صبح نو: هفته گذشته در سالن همایشهای دبیرخانه انجمنهای علمی حوزه علمیه جلسه ای با عنوان «تحلیل جامعهشناختی از آخرین وضع کشور با تاکید بر اتفاقات اخیر» برگزار گردید. در این نشست دکتر ابراهیم فیاض، دکتر حمید پارسانیا، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر عماد افروغ، از اساتید صاحبنظر در حوزه جامعهشناسی بحثی انتقادی در […]
صبح نو: هفته گذشته در سالن همایشهای دبیرخانه انجمنهای علمی حوزه علمیه جلسه ای با عنوان «تحلیل جامعهشناختی از آخرین وضع کشور با تاکید بر اتفاقات اخیر» برگزار گردید. در این نشست دکتر ابراهیم فیاض، دکتر حمید پارسانیا، دکتر تقی آزاد ارمکی و دکتر عماد افروغ، از اساتید صاحبنظر در حوزه جامعهشناسی بحثی انتقادی در مورد مسائل کشور و انقلاب عرضه دادند.
در اوائل نشست، دکتر فیاض بحث خود را تحتعنوان «فروپاشی پارادایمی در انقلاب اسلامی» صورتبندی کرد و اینطور توضیح داد: در انقلاب ما، تاحالا سه نوع پارادایم انگلیسی، اروپایی و آمریکایی در رأس کار حضور داشتهاند، اما الان پارادایم تازه ای درحال ظهور است. این پارادایم، ایرانی است و نماد آن جوانان انقلابی و مؤمن هستند، اما نمایندگان تفکرات پاردایمی انگلیسی، اروپایی و آمریکایی به هیچوجه حاضر نمیشوند و اذن نمیدهند این اندیشه روی کار بیاید. در سال ۸۸ انقلاب انگلیسیها بر علیه پارادایم آمریکاییها در کشور تشکیل شد و امروز شاهد فروپاشی هر دو پارادایم هستیم. دوران امروز از دوران زمان جنگ سختتر و سخت تر نیست، در این پارادایم جدید ساختار تولیدی در صنعت خواهیم داشت و محکمتر از قبل پیش خواهیم رفت.
او با انتقادیتر کردن لحن خود اظهار کرد: طی دهه گذشته و اقداماتی که صورت گرفته بود مسئله واضحی بود که روزی دچار چنین بحرانی در متن کشور خواهیم گردید. من از این وضع اصلاً ناامید نیستم و به شکلی خرسندم چون که واضح بود. پارادایم تازه ای که شکل خواهد گرفت بر پایه فکر، تعقل، علوم اجتماعی و جامعه شناسی جلو خواهد آمد. امروز کارهای ترامپِ احمق کمک بزرگی به حرکت رو به جلوی این پارادایم در ایران کرده است. اگر امروز گاهی دچار یأس و ناامیدی هستیم بابت این است که عکسی از آینده نداریم و هر چه داریم تاریخ گذشتهمان است. امروز دچار نوعی وهم هستیم که بیم را بهدنبال خود دارد. امروز ما با جهل تاریخی رو به رو هستیم، تاریخ را درست نخواندهایم و به خوبی نمیتوانیم تحلیل نماییم. امروز تاریخ حوزه باید از درون حوزه و متون حوزه تهیه گردد. وقتی چنین رخدادی افتاد روحانیت جایگاه خود را در مییابد. متاسفانه ما در همین شهر قم دچار اشرافیگری شدهایم و آقایان به کاخسازی روی آوردهاند. به چه سبب ما در حوزه حکمت را رها کردهایم.
در ادامه دکتر آزاد سخنرانی نمود. شاهبیت بحث او «شکاف میان حوزه سیاسی و حوزه اجتماعی» بود. او در مورد این مسئله توضیح داد: حوزه اجتماعی بهشدت فربه و متکثر شده است. انواع مسائل ازدواج سفید و طلاق و… در این حوزه وجود دارد و متاسفانه هیچ نقطه ثقل و تمرکزی ندارد و همهاش پراکنده است. حوزه سیاسی یا با حوزه اجتماعی تعارض دارد یا از آن دور است و بنابراین هر جا حوزه سیاسی در اجتماع مداخله میکند نتیجه معکوس میگیرد. چون منطق این دو حوزه با هم فرق دارد. در حوزه اجتماع دچار بحران مفهوم گردیدیم و حوزه سیاسی اذن ظهور یک نسل پارادایمیک را نمیدهد.
