به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار حوزه خبر ها داغ گروه فضای سایبری باشگاه خبرنگاران جوان؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در آبان ماه سال ۸۹ یک عزیمت استانی به شهر قم داشتند. وی در آخرین شب از این عزیمت ده روزه و برای دومین بار در این عزیمت، به […]
به گزارش پایگاه خبری،فرهنگی شهرکریمه به نقل از خبرنگار حوزه خبر ها داغ گروه فضای سایبری باشگاه خبرنگاران جوان؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای در آبان ماه سال ۸۹ یک عزیمت استانی به شهر قم داشتند. وی در آخرین شب از این عزیمت ده روزه و برای دومین بار در این عزیمت، به دیدار سه خانواده شهید (شهیدان فاطمی، عقلایی و کارکوب زاده) در این شهر رفتند و ساعتی با آنها همکلام گردیدند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این سه دیدار، ضمن گرامیداشتن یاد و خاطرهی شهدای گرانقدر، از حوصله و استقامت خانوادههای معظم آنها تجلیل کردند.
رهبر معظم انقلاب در دیدار سرزده با خانواده شهید کارکوب زاده، به مادر شهید فرمودند که به علت شعری که این مادر شهید در نامه به رهبری نوشته بودند، انتهاء عزیمت خود را به منظور دیدار با این خانواده شهید، یک روز به تعویق انداختند. کانال تلگرامی ریحانه که یکی از کانالهای رسمی و اختصاصی دفتر محافظت و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای هست و زیادتر به مبحث «زن و خانواده» میپردازد، بمناسبت روز تکریم مادران شهدا با انتشار مطلبی به بیان جزئیات این ماجرا پرداخت.
در توصیف این ماجرا آمده هست:
“”رهبر مینشیند روی صندلی و میخواهد احوالپرسی کند. اما مادر مجال نمیدهد و آغاز میکند به گلهگذاری: «آقا! انقدر غم خوردم. انقدر غصه خوردم. به خدا. حالم خیلی بد شده بود.» » رهبر میگوید چرا؟ «دیروز صبح تلفن زدم دفترتون. اظهار کردم مسوول این برنامه که من رو از دیدن آقا محروم کرده، خدا زجرش بده.» » توی همان حال، همه میزنند زیر خنده، حتی رهبر.
رهبر دلیل را میپرسد. « «گفتم برای این که حق من این نبود. من با این وضعیت نمیتونم بیام دیدار آقا. ۱ ۱ساله حتی آقا رو تو تلویزیون هم ندیدم.» » و میگوید که بیمار شده و همسایهها دنبال ماجرا بودهاند که رهبر بیاید خانهشان.
رهبر میگوید نامه را دیده که شعری داشته. بعد میگوید: «این رو به شما بگم. من امشب بنا نبود شهر قم بمونم. منحصرا به علت شما موندم. البته خونه ٢شهید دیگه هم رفتیم. اما من به علت شما موندم. برای این که بتونم شما رو ببینم»
برای این که بتونم شما رو ببینم»شعرش را پیش از آمدن رهبر برایم خواندهبود. ٢ ٢بیت شعر که روی یک کاغذ چندسانتی و با مدادرنگی نوشته بود و فرستاده بود دفتر رهبری؛ توی همان حالت موجی بودنش. و حال همان تکه کاغذ، عزیمت رهبر را یک روز طولانیتر کرده بود:
«آرزو داشتم که به دیدارم بیایی
هم به دیدار من و هم شوی بیمارم بیایی
بیش یک سال هست که شویم همنشین تختخواب هست
حق من این بود به دیدار دل زارم بیایی»
و حال همان تکه کاغذ، عزیمت رهبر را یک روز طولانیتر کرده بود:مادر ادامه میدهد: «به بیبی، حضرت معصومه اظهار کردم بیبیجان! این عزیزترو خودت بفرست خونهمون. قسمش دادم توروخدا آقا رو بفرست.» » و رهبر میگوید: «همونها فرستادن دیگه. »”
»”در ادامه تصویرهایی از این دیدار را مشاهده میکنید.
Thursday, 9 May , 2024