خبرگزاری مهر-گروه سیاست: در تاریخ ایران، “جمهوری خواهی” خبرگزاری مهر-گروه سیاست: در تاریخ ایران، “جمهوری خواهی” قدمتی طولانی دارد. اولین اشاره به جمهوری در ایران به اوایل قرن نوزدهم برمی گردد؛ جایی که میرزا صالح شیرازی در سفرنامه خود به این معنا اشاره می کند. نیم قرن بعد نیز یوسف خان مستشارالدوله در رساله نامیده […]

خبرگزاری مهر-گروه سیاست: در تاریخ ایران، “جمهوری خواهی” خبرگزاری مهر-گروه سیاست: در تاریخ ایران، “جمهوری خواهی” قدمتی طولانی دارد. اولین اشاره به جمهوری در ایران به اوایل قرن نوزدهم برمی گردد؛ جایی که میرزا صالح شیرازی در سفرنامه خود به این معنا اشاره می کند. نیم قرن بعد نیز یوسف خان مستشارالدوله در رساله نامیده شده به “یک کلمه”، پس از آن در برهه های متفاوت تاریخی، مساله جمهوری در ایران مطرح گردید که من جمله آن میتوان به جمهوری خواهی در جنبش مشروطه، جمهوری خواهی در جنبش خیابانی و قیام خراسان و کوشش برای برقرار کردن جمهوری خودمختار در آذربایجان و کردستان در دوران پهلوی اشاره نمود که همگی ناکام بودند.

امام مهمترین نمونه های جمهوری خواهی در تاریخ ایران، در سه برهه تاریخی دوران رضاخان، نهضت ملی و نهضت اسلامی، انجام شد.

در نوشتار پیش رو ضمن ارزیابی روند جمهوری خواهی در این سه برهه، علل شکست دو طرح نخست و برتری جمهوری اسلامی مورد مداقه قرار خواهد گرفت.

جمهوری خواهی در عهد رضاخان

رضاخان که توانسته بود پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ اسم خود را در کشور مطرح کند، کوشید تا با طرح مساله جمهوریت، دودمان قاجار را منقرض کرده و شرایط را برای حضور خود در راس قدرت فراهم کند. به همین علت، «در سال ۱۹۲۴ جنبشی علی الظاهر خودانگیخته تشکیل شد که خواستار تبدیل نظام حکومتی ایران به جمهوری بود. درحالی که در همسایگی این کشور، ترکیه جدیدا پذیرش جمهوری را اعلام کرده بود. اقلیتی از اشخاص، صراحتا خواستار آن بودند که ایران نیز همین راه را ادامه دهد.»[۱] »[۱] اما طولی نکشید که بساط جمهوری خواهی موردنظر رضاخان برچیده گردید و این طرح به صورت کامل عقیم گردید.

علل شکست طرح جمهوریت رضاخانی

عللی چند را میتوان در شکست طرح جمهوریت رضاخان مطرح نمود.

ریشه بیگانه طرح جمهوریت

اغلب مورخان (از جمله یحیی دولت آبادی، حائری و مکی) تلویحا یا تصریحا به دست مخفی انگلستان در پشت پرده طرح جمهوری رضاخان اشاره کرده اند. نیز بعضی از رهبران مذهبی و مخالفین جمهوریت رضاخانی مثل شهید مدرس هم علت مخالفتشان را “انگلیسی بودن” نیز بعضی از رهبران مذهبی و مخالفین جمهوریت رضاخانی مثل شهید مدرس هم علت مخالفتشان را “انگلیسی بودن” این جریان معرفی کرده اند.

زنده یاد آیت الله مدرس در مورد علت مخالفت خود با طرح جمهوری رضاخان، به نقش انگلستان در آن اشاره کرده و اظهار می کرد: «من با جمهوری حقیقی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریبا لکن تحقیقا حکومت جمهوری بوده هست ولی این جمهوری که می خواهند به ما تحمیل کنند بنابر عزم ملت ایران نیست لکن انگلیسی ها می خواهند به ملت ایران تحمیل کنند…»

در نتیجه به جای رژیم فعلی باید یکی از این سه راه را برگزید: ۱- نیابت سلطنت؛ ۲- تغییر سلسله قاجاریه؛ ۳- رژیم جمهوری.» »

»علاوه بر انگلستان، ترکیه هم یکی از هواداران جمهوری شدن ایران توسط رضاخان بود. رضاخان که شیفته فرهنگ غرب بود، همزمان با جمهوری شدن ترکیه، شروع به اقداماتی در این زمینه کرد.

