طرح بحث جنگ در دنیای معاصر دو وجه کلیدی و مشخص را در کنش گری بازیگران بین المللی دارا می باشد.    جنگ نوع اول همانا جنگ سخت هست که با جنگ افزارهای مکرر، مجاز و غیر قانونی در ساختار حقوق بین الملل، شکل می گیرد و به پیش می رود.    این جنگ نوع […]

طرح بحث

جنگ در دنیای معاصر دو وجه کلیدی و مشخص را در کنش گری بازیگران بین المللی دارا می باشد.    جنگ نوع اول همانا جنگ سخت هست که با جنگ افزارهای مکرر، مجاز و غیر قانونی در ساختار حقوق بین الملل، شکل می گیرد و به پیش می رود.    این جنگ نوع کلاسیک و قدیمی محسوب می شود که امروزه با اختراع و ساخت جنگ افزار های پیشرفته در استراتژی و تاکتیک کشورها هم در موضع دفاعی و هم در موضع تهاجمی کاربردهای خود را داراست.    مطمئنا نیروی انسانی ماهر و توانمند که بتواند ساخت و تولید انبوه این تسلیحات را انجام دهد و هم چنین در کاربرد آنان هم توانمند باشد از متغیرهای با اهمیت سنجه این پارامتر قدرتی در رابطه با کنش گران بین المللی معاصر می باشد.

اما در کنار عوام سخت افزارنه قدرت، و به قولی در مجموعه عاملان قدرت نرم، جنگ روانی هم جایگاه خاص خود را داراست و متخصصان خود را دارا می باشد.    این وسیله هم از گذشته تا به حال به انواع و انحای متفاوت وجود داشته هست که امروزه کاربرد آن با توجه به نقش رسانه های عکسی و صوتی و بویژه رسانه های اجتماعی دارای جایگاهی بس ویژه در مقابله های و تقابلات بین المللی بین کنشگران قلمداد می گردد.    که عموما همان پروپاگاندا یا تبلیغات منفی دانسته می شود.

متاسفانه دولت آمریکا امروز طراحی جنگ روانی بر علیه کشور ما را به عهده دارد و در کنار عهدشکنی های بین المللی خود درباره برجام و ابرام و اصرار بر تحریم های یک جانبه بر علیه ایران و تشویق و تهدید متحدین به ملحق شدن به تحریم ها سخت بر طبل پروپاگاندای خود بر علیه کشور ما می کوبد.

شیوه های جنگ روانی

جنگ روانی شیوه های مختلفی را داراست که از عمده ترین و مطرح ترین تاکتیک های آن میتوان به مورد ها زیر اشاره نمود:

برچسب زدن جهت ایجاد بیم: نامیدن کنش گر مورد هدف به نام خاصی که یک ذهنیت منفی در گمان اشخاص مخاطب ایجاد کند مثل متحجر، تروریست، فاشیست.    پروژه اسلام هراسی و ایران هراسی در همین راستا قرار می گیرند که هدف آن بدنام کردن ایران هست در حالی که خود آمریکا تروریست ترین و  فاشیست ترین رژیم سیاسی در میان کنش گران نظام بین الملل محسوب می گردد که شاهد آن امروز فلسطینیان و یمنی های مظلوم می باشند و پارادوکس های رفتاری که متاسفانه واشنگتن در راستای حقوق بشر و تروریسم از آن رنج می برد و افکار عمومی بین المللی باخبر و بی طرف نسبت به آن آگاه می باشند.

به علت رفتارهای کینه توزانه ای که متاسفانه نظام سرمایه داری حاکم در ارتباطات بین الملل معاصر داشته هست امروزه ایران دارای بالای هفده هزار شهید ترور هست و هنوز که هنوز هست هم در مرزها و هم در داخل و هم در خارج در فراروی حمله های تروریستی قرار دارد که البته با تمشیت و تدبیر های درست امروز این امنیت برای همه شهروندان ایرانی برقرار هست.

