و… پیش از این بررسی کردیم. آنچه باعث می‌شود این موضوعات را جزئی از سبک زندگی بدانیم، تأثیر ویژه‌ این عوامل بر افعال و رفتار روزمره‌ افراد است.

وجه اشتراک این موضوعات، تعامل و ارتباط تنگاتنگی است که آحاد جامعه با آنها دارند: الگوپذیری فرزندان از نمادهایی که بر لوازم تحصیلی‌شان نقش بسته است و یا تغییرات اقتصادی که در پی دنباله‌روی از مدهای پوشاک در زندگی فرد رخ می‌دهد و حتی وقت قابل توجهی از زندگی او را در بازار مشغول می‌کند، نمونه‌هایی است از حضور این عوامل و اثرشان بر اعمال و رفتار زندگی یک فرد.

اما چطور می‌شود که معماری یک بنا را هم از مصادیق سبک زندگی می‌دانیم؟ حال آنکه معماری مقوله‌ای است نسبتاً صُلب و در ارتباط است با مصالح بی‌جانی همچون سیمان و آجر و… .

همان‌گونه که برای لوازم مدرسه و دیگر مصادیق سبک زندگی، نگاهی داشتیم به آثارشان بر افعال و رفتار فرد در زندگی، برای پاسخ به این سوال هم لازم است در آثار و تبعات معماری بر زندگی فرد دقت کنیم. همچنین بررسی تغییراتی که در طول زمان در معماری رخ داده و در نتیجه‌ آن، تغییراتی که در زندگی انسان پدید آمده است، نشان‌دهنده‌ ضریب تأثیر این موضوع در بین شاخه‌های مختلف سبک زندگی خواهد بود.

«معماری یک شهر، طبیعتاً نشان‌دهنده‌ نمای اصلی شهر است و هر فرد که به شهر وارد می‌شود، اولین تصویری که از شهر می‌بیند، معماری و ساختمان آن شهر است. طبیعتاً معماری هر شهر، بازگوکننده‌ حقایقی از آن شهر خواهد بود: فرهنگ مردم، تاریخ‌شان، سنن و اعتقادات و… .»

برای درک عمیق‌تر این مسئله، به مثال‌هایی که در ادامه ذکر می‌گردد توجه کنید: خانه‌هایی با دیوارهای بسیار بلند (بیش از ۵ متر) و کوچه‌های تنگ و تودرتو، می‌تواند نشان‌دهنده‌ وضعیت ساکنین شهر در مواجهه با دشمنان خارجی و یا وضعیت آب و هوایی اقلیم باشد. چنان که در بافت سنتی بوشهر مشاهده می‌شود.

پرچین‌هایی کوتاه در اطراف خانه‌ها و پنجره‌های بزرگ با شیشه‌هایی شفاف را نمی‌توان متعلق به مردمی دانست که در فرهنگ دینی‌شان، برای نگاه، حدودی قرار داده شده است. مردمی که در دین‌شان، نگاه به آسمان در نیمه شب سفارش شده است، خانه‌ای خواهند داشت دارای حیاطی با مساحت مناسب.

آنچه باعث شکل‌گیری نوعی خاص از معماری می‌شود، مجموعه‌ای است از باورها و اعتقادات و فرهنگ و سنن. هر چند ممکن است این سخن برای کسانی که تنها شاهد معماری مدرن و وضعیت امروزی خانه‌ها باشند، چندان ملموس نباشد. چرا که معماری جدید، در این زمینه، حداقل در کشور ما نسبتی با فرهنگ و اعتقادات مردم ندارد و از این رو، ممکن است کسی تصور کند که معماری خانه، چطور با اسلام مرتبط می‌شود.

برای تبیین این موضوع نیز بد نیست ساده‌ترین راه را که همان ذکر مثال است در پیش بگیریم. البته قبل از ذکر این مثال، لازم است نویسنده به این نکته اشاره کند که این مثال، قطعه‌ای است از سخنان استاد سیدحسین صافی که در صفحات بعد، به تفصیل در اختیارتان قرار گرفته است:«در بافت سنتی، بخش‌هایی از دیوارهای بیرونی و همچنین دیوارهای داخلی همه‌ خانه‌ها، در حالی که معمار، سنگ‌های بنا را بر روی هم قرار می‌داد، در یک ارتفاع به خصوص، مثلا سه متر، جاهایی در بین خشت‌ها را خالی می‌گذاشت و سنگی قرار نمی‌داد و این جای خالی را در هر چندین متر از دیوار، تکرار می‌کرد؛ این جای خالی، برای لانه‌ پرندگان تعبیه می‌شد.