در اوایل بهمن ۱۳۰۲ در روزنامه ای در استانبول مقاله ای به طرفداری از “جمهوری در ایران” در اوایل بهمن ۱۳۰۲ در روزنامه ای در استانبول مقاله ای به طرفداری از “جمهوری در ایران” منتشز شد. متعاقب آن، روزنامه های هوادار رضاخان در تهران به تحسین از آن مقاله پرداختند. [۲]

[۲]بلافاصله یک حزب سیاسی جدید که ساخته و پرداخته رضاخان بود تشکیل گردید. این حزب با عنوان “حزب جمهوری ایران” در دومین اطلاعیه خود به صورت رسمی به منشا بیگانه طرح رضاخان اشاره کرده و اعلام نمود که ایرانیان باید از ” این حزب با عنوان “حزب جمهوری ایران” در دومین اطلاعیه خود به صورت رسمی به منشا بیگانه طرح رضاخان اشاره کرده و اعلام نمود که ایرانیان باید از “سرمشق آلمانی ها و ترک ها پیروی کنند. “[۳]

“[۳]علاوه بر انگلستان و ترکیه، شوروی نیز یکی از حامی های طرح جمهوری رضاخان بود. چنانچه راداک، نماینده سیاسی شوروی در برلین دو ماه گذشته از اوج گیری جریان جمهوری خواهی در ایران طی تلگرافی محرمانه به چچرین، وزیر امور خارجه شوروی ابراز امیدواری کرده بود که مجلس ایران دستور حکومت جمهوری را صادر کند. علاوه بر این، جراید مسکو نیز از این طرح به عنوان “جنبش ملی” علاوه بر این، جراید مسکو نیز از این طرح به عنوان “جنبش ملی” یاد می کردند. [۴]

[۴]اما پشتیبانی های کشورهای بیگانه از طرح رضاخان و نیز منشا بیگانه این طرح که به صورت عریان در روزنامه ها به آن اشاره می گردید در جامعه سنتی ایران با استقبال رو به رو نشد و به زمینه ای برای شکست آن طرح تبدیل گردد. به علاوه این که، این طرح با فقه اسلامی نیز مغایرت داشت.

عدم مطابقت با فقه اسلام و کوشش برای جدایی دین از سیاست

سیاست جمهوری خواهی رضاخان نه فقط هیچ تطابق و سنخیتی با اسلام نداشت لکن تماما با آن در تضاد بود. به نوشته تاریخ کمبریج، «پذیرش نظام جمهوری در ترکیه سریعا با اقداماتی در جهت جدا کردن دین از سیاست همراه گردیده بود» و همین مساله نیز «بسیاری از ناظرین ایرانی بویژه علما را دچار اضطراب می کرد؛ زیرا آنان جمهوریت را با برنامه های ضداسلامی آتاتورک یکی می دانستند.»[۵]

»[۵]اگرچه جهان شیعه هیچ وقت مشروعیت خلافت عثمانی را به رسمیت نشناخته بود اما از نظر روحانیت شیعه عدم مطابقت سیاست های روزمره با فقه اسلامی قابل اغماض نبود. روحانیون معتقد بودند جمهوری خواهی «مرضی عموم نبوده و با مقتضیات این مملکت مناسبت ندارد.»

»در اعلامیه هایی که بر علیه جمهوری رضاخانی در تهران منتشر و توزیع می گردید هم به این موضوع اشاره می گردید که: «جمهوری خواهان می خواهند اسلام شیعی را از این مملکت ریشه کن سازند. آنان به اسم جمهوری خلافت را ملغی کردند و عمامه را از سر روحانیون برداشتند.»[۶]

»[۶]آیت الله خالصی زاده نیز در منابر خود به اغراض ضد دینی طرح رضاخان اشاره می کرد و اظهار می کرد: «در اسلامبول که جمهوری شده هست، اذان را موقوف کرده اند و مردها را نمی گذارند چند زن دریافت کنند اما زن ها توان دارند چند شوهر که می خواهند بنمایند.»

»اهداف سکولاریستی رضاخان از طرح مساله جمهوری تماما برای روحانیون آگاه روشن بود. به نوشته روزنامه “مورنینگ پست”؛ « به نوشته روزنامه “مورنینگ پست”؛ «این که علما و پیشوایان مذهبی، نهضت ضد جمهوری را رهبری می کردند اصلا و ابدا متاثر از احساس های پادشاه پرستی مردم [حمایت از سلطنت قاجاریه] نبود لکن عقیده علما این هست که جمهوری نفوذ دین را [در کشور] از میان خواهد برد.»

عدم مقبولیت طرح جمهوری در میان مردم

»روشنگری های علما موجب گردید مردم نیز از پشت پرده طرح جمهوریت رضاخانی آگاه شده و همگام با روحانیون به مبارزه با آن برخیزند. مردم با اجتماعات متفاوت مخالفت خود را با این طرح اعلام می کردند. شعار رایج آن روزهای مردم این بود: ” شعار رایج آن روزهای مردم این بود: “ما تابع قرآنیم، جمهور قصد نداریم. ” و ” ” و “ما دین نبی خواهیم جمهوری نمیخواهیم. “

“به گفته زنده یاد فلسفی، واعظ شهیر نهضت اسلامی، از سوی مردم بر علیه جمهوری رضاخانی «تظاهرات و تجمع های خارق العاده با عظمت و تاثیرگذار برگزار گردید. مردم کثیری گرد آمدند و تمام صحن بهارستان را پر کردند.»