او با انتقاد از وضع نهاد روحانیت اظهار کرد: امروز روحانیت متاسفانه از آن جایگاهی که داشته و میبایست داشته باشد بیرون آمده بطوریکه در شهری مثل تهران دیگر شاهد حضور و رفت و آمد روحانیت با لباس رسمی نیستیم و فرهنگ دینداری میان نسل جوان کمرنگ شده است.
او با اشاره به سه حوزه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اظهار کرد: حوادث امروزی ما بشدت به هم ملحق شده است.
باید سه حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را با هم دید. در حال حاضر زمینه و دلایل حوادث از حوزه اقتصادی برخاسته است، اما نیروها و حرکات و اعتراضات در حوزه اجتماعی بروز پیدا کرده و راهکار حل مشکل و تدبیر باید در حوزهسیاسی صورت پذیرد.
آزاد ارمکی با اشاره به «تز دشمن» در جمهوری اسلامی اظهار کرد: من منتقد تز دشمن بودم، ولی امروز به این باور آمدم که دشمن وجود دارد و سر میز حاضر است. امروز در عرصه رؤیایی روی با دشمن و تصمیم گیرنده در قوای خودی و دشمن، در جامعه ایرانی تنها تصمیمگیر، رهبری است و در جناح مقابل هم ترامپ قرار دارد و جناحها و دستگاههای دیگر کارهای نیستند.
او سه عواقب ممکن برای آینده انقلاب و خارج شدن از وضع فعلی را برشمرد:
۱- تحولات وسیع در سطح مدیران کشور
۲- اغتشاشات و شورشهای متکثر و پراکنده مردمی
۳- انقلاب بر علیه انقلاب
پارسانیا بحث خود را با مبحث فروپاشی حوزه نخبگانی سیاسی و بازآفرینی و خیزش حوزه اجتماعی مطرح نمود. او از دو شکاف اجتماعی در سه دهه اخیر یاد نمود. یکی از این دو شکاف ذی ربط به فاصله بین فرهیختگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی کشور با حوزه عمومی و مردم است و شکاف دیگر ذی ربط به فاصله بین فرهیختگان، خواص و مدیران سیاسی و اجتماعی با یکدیگر است. به نظر پارسانیا هر کدام از این دو شکاف در دورههای هشتساله یا ده ساله خود را نشان دادهاند، هر چند که اغلب تفسیر درستی از آنها نشده است.
او در مورد انشقاق بین حوزه اجتماعی و عمومی با فرهیختگان سیاسی اظهار کرد: در دوران جنگ شاهد فاصلهای کمتر بین این دو حوزه هستیم اولین انشقاق در این حوزه در سال ۷۱ در اعتراضاتی تشکیل شد که از کوی طلاب مشهد شروع گردید و پس از آن این انشقاق به ترتیب در سه دوره هشت ساله یعنی در سه مقطع انتخابات ۷۶، ۸۴ و ۹۲ خود را نمایش داد. در این سه مقطع، مردم اعتراض خود را به فرهیختگان سیاسی و الگوی مدیریتی واحد آنها، نشان دادند.
به باور پارسانیا شکاف دوّم، ذی ربط به نزاع بین فرهیختگان سیاسی با یکدیگر است. این شکاف، در مقطع هایی غیر از انتخابات، یعنی در حوادث سال ۷۸ و ۸۸ خود را نمایش داد. سانحه سال۷۸ از نوع حوادث مقطع ها انتخابات نبود؛ یعنی حادثهای عمومی و فراگیر نبود. این سانحه ذی ربط به تهران، آنهم در میانه شهر از کوی دانشگاه تا خیابان انقلاب بود. سانحه کاملاً نخبگانی و سیاسی بود و محور فرماندهی آن، بعضی از معاونتهای دولت و یا وزارت علوم بودند و هدف آن نیز گذر از خیابان جمهوری بود. سانحه سال۸۸ نیز حادثهای ذی ربط به شهرهای بزرگ و زیادتر ذی ربط به بالای شهر تهران بود و طرفهای این سانحه اینبار، سران و محورهای کلیدی مدیریت کشور و فرهیختگان سیاسی بودند.