مبنای این کار، باوری بود که می‌گفت این فضا، حریم پرواز عبور پرنده است و من، به عنوان بشری که ناگزیرم از ساخت بنای خانه (و با این کارم، حریم پرواز خدادادی پرنده را اشغال کرده‌ام) حداقل کاری که می‌توانم به عنوان جبران انجام دهم، در نظر گرفتن این فضای خالی برای لانه پرنده‌هاست. در واقع، پرنده را به عنوان یک مهمان باارزش به خانه‌ خود دعوت می‌کرد؛ مهمانی که غذایش هم از سفره‌ اهل خانه تأمین می‌شد.

درواقع پرنده در آن سبک معماری، حق حیات داشت و تجلی آن باور در عمل به وضوح دیده می‌شد. به عبارت دیگر، در آن سبک معماری، توانایی بشر در تصرف در زمین، به او این حق را نمی‌داد که حق حیات دیگر موجودات را سلب کند. این باور ارزشمند و لطیف کجا و آنچه امروز در معماری رخ می‌دهد، کجا؟ اگر در جایی از ساختمان، لانه پرنده وجود داشته باشد، به راحتی تخریب شده و حیوان را از خانه‌اش اخراج می‌کنند. بی آنکه او را صاحب حق حیات تلقی کنند.»

در گفتگویی که با مهندس سجاد شاکری، از اساتید گروه شهرسازی دانشگاه، درباره‌ وضعیت معماری داشتم، به نکته جالبی اشاره شد که در واقع روی دیگر آنچه استاد صافی ذکر کرد، بود:«وضعیت امروز را در نظر بگیرید. قرار است ساختمانی بنا شود. کافی است چندین صفحه ضوابط شهرسازی و معماری شهرداری را تأمین کند و چندین صفحه هم ضوابط نظام مهندسی؛ آن هم چه ضوابطی؟ اینکه مثلاً ارتفاع پارکینگ چقدر باشد؟ یا شیب رمپ چقدر باشد تا در هنگام عبور خودرو مشکلی رخ ندهد؟ همه‌ این ضوابط، ناظر به این است که تنها نیازهای اولیه انسان را برآورده کند؛ آن هم به نحوی که صرفاً بتوان گفت این خانه قابلیت سکونت دارد.

البته تنها از نظر مادی! اگر دقت کنید تقریباً هیچ هنری هم در این معماری دیده نمی‌شود و به استثناء ساختمان‌های خاصی که در هر شهر وجود دارد، سایر ساختمان‌ها که اکثریت بناهای مسکونی را دربرمی‌گیرد، فاقد جنبه‌های هنری معنادار و باهویت هستند.

اولین دغدغه‌ای که در معماری مطرح می‌شود این است که اگر ما یک معماری نامتجانس را استفاده کنیم، قطعا بازگوکننده‌ اعتقادات و فرهنگ ما نخواهد بود. یکی از ایرادات اساسی که معماری جدید دارد، این است که صرفاً نیازهای سطحی انسان را برآورده می‌کند و توجهی به عمق شخصیت فرد و نیازهای او ندارد. در صورتی که در معماری ایرانی – اسلامی، جزئیات بسیار متعددی در نظر گرفته می‌شد.

از طرف دیگر، شاهد این پدیده هستیم که خانه‌ها به سمت کوچک‌تر و کم‌مساحت‌ترشدن پیش می‌روند. آن هم با این توجیه که دلیل ساخت یک خانه، زندگی‌کردن و صرف رفع نیازهای مادی شخص است. در حالی که در آموزه‌های اسلامی بر وسعت خانه تأکید شده است. طبیعتاً وسیع‌بودن منزل مسکونی، منجر به وسیع‌شدن شهرسازی در پهنه زمین می‌شود.

در حالی که شهرسازی امروز به شکل مجمتع‌شدن منازل است، آن هم خانه‌هایی با ابعاد کوچک و سقف کوتاه. اولین قید خانه‌ کوچک، کم‌جمعیت شدن خانواده است. در نتیجه خانواده پر جنب و جوش و پرارتباطی نخواهیم داشت. طبعاً همه با آنچه حاصل فرزندآوری کمتر و خانواده‌ کم‌جمعیت است، آشنایی داریم: انزوای فرزند و فاصله با والدین و درک‌نشدن و روی‌آوردن به کانون‌هایی خارج از خانه و در نتیجه رفتارهایی که ناشی از این سبک زندگی است.»
لذا تأثیر معماری بر رفتارهای فردی و اجتماعی و نیز محدودیت‌ها و ضرورت‌هایی که در هر معماری بر فرد عارض می‌شود، نشان از اهمیت معماری در حوزه‌ سبک زندگی دارد و به نظر می‌رسد به واسطه ناپیدا بودن این موضوع که اتفاقاً در همه جا با آن سروکار داریم، لازم است والدین -به عنوان مسئولین اصلی کانون خانواده- بیش از پیش در معنا و اهمیت آن دقت داشته باشند./د۱۰۲/ف

منبع: حلقه وصل

[ad_2]