»در ۲۸ اسفند ۱۳۰۳ بازاریان با تعطیلی مغازه ها، بر علیه جمهوریت دست به تظاهرات خیابانی زدند. در دوم فروردین سال بعد و درست در روزی که قرار بود مجلس به بحث درباره طرح تغییر قانون بنیادی و برگزاری جمهوری پرداخت کند جمعیتی در حدود ۵هزار نفر مرکب از روحانیون، تجار، کسبه و مردم عادی در اطراف ساختمان مجلس گرد آمدند و شعارهایی بر ضد جمهوری رضاخانی سردادند. گروه های متفاوت مردم که از تحمیل اجباری جمهوری ناخرسند بودند به بیوت علما رفتند و شکواییه هایی در رد جمهوریت رضاخانی تقدیم آنان کردند. [۷] [۷] علاوه بر این، گروه بزرگی از مردم نیز با اجتماع در مسجد پادشاه مخالفت خود را با طرح رضاخان اعلام نمودند.

این موضوع نیز یکی از علل شکست طرح رضاخان بود.

مخالفت روحانیون با طرح جمهوری رضاخان

یکی دیگر از علل عدم موفقیت طرح جمهوری رضاخان مخالفت روحانیون با آن بود. در این میان آیت الله خالصی زاده و آیت الله شهید سیدحسن مدرس نقش زیادی در آگاهاندن مردم داشتند. طبق خاطرات حجت الاسلام محمدتقی فلسفی؛ «مرحوم مدرس برای تمام علمای تهران و امامن جماعات پیام فرستاد و به آنان اظهار کرد که خطر بزرگی اسلام و مسلمانان را تهدید می کند و افزوده بود که در نمازهای جماعت خود به مردم بگویند در فلان روز معین علمای اعلام در مجلس متحصن می گردند و مردم هم می بایست در میدان بهارستان اجتماع کنند و به پیروی از علما مخالفت خود را با برقرار کردن جمهوری قلابی و ایجاد دیکتاتوری رضاخانی اعلام نمایند.»

»چنانچه زنده یاد فلسفی روایت می کند با این فراخوان، «بسیاری از علما حتی آن گروه از علمایی که هرگز در امور سیاسی ذی ربط به دولت و مجلس قانون گذاری و یا مبارزه سیاسی تحصن در مجلس وارد نبودند، آمدند.»

»مخالفت روحانیون با طرح جمهوری خواهی رضاخان نقش مهمی در شکست این طرح داشت. چنانکه زنده یاد فلسفی می گوید: «رضاخان سردارسپه وقتی این صحنه طوفانی را دید، دریافت که چه طور و چقدر از روحانیون و مردم ارادتمند آنان به میدان آمده اند و این واقعه توان دارد منشاء مشکلات بسیار بزرگی برای او بشود که غیر قابل حل باشد… رضاخان بعد داخل مجلس رفت و به علما اظهار کرد: شما از تحصن صرف نظر کنید و بدانید که ما از فکر جمهوریت منصرف شده ایم. شاید این تحصن و تظاهرات مهمترین عاملی بود که توانست دسیسه جمهوری شدن قلابی ایران را که قرار بود همانند جمهوری ضداسلامی ترکیه و دیکته شده انگلستان باشد خنثی کند.»

جمهوری خواهی ملی گراها

 » با شکست کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ و فرار محمدرضا پهلوی از کشور، ایده حکومت جمهوری از سوی حسین فاطمی، وزیر امور خارجه مصدق عرضه گردید. فاطمی که پیش از این نیز به طور مستمر در سرمقاله های روزنامه باختر امروز شعار دموکراسی سرمی داد اما هرگز به صورت مبسوط درباره تفکر جمهوری قلم نزده بود و تنها در روزهای میان دو کودتا بود که جمهوری را به عنوان بدیلی بر سلطنت مطرح نمود.

علل شکست طرح جمهوری خواهی ملی گرایان

در این مراسم نمایندگان متفاوت نهضت ملی نظرات متمایز خود را در مورد حکومت آینده کشور اعلام نمودند.

اما نظریه جمهوری ملی گراها راه به جایی دوئل و تنها سه روز پس از میتینگ ملی گراها، دولت مصدق با یک کودتای امریکایی-انگلیسی سقوط نمود و نظریه جمهوری نیز همراه با سقوط دولت مصدق مضمحل گردید. بدین ترتیب، اشتباه ملی گراها نه فقط موجب واقع شدن کودتا گردید لکن امید مردم ایران را از برگزاری یک نظام دموکراتیک تماما به یاس تبدیل کرد.

من جمله علل شکست جمهوری خواهی موردنظر ملی گرایان میتوان به مورد ها زیر اشاره نمود.

عدم بسترسازی برای طرح مساله جمهوری

نیروهای ملی هرگز یک طرح بلندمدت برای ایجاد یک نظام دموکراتیک به عنوان بدیلی بر سلطنت نداشتند و تنها در فاصله بین دو کودتا، درحالی که زمان کافی برای توضیح و تصریح ابعاد طرح خود نداشتند به این فکر افتادند.