تکرار تهمت ها برای شستشوی مغزی: تهمت ها و برچسب ها باید بارها توسط هر وسیله رسانه ای ممکن تکرار شود تا به یک نماد و علامت ذهنی مشخص تبدیل گردد این قدر گفته شود تا شستشوی مغزی انجام شود و طرف مخاطب امری غیر آن را نتواند باور نماید که امروزه به ویژه شبکه هایی مثل بی بی سی، وی او ای و من و تو در رسانه های عکسی و بعضی از شبکه های اجتماعی معاند این رسالت کینه توزانه را عهده دارند. البته در این کوشش اهتمام می شود تا حتی الامکان کنش گران رسانه ای خود را خیلی بی طرف از لحاظ سیاسی و مردمی نمایش دهند.

اهریمن سازی:  کار رسانه ای در جنگ روانی امهاتی دارد که یکی از با اهمیت ترین آنان اهریمن سازی هست که به وسیله سیاه نمایی طرف متقابل انجام می شود و یک دو گانه خیر و شرور، خوب و بد، اهریمن و فرشته عکس می شود کاری که آقای بوش ریاست جمهور وقت آمریکا درمورد قرار دادن ایران در کانون شرارت انجام داد در حالی که آمریکائیها به ویژه پس از جنگ ویتنام با مستندات بسیاری خود شریر ترین و شیطانی ترین کنش گر بین المللی پس از انتهاء جنگ دوم جهانی تا به حال بوده هست.

ترور شخصیت، کذب و کلی گویی های غیر مستند: بدرستی میتوان اظهار کرد که عملیات جنگ روانی با ترور شخصیت و کذب پردازی های بزرگ با پخش شایعات و کلی گویی های بی پایه انجام می شود تا در این فاز اولا اشخاص مد نظر ترور شخصیت گردند و پس از آن ساختار سیاسی هدف مورد حمله قرار گیرد.    شاید بتوان اظهار کرد در تاریخ انقلاب اسلامی ایران، شهید مظلوم آیت الله بهشتی مصداق بارز این جنگ روانی بود.    این قدر بر علیه وی کذب و شایعه پخش کردند که درنهایت نیز به ترور فیزیکی وی در مصیبت هفت تیر منتج گردید.

گفتن قسمتی از حقیقت و کتمان بقیه آن:  در عملیات جنگ روانی منحصرا به نیمه تهی لیوان تاکید می شود و آنان را بزرگ نمایی می کنند.    به موفقیت ها و کامیابی ها اشاره نمی توان تنها به شکست ها و ناکامی ها، کاستی ها و نواقص تاکید می شود.    امروز رسانه های معاند پر هست از این مورد ها که به بزرگنمایی آنان پرداخته می شود و تمام کوشش می شود که به طور مثال آینده را ابهام آمیز و تار و بد جلوه دهند و بذر یاس و ناامیدی را بپراکنند. به ویژه در این میان جوانان مورد هدف کلیدی می باشند. 

دو راهکار کلیدی مقابله با جنگ روانی: عملیات متقابل و تصحیح حکمرانی

راهکار اول، انجام عملیات همانند، به صورت متقابل هست. به عبارت دیگر،  در طراز اول یک جنگ روانی مثل و همانند را قدرتمندانه طلب می کند.    البته دشمنان با نیت ها شرطلبانه و به نیت تجزیه و ایجاد چند دستگی بین ایرانیان این کار را انجام می دهند ولی ما هم باید به صورت متقابل افشاسازی کنیم و نمایش دهیم که اغراض حقیقی دشمنان چیست.    شایسته هست با تمام توان رسانه ای و دیپلماتیک خود کوشش کنیم تا با انجام اقدامات فنی و تخصصی نیت ها باطل و کینه توزانه کنش گران معاند را بر علیه اتحاد و یکپارچگی ایران برملا نماییم.