آنان پیش از کودتای ناقص ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ هرگز به سقوط سلطنت پهلوی نمی اندیشیدند و تصور نمی کردند که امکان دارد روزی فضا برای ساقط کردن رژیم فراهم گردد؛ به همین علت هرگز به فکر نظام جایگزین سلطنت نبودند و برای طرح نظریه جمهوریت بسترسازی شایسته ای نیز نکردند.

وجود گرایش های متمایز در درون جبهه ملی

در میان رهبران جبهه ملی و یاران نزدیک مصدق در مورد آینده سلطنت اختلاف نظر بسیار بود. تعدادی که در راس آنان شخص مصدق دیده می گردید، مخالف برقرار کردن نظام جمهوری بودند و سلطنت مشروطه را یکی از محورهای مورد تاکید خود می دانستند.

محمد مصدق، رهبر جبهه ملی یکی از حامی های و هواداران برقرار کردن سلطنت بود و من جمله مهمترین مخالفین الغای آن به شمار می آمد. او اعتقاد داشت سلطنت باید بماند و تنها شعارش این بود: ” او اعتقاد داشت سلطنت باید بماند و تنها شعارش این بود: “پادشاه باید سلطنت کند نه حکومت. “

“از بیشتر مراجع تاریخی -از جمله خاطرات و تألمات دکتر مصدق- چنین برمی آید که مصدق با عنایت به سوگندی که برای اطمینان خاطر محمدرضا پهلوی یاد کرده و بر پشت قرآن نوشته بود، به او اطمینان داده بود که: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون بنیادی عمل کنم و علاوه بر این اگر قانون بنیادی را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من رئیس جمهوری را بپذیرم.»[۸]

»[۸]علی رغم اصرار فاطمی درباره شدت عمل با کودتاچیان و حتی درگیری لفظی او با مصدق درباره کنار گذاشتن محافظه کاری در شرایط انقلابی، مصدق در پی آن بود که با محمدرضا پهلوی که پس از شکست کودتا متواری شده بود ارتباط برقرار کرده و به او تامین بدهد تا به کشور بازگردد. [۹]

به گفته نصرت الله خازنی (منشی ویژه مصدق)، او در روزهای بین دو کودتا دائما در پی پیدا کردن پادشاه و برگرداندن او به کشور بود و این جمله را تکرار می کرد که چه طور این مرد کشور را رها کرده و مرا به این وضع دچار کرده هست!

[۹]مصدق علاوه بر این اقرار می کرد: «من نه فقط با جمهوری دموکراتیک لکن با هر رقم دیگر آن هم قبول کننده نبودم؛ چون که تغییر رژیم موجب ترقی ملت نمی توان.»[۱۰]

»[۱۰]محمدعلی سفری از فعالین سیاسی آن دوران در خاطرات خود در مورد مخالفت مصدق با الغای سلطنت می نویسد: «به یاد دارم در آخرین گفت و گو مطبوعاتی در بعدازظهر روز ۲۷ مرداد وقتی گفت و گو تمام گردید و من حسب المعمول با آن زنده یاد (فاطمی) به اتاقش رفتم تا خبر ها و مطالبی را که برای روزنامه داشت بگیرم، سخت دلخور بود. وقتی من پافشاری نمودم تا در مورد مساله تغییر رژیم مطلبی بنویسم، شاید برای اولین بار در طول مدتی که در کنار او در “باختر امروز” »[۱۱]

»[۱۱]مصدق تا جایی مخالف سرنگونی سلطنت بود که حتی با پایین کشیدن مجسمه های محمدرضا پهلوی از میادین شهر نیز مخالف بود. حسین پادشاه حسینی از نزدیکان مصدق و از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی در این ارتباط می گوید: «پایین کشیدن مجسمه ها [بعد از کودتای ۲۵ مرداد] کار مردم بود نه دولت. دولت به این کارها مایل نبود و مقاومت هایی هم کرد ولی مردم خواستار این بودند که جرثقیل بیاورند و دولت هم به نتیجه نرسید.»[۱۲]

»[۱۲]از این رو، در شرایطی که سلطنت متزلزل بود، مصدق درصدد تشکیل شورای سلطنت به رئیس دهخدا برآمد و اعلام نمود: هر کس سخن از جمهوری بزند تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت.

هدف مصدق از تشکیل شورای سلطنت برگرداندن محمدرضا پهلوی به کشور و محدود کردن او به قانون بنیادی مشروطه بود.

در میان دیگر رهبران جبهه ملی هم نظریه همگون و سازگاری در مورد آینده نظام سیاسی ایران وجود نداشت. در همان میتینگ ۲۵ مرداد و درحالیکه فاطمی بر برقرار کردن جمهوری اصرار داشت، شایگان همانند مصدق بر شعار “پادشاه باید سلطنت کند و نه حکومت” در همان میتینگ ۲۵ مرداد و درحالیکه فاطمی بر برقرار کردن جمهوری اصرار داشت، شایگان همانند مصدق بر شعار “پادشاه باید سلطنت کند و نه حکومت” تاکید می کرد.

.. هموطنان من، امروز دیگر عزم یک نفر، هر کسی که باشد، سرنوشت کشور را توان ندارد تغییر دهد…» » او در انتهاء سخنانش از مصدق خواست «انفصال پادشاهی که پشت به ملت ایران کرده و با این کار خود به طور مثال اهتمام کرده از منفعت های بیگانه ها پشتیبانی نماید را اعلام نماید.» » سوژه ای که مصدق با آن قبول کننده نبود.

طبعا با چنین فضای سردرگمی که رهبران جبهه ملی دستخوش آن بودند، مردم نیز دچار تردید می گردیدند. به علاوه، خود مصدق به عنوان بازیگر کلیدی و رهبر جبهه ملی، وفاداری خود را به نظام مشروطه اعلام کرده بود و طبعا حضور او به خواسته های ضدسلطنتی فرصت بروز نمی داد.

میدان دادن ملی گرایان به حزب توده و افزایش بدبینی در بین مردم

ملی گراها در دوران نخست وزیری مصدق بیشتر از حد به حزب توده میدان داند. این حزب به علت علایق و تمایلات کمونیستی پیشینه خوشایندی در بین مردم و نیروهای مذهبی نداشت و بشدت نفرت انگیز بود. روزنامه های توده ای پیش از کودتا نیز با پشتیبانی مصدق به نیروهای مذهبی هجوم می کردند و آنان را آماج فحش های خود قرار می دادند. حجت الاسلام فلسفی که خود از نزدیک شاهد اتفاقات آن روزها بود، به یک نمونه از این فحش ها اشاره می کند و می گوید: «مصدق روزنامه های کمونیستی را آزاد گذاشت تا هر چه خواستند درج کردند و هیچ وقت به اعتراض مردم مسلمان و روحانیون اهمیت نداد. گاهی بعضی از آقایان علما که از خیابان های پادشاه آباد یا استانبول گذر می کردند، روزنامه فروش های هوادار حزب توده را می نگاه کردند که با اهانتی معلوم، هفته نامه “چلنگر” »[۱۳]

»[۱۳]در جریان جمهوریت نیز حزب توده همانند قبل دست به تحرک زد. همایون کاتوزیان در کتاب “مصدق و دوئل قدرت در ایران” در این ارتباط می نویسد: «حزب توده سریعا اعلامیه هایی بر در و دیوار چسباندند که در آنان خواهان اعلام سریع “جمهوری دموکراتیک” همایون کاتوزیان در کتاب “مصدق و دوئل قدرت در ایران” در این ارتباط می نویسد: «حزب توده سریعا اعلامیه هایی بر در و دیوار چسباندند که در آنان خواهان اعلام سریع “جمهوری دموکراتیک” شده بود.» در میتینگ بهارستان نیز اعضای حزب توده، داد “برقرار باد جمهوری دموکراتیک” » در میتینگ بهارستان نیز اعضای حزب توده، داد “برقرار باد جمهوری دموکراتیک” را سر می دادند.

همسویی شعارهای بعضی ملی گرایان و حزب توده، خودبه خود دید جامعه را نسبت به جمهوری خواهی منفی کرد. چون که مردم این همسویی در شعار را با پیشینه مشارکت ها و همسویی های توده ای ها و ملی گرایان کنار هم می گذاشتند و نسبت به شعارهای جبهه ملی بدبین می گردیدند.

ناتوانی پایگاه اجتماعی نیروهای ملی

نیروهای ملی در میان مردم از جایگاه نیرومندی بهره مند نبودند. آنان در قیام ۳۰ تیر نیز به وسیله شخصیت کاریزماتیکی چون آیت الله کاشانی موفق شده بودند پشتیبانی توده مردم را نسبت به خود جلب کنند و هرگز قدرت جذب توده مردم را نداشتند.

به علاوه در شرایط بین دو کودتا، نیروهای ملی به سبب قطع ارتباط با رهبر مذهبی آن دوران، پشتوانه مردمی سابق خود را که به وسیله وجود شخصیت آیت الله کاشانی بود تماما از دست داده بودند. به همین علت میتوان اظهار کرد در روزهای بین دو کودتا، ملی گراها با بحران “مقبولیت” به همین علت میتوان اظهار کرد در روزهای بین دو کودتا، ملی گراها با بحران “مقبولیت” از سوی مردم رو به رو بودند و نمی توانستند نظر مردم را در مورد پذیرش طرح جمهوری به خود جلب کنند.

علل برتری نظریه جمهوری اسلامی

تنها دو ماه پس از برتری انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی با رای حداکثری مردم ایران به رسمیت شناخته گردید و به عنوان نظام جایگزین رژیم پهلوی کار خود را شروع نمود.