امروز متاسفانه دشمنان ایران کمر همت بسته اند تا تخم خصومت و نفرت و ناامیدی را در میان ایرانیان حاکم کنند و تجربه های تلخ منطقه ای را در ایران ما هم پیاده کنند.    سودای آن را دارند که با بزرگنمایی ناتوانی ها راه برای ایجاد خصومت و دورویی بین اقوام و گروه های ایرانی هموار نمایند.    زمانه بسیار با اهمیت و خطیری هست که باید همه ایرانیان هشیارانه و آگاهانه عمل نمایند.

اما راهکار دوم و خیلی با اهمیت این هست که حکمرانی در ایران به اصلاح امور بپردازد، شفا سازی نماید و دولت پاسخگو باشد، قوه قضائیه اصلاحات را انجام دهد، مقابله با فساد جدی و بااقتدار دنبال شود، صدا و سیما با حساسیت برنامه های خود را به سود همه مردم طراحی کند و راه را برای همدلی و اتحاد هر چه زیادتر مردم فراهم سازد، دستگاه های نظارتی کار خود را با دقت و حساسیت فراوان و جدیت تام بیشتر از گذشته دنبال کنند. نمایندگان مجلس نیز متاسفانه تاحالا در راستای اصلاح امور موفق و نیرومند عمل نکرده اند.    مجلس پارامترهای قدرتی خوبی دارد که باید به نحو تخصصی و آگاهانه جهت کمک به دولت و اصلاح امور و نظارت از آنان استفاده نماید.

اشتغال و تصحیح نظام اقتصادی یک تیم قوی و مردم دار قصد دارد که شنیده ها بیانگر از کوشش دولت آقای روحانی برای ترمیم تیم اقتصادی دولت هست، امری که باید بشدت از آن استقبال نمود  گرچه وضع اقتصادی فعلی همه اش تقصیر دولت فعلی نیست اما متاسفانه تیم اقتصادی دولت با استناد به وضع آشفته بازار اقتصادی و ناخشنودی های موجود در تصحیح امور ناموفق بوده هست و نیازمند این هست که در سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد، وزارت صنعت معدن و تجارت، سازمان گمرگ و وزارت نفت تغییر تیمی انجام شود.

البته باید تاکید شود که مهمتر از تعویض تیم اقتصادی، تعویض و اصلاح اندیشه اقتصادی در ایران هست.    سیاست های اقتصادی نولیبرال در حکمرانی ما موجب ناخشنودی شده هست.    تنها یک نمونه آن اندیشه کالا سازی هست.    در اندیشه لیبرالیسم کلاسیک و نولیبرال ها همه چیز باید به کالا تبدیل گردد، چیزی نیست که استعداد تبدیل شدن به کالا را نداشته باشد.    اگر بخواهیم مثال بزنیم توان داریم به مبحث تعلیم و حتی بهداشت اشاره نمود.    به نظر اینان تعلیم یک کالای عمومی نیست، لکن سوژه ای ذی ربط به کالای تجاری و خصوصی هست به تعلیم هم باید از جنبه تجاری نگریست.    دقت دارا باشیم که کالا وقتی کالای عمومی نامیده می شود که اشخاص جامعه صرفنظر از میزان ثروت و درآمد به نحو برابر از آن بهره مند باشند.    چه پولدار باشی یا نباشی باید از تعلیم و بهداشت و معالجه بهره مند باشید.    اما لیبرال ها به ما بیان می کنند که این طور نیست و باید هم تعلیم و هم بهداشت و معالجه باید کالاسازی و تجاری گردند و این موجب رونق و بهبود کیفیت خدمات ارایه شده می شود.    مثل امروز ایران ما که در آن به صورت وسیع هم تعلیم و هم بهداشت و معالجه این چنین شده هست که البته این تنها یک نمونه هست که باید طولانی به عارضه شناسی آن پرداخت.