نظریه جمهوری اسلامی در شرایطی توسط امام خمینی نهادینه گردید که از مدت ها قبل جمهوری در ایران در قالب اشکال گوناگون و در برهه های متفاوت تاریخی طرح شده بود اما در همه آنان ناکام مانده بود. اما در این دوره هم شرایط سیاسی-اجتماعی مهیا بود و هم جمهوریت در قالب مدلی بومی از سوی رهبر نهضت عرضه شده بود و مردم با اعتقاد و اعتمادی که به امام داشتند نظریه ذکر شده را قبول کردند.

برتری جمهوری اسلامی علل مختلفی داشت که من جمله مهمترین آن میتوان به علل زیر اشاره نمود.

تصریح کامل ابعاد جمهوری اسلامی از سوی امام

امام خمینی از سال ۱۳۲۳ نظرات فقهی و سیاسی خود را در مورد حکومت عرضه کرده بودند. وی در کتاب “کشف اسرار” پس از آن وی با صحبت در مورد حکومت در زمان غیبت معصوم، به بحث ولایت فقیه اشاره کرده و می گویند که در زمان غیبت معصوم، شارع، فقیهان را به ولایت بر مردم انتصاب کرده هست. امام خمینی در کشف الاسرار علاوه بر این موضوعاتی مثل مساله حکومت، لزوم اسلامی بودن آن، وظیفه ها دولت و جایگاه مردم در حکومت را مطرح نمودند.

اما مهمترین رأی های امام خمینی در مورد حکومت در سال ۱۳۴۸ در جزوه “نامه ای از امام موسوی کاشف الغطاء” اما مهمترین رأی های امام خمینی در مورد حکومت در سال ۱۳۴۸ در جزوه “نامه ای از امام موسوی کاشف الغطاء” منعکس گردید. این کتاب که بعدها به عنوان “ولایت فقیه” این کتاب که بعدها به عنوان “ولایت فقیه” سرشناس گردید و دست به دست مردم چرخید، مجموعه ۱۳ سخنرانی امام خمینی در حوزه علمیه نجف در موضوع ولایت فقیه بود.

در این کتاب امام خمینی با طرح مباحثی چون لزوم ولایت فقیه، لزوم تشکیل حکومت به عنوان بخشی از بنیادی ولایت و ماهیت حکومت اسلامی، از لزوم تشکیل حکومت اسلامی برای اجرای احکام و قوانین اسلام صحبت کرده و به عرضه برنامه و شیوه های مبارزه جهت تشکیل حکومت اسلامی پرداختند و متذکر گردیدند: باید «حکومت های جائر را برانداخته و حکومت اسلامی را ایجاد نماییم.»[۱۴]

طرح این موضوعات تا حدی موجب آشنایی مردم با آلترناتیو سلطنت شده بود تا اینکه با اوجگیری مبارزات مردم ایران با رژیم پهلوی، درست در وقتی که سقوط سلطنت قریب الوقوع بود، امام خمینی به عنوان رهبر نهضت اسلامی با قرائت نوینی از جمهوریت و تلفیق آن با اسلام، مدلی بومی و اسلامی از “جمهوری” عرضه کردند و به تصریح ابعاد نظام جایگزین “سلطنت” »[۱۴]طرح این موضوعات تا حدی موجب آشنایی مردم با آلترناتیو سلطنت شده بود تا اینکه با اوجگیری مبارزات مردم ایران با رژیم پهلوی، درست در وقتی که سقوط سلطنت قریب الوقوع بود، امام خمینی به عنوان رهبر نهضت اسلامی با قرائت نوینی از جمهوریت و تلفیق آن با اسلام، مدلی بومی و اسلامی از “جمهوری” عرضه کردند و به تصریح ابعاد نظام جایگزین “سلطنت” پرداختند.

وی در گفت و گو ها و سخنرانی های متفاوت خود که به صورت اعلامیه، جزوه و نوار در سطح گسترده در ایران انتشار می یافت “جمهوری اسلامی” وی در گفت و گو ها و سخنرانی های متفاوت خود که به صورت اعلامیه، جزوه و نوار در سطح گسترده در ایران انتشار می یافت “جمهوری اسلامی” را به مردم معرفی می کردند.

امام پیش از هجرت به پاریس در جواب سؤال خبرنگار لوموند که برنامه سیاسی شما چیست؟ و به جای این رژیم (پهلوی) چه نوع رژیمی را برقرار خواهید کرد؟ فرمودند: «کمال مطلوب ما اینجا یک دولت و “حکومت اسلامی” امام پیش از هجرت به پاریس در جواب سؤال خبرنگار لوموند که برنامه سیاسی شما چیست؟ و به جای این رژیم (پهلوی) چه نوع رژیمی را برقرار خواهید کرد؟ فرمودند: «کمال مطلوب ما اینجا یک دولت و “حکومت اسلامی” هست…»