نمونه دیگری که تنها به عنوان نمونه در این جا به آن اشاره می شود سیاست آزادسازی در اقتصاد نولیبرال هست.    به ادعای لیبرال ها سرمایه هر چه قدر آزاد تر و بدون قید تر باشد به سود همگان می باشد و کیفیت رشد و توسعه را بالا بردن خواهد بخشید.    بگذارید که ثروتمندان ثروتمند تر بشوند اشکالی ندارد و شرایط بهتری ایجاد خواهد گردید.    نیروی کار را باید ناپایدار کرد نیروی کار را ارزان باید کرد.    نیروی کار نباید ثبات داشته باشد تا بتوان به خوب ترین شکل از آن استفاده کرد.    در ایران خودمان قسمت نیروی کار در تولید کالا ده درصد هست که این رقم نشان می دهد که ایران یکی از کشورهایی هست که ارزان ترین رقم پرداختی به نیروی کار را در مقیاس جهانی داراست.    هر چه قدر که قسمت دستمزد پایین تر باشد، سود فروش کالا نیز زیادتر می باشد.    این اندیشه عارضه های بسیاری را در اندیشه ایرانیان نسبت به حکمرانی ایجاد نموده هست که باید تصحیح شود.

جمع بندی   

عملیات جنگ روانی عموما یک جنگ سایبری هست که امروزه یک جنگ رسانه ای نیز دانسته می شود، جنگ در فضای سایبری برای اینکه روحیه مردم ضعیف گردد و در نهایت یاس و ناامیدی و عدم تحرک و انزوا حاکم گردد.    جنگ روانی با ذهن و قلب آدم ها سر و کار دارد و مهمتر از جنگ فیزیکی، تسخیر قلب ها و ذهن های مردم هست که به شکلی دقیق دشمن با استفاده از ناتوانی های درونی ما برای آن طراحی و برنامه ریزی می کند.

همان طور که اشاره گردید دو راهکار همزمان با یکدیگر باید برای مقابله با این جنگ روانی دنبال شود.    اول مقابله رسانه ای و دیپلماتیک متقابل و تعریف و تصریح نیت ها شرطلبانه دشمن برای آحاد مردم ایران و علاوه بر این مخاطب های بین المللی هست که بسیار حایز اهمیت هست ولی مهمتر مطمئنا راهکار دوم هست که نظام حکمرانی در ایران هر چه تندتر با تصحیح و اصلاح امور در حکمرانی راه برای بی اعتمادی مردم ببندد و با انجام عملیات قاطع مقابله با فساد در همه سطوح و واضح سازی و جواب گویی سرمایه اجتماعی مردمی را حفظ کند و ثانیا با تعویض تیم اقتصادی دولت و مهمتر از آن اندیشه اقتصاد نولیبرال حاکم در نظام اقتصادی راه را برای اشتغال و اقتصاد درون زا فراهم سازد.

اعتماد مردم بزرگترین سرمایه اجتماعی برای ایران ماست که در چهار دهه پس از انقلاب اسلامی موجب شده تا ایران در برابر همه دسیسه ها از جنگ تحمیلی گرفته تا تحریم ها با سربلندی بیرون بیاید و یک وجب از خاک ایران را به دشمنان این مرز و بوم واگذار نکند و مطمئنا راز موفقیت در وضع فعلی و آینده در دشوارترین بحران ها باز مردمند و مردمند و مردم و اعتمادی که نسبت به نظام حکمرانی دارند در این صورت هست که با همدلی و اتحاد و همگرایی و دسیسه ترامپ و ترامپ مانندها را از بین خواهند برد و رؤیای آنان را برای تجزیه و نابود شدن ایران به کابوسی سخت و خجالت آور برای خودشان تبدیل خواهندکرد.

دکتر رضا سیمبر: استاد تمام گروه علوم سیاسی و ارتباطات بین الملل دانشگاه گیلان

انتهای متن/