امام خمینی برای اولین بار در ۲۲ مهرماه ۱۳۵۷ در گفت و گو با روزنامه فیگارو واژه “جمهوری اسلامی” »امام خمینی برای اولین بار در ۲۲ مهرماه ۱۳۵۷ در گفت و گو با روزنامه فیگارو واژه “جمهوری اسلامی” را به کار بردند و فرمودند: «بدون چون و چرا، محافظت رژیم پادشاه غیرقابل قبول هست و ما ملحق شده با آن مخالف بوده ایم. به علاوه این شکل حقوقی رژیم نیست که اهمیت دارد لکن محتوای آن با اهمیت هست. طبعا میتوان یک “جمهوری اسلامی” طبعا میتوان یک “جمهوری اسلامی” را در نظر گرفت.»[۱۵]

»[۱۵]ایشان علاوه بر این در گفت و گو با خبرنگار روزنامۀ اندونزی تمپو در ۲۳ دیماه ۵۷ به تصریح ابعاد جمهوری اسلامی پرداخته و فرمودند: «آنچه با اهمیت هست ضوابطی هست که در این حکومت باید حاکم باشد که مهمترین آنان عبارت هست از اینکه اولاً متکی به رأی های ملت باشد، به شکلی که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد و یا کسانی که باید مسیولیت و زمام امور را در دست دریافت کنند شرکت داشته باشند؛ و دیگر اینکه در مورد این اشخاص نیز خط رفتار سیاسی و اقتصادی و سایر شئون اجتماعی و کلیۀ قواعد و موازین اسلامی مراعات گردد. در این حکومت به صورت قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیم گیری ها مشورت نمایند و اگر نمایندگان موافقت نکنند توان ندارند یک تنه تصمیم گیرنده باشند. کسانی که به عنوان نمایندگان یا مسئولان دولت در جمهوری اسلامی انتخاب می گردند شرایطی دارند که با رعایت آن شرایط، حقیقتاً نمایندگان حقیقی مردم انتخاب می گردند نه نمایندگان طبقۀ خاصی که به آسیب اکثریت ملت عمل کنند. خطوط کلیدی در قانون بنیادی این حکومت را اصول مسلّم اسلام که در قرآن و سنت بیان شده تشکیل می دهد.»

»امام خمینی در ۲۲ آبان ماه نیز در جواب به این سؤال خبرنگار لوموند که «آیا جمهوری شما بر پایۀ سوسیالیسم هست؟ مشروطه هست؟ بر انتخاباتی استوار هست؟ دموکراتیک هست؟ چه طور هست؟» فرمودند: «جمهوری، به همان معنایی هست که همه جا جمهوری هست. لکن این جمهوری بر یک قانون بنیادی ای متکی هست که قانون اسلام هست. اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم برای این هست که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می گردد اینها بر اسلام متکی هست، لکن انتخاب با ملت هست و طرز جمهوری هم همان جمهوری هست که همه جا هست.»

تصریح ابعاد حکومت اسلامی که از دهه ۲۰ توسط امام خمینی در دستور کار قرار گرفت، موجب آگاهی مردم گردید، به به صورتی که مدتی بعد، “جمهوری اسلامی” »تبیین ابعاد حکومت اسلامی که از دهه ۲۰ توسط امام خمینی در دستور کار قرار گرفت، موجب آگاهی مردم گردید، به به صورتی که مدتی بعد، “جمهوری اسلامی” برای هیچکدام از مردم ایران مقوله ای گنگ و نامفهوم نبود.

تطابق و تناسب با شرایط روز

وقتی که مردم ایران درگیر مبارزه با سلطنت خودکامه پهلوی بودند، مدت ها بود که در اغلب نقاط جهان عمر رژیم های سلطنتی به سر رسیده بود و در جامعه ایران نیز مردم خواستار ساختار حکومتی متناسب با زمان و شرایط فرهنگی و مذهبی ایران بودند.

از یک سو مردم در برهه ای برای سرنگونی رژیم پهلوی مبارزه می کردند که مقتضیات زمان، حکومت مردم بر مردم (جمهوری) را به عنوان خوب ترین شکل حکومت ایجاب می کرد و از سوی دیگر امام خمینی به عنوان رهبر نهضت اسلامی، در صحنه سیاسی نیز شرایط زمانی و مکانی را موردنظر قرار می داد. در نتیجه با طرح نظریه جمهوری اسلامی که در آن مردم حاکم بر سرنوشت خود می باشند و در عین حال احکام اسلام هم اجرا می گردد تفسیری تازه از حکومت اسلامی عرضه کردند.

به عقیده شهید مطهری نیز جمهوری اسلامی جوابی به نیازها و شرایط روز بود. به تعبیر استاد مطهری، جمهوری اسلامی نوعی از انواع رژیم های سیاسی جمهوری در دنیا هست که با توجه به مسلمان بودن اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران، قوانین و مقررات و ضابطه های اسلام اجرا می گردد و این اسلامیت اصلا و ابدا با حاکمیت ملی و روح دموکراسی منافات ندارد. [۱۶]

پشتیبانی مردم از جمهوری اسلامی

[۱۶]اصلی ترین مبنای جمهوری، مردم هست. در نظام جمهوری مردم دولت را تعیین می کنند و حکومت به آنان متکی هست. در رژیم های جمهوری شرط کلیدی شرکت حداکثری مردم در اداره امور عمومی و صورت بندی قدرت هست و مردم در رژیم جمهوری مبنا و مبداء مشروعیت حکومت به شمار می روند. [۱۷]

[۱۷]چنانکه گذشت، جمهوری خواهی رضاخان و جمهوری ملی گرایان، از همان ابتدا با عدم استقبال مردم رو به رو گردید. اما در دوران نهضت اسلامی مردم حتی پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی و با الهام از روشنگری های امام، در تظاهرات ضد پهلوی، خواستار برگزاری “حکومت اسلامی” اما در دوران نهضت اسلامی مردم حتی پیش از استقرار نظام جمهوری اسلامی و با الهام از روشنگری های امام، در تظاهرات ضد پهلوی، خواستار برگزاری “حکومت اسلامی” بودند و در شعارهای خود در دو وجه سلبی و ایجابی به آن اشاره می کردند؛ در وجه سلبی، استبداد، اختناق و دیکتاتوری پهلوی نفی می گردید و در وجه ایجابی استقلال، آزادی و برقرار کردن جمهوری اسلامی مورد تاکید قرار می گرفت.

مهمترین شعاری که در بحبوحه انقلاب اسلامی به گوش می رسید و شامل خواسته مردم بود شعار “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” مهمترین شعاری که در بحبوحه انقلاب اسلامی به گوش می رسید و شامل خواسته مردم بود شعار “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” بود. این شعار منعکس کننده پشتیبانی مردم از نظام آینده ایران بود که قرار بود جایگزین سلطنت گردد.

علاوه بر این مردم در دوران مبارزه با رژیم پهلوی، در شعارهای دیگر نیز پشتیبانی خود را از نظام جمهوری اسلامی اعلام می کردند. من جمله میتوان به شعارهای زیر اشاره نمود:

جمهوری اسلامی ایجاد باید گردد/ این کشور ویرانه آباد باید گردد

دوران سلطنت به فناست؛ جمهوری اسلامی به پاست

روز گذشته اسارت، امروز انقلاب، فردا آزادی؛ روز گذشته سطنت، امروز انقلاب، فردا جمهوری اسلامی

من جمله میتوان به شعارهای زیر اشاره نمود:نه شرقی نه غربی، جهموری اسلامی و…

حضور حداکثری مردم در رفراندوم جمهوری اسلامی کمتر از دو ماه پس از برتری انقلاب اسلامی و رای بالا به جمهوری اسلامی دیگر نشانه پشتیبانی مردم از این نظام بود.

علاوه بر این پیوند جمهوری اسلامی با استقلال و اسلام، تاکید آن بر عدالتخواهی و دموکراسی مبتنی بر اسلام من جمله مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی بوده و موجب موفقیت و ماندگاری آن در تاریخ ایران گردید.

بنابراین میتوان اظهار کرد واژه “جمهوری” بنابراین میتوان اظهار کرد واژه “جمهوری” همان واژه ای بود که در دوران رضاخان و نیز بین دو کودتا در سال ۱۳۳۲ توسط ملی گرایان طرح شده بود؛ اما از لحاظ زیربنایی تماما با مقتضیات زمانه و فرهنگ ایرانی – اسلامی هماهنگ شده بود. به همین علت توانست موافقت ۹۸ درصدی مردم ایران را در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ جلب کند.

[۱]

[۲]

[۳]

[۴] [۴] حجت الله کریمی، جمهوری خواهی ایرانی، تهران: امیرکبیر، ص ۱۲۱.

[۵] [۵] سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ص ۲۲.

[۶]

[۷] [۷] استفانی کرونین، رضاشاه و شکل گیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب فر، تهران: جامی، ص ۱۱۴.

[۸] [۸] مجموعه ای از نطق های تاریخی دکتر مصدق، بی جا، بی تا، بی نا، ص ۱۱۱.

[۹]

[۱۰] [۱۰] محمد مصدق، خاطرات و تالمات مصدق، تهران: انتشارات علمی، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۲۷۳.

[۱۱] محمدعلی سفری، قلم و سیاست، نشر نامک، جلد ۱، صص۸۵۸ و۸۵۹

[۱۲] [۱۲] صحبت با حسین پادشاه حسینی، چشم انداز ایران، شماره ۲۲، ص ۱۳.

[۱۳] [۱۳] علی دوانی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، تهران: مرکز سندهای انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲، ص ۱۴۲.

[۱۴] [۱۴] امام خمینی، ولایت فقیه، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص ۱۳۸ و ۱۳۹.

[۱۵] [۱۵] صحیفه امام خمینی، جلد ۴، ص ۳.

[۱۶] [۱۶] مرتضی مطهری، حول انقلاب اسلامی، تهران: صدرا، ص ۸۳.

[۱۷] [۱۷] حجت الله کریمی، جمهوری خواهی ایرانی، ص ۲۰۱.