پارسانیا اظهار کرد: فرهیختگان سیاسی، اغلب به رقابتهای ذی ربط به خود نظر داشتهاند و مسائل روزمره زندگی مردم ما کمتر مسأله آنها بوده است. آنها در کمال تأسف هیچگاه قرائت درستی از مقاومتهای عمومی مردم در انتخاباتهای متعدد نکردهاند و مقاومت مردم نسبت به الگوهای مدیریتی خودشان را هزینه رقابتهای سیاسیشان کردهاند.
پارسانیا، حوادث جاری جامعه را با نوع حوادث سال ۷۸ و ۸۸ متمایز دانست و اظهار کرد: این سانحه ذی ربط حوزه نخبگانی کشور نیست و به حوزه عمومی جامعه بازمیگردد. این سانحه مطالبه عمومی جامعه جامعه از الگوهای مدیریت ثابت و مستمری است که نزاعهای سیاسی نخبگانی نیز کمتر در آن تأثیرگذار بوده و است.
پارسانیا در بخش دوم گفت وگو خود به علّت ناکارآمدی مدیریتی کشور پرداخت و این امر را متاثر از بیتوجهی مدیران به تفاوت دو عرصه سیاستگذاری و خطمشیگذاری دانست و بر این نکته تصریح کرد که قانون بنیادی به گونهای است که اذن استقرار سیاستگذاری را به هیچیک از قوا نمیدهد و حال آن که مدیران کشور رقابتهای قبیلهای خود را اغلب با ادبیات سیاستگذارانه توجیه کرده و از این افق به چالش با یکدیگر میپردازند. بهزعم او نتیجه طبیعی این وضع، غفلت از خطمشیگذاری و تدوین و اجرای سیاستهای اجرایی (و نه سیاستهای کلان) در عرصه مدیریت و غفلت از مسائل جاری مردم است.
پارسانیا از نمونههای متعددی یاد نمود که بیتوجهی مدیران قوای متفاوت را نسبت به خطمشیگذاری و دخالتهای غیرقانونی و ناروای آنها را در عرصه سیاستگذاری نشان میدهد. او اظهار کرد: این مدل از مدیریت، عارضه حقیقی و عینی خود را در حوزه عمومی وارد میسازد و ساختار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حوزه عمومی را خراب کردن میکند و اینک خیزش عمومی مردم، این مدل از مدیریت اجتماعی را در فراروی فروپاشی قرار میدهد و مجال شایسته ای را برای تغییر و دگرگونی بنیادین آن که به گونهای رسوبکرده و سخت و درعینحال فرتوت است، ایجاد میکند.
در ادامه دکتر افروغ بحث مخصوص خود را در مورد دوگانهها و دوگانهنگریها مطرح نمود. دوگانههایی مثل نفس و بدن، فرهنگ و تمدن، حکمران و مردم. او مشکل کلیدی را نبود نگاه دیالکتیک دانست و اظهار کرد: ما غافلیم که اینها همگی به طور دوجانبه با یکدیگر مرتبط هستند. به طور مثال حاکم خادم مردم است و مردم مخدوم هستند، اما الان جای یکدیگر عوض شده است. روزی که انقلاب کردیم قرار گردید خادم ملت باشیم، ولی بالعکس گردید. مردم قرار بود ارباب باشند، اما فضا سیاستزده گردید، امنیتزده گردید، همهچیز جنبه شخصی و عاطفی پیدا نمود. جامعهشناسی هم بهجای توجه به مردم و شناخت و تحلیل مسائل حقیقی مردم به کنش حرفهای و صرفاً آکادمیک روی آورده است. یکی دیگر از شکافها، شکاف بین حوزه نظر و عمل است. یکی دیگر از دوگانهنگریهایی که در جامعه ما وجود دارد بحث «فرهنگ و تمدن» است که ما به دستاویز تمدنسازی روح انقلاب (فرهنگ) را فدا کردیم. امروز نظام سیاسی ما قفل شده است و هیچ انبساطی ندارد.
او در تحلیل اعتراض های اخیر مردم اظهار کرد: امروز این اعتراضات و تجمعات منحصرا رنگ و بوی اقتصادی و اجتماعی میدهد. مردم بهدنبال عدالت هستند، در پی برقرار کردن عدالت اجتماعیاند. ما مفهوم ظرف و مظروف را فهم نکردهایم. نمیتوان در ظرف رژیم پهلوی، مظروف انقلاب اسلامی را ریخت. انباشت سرمایه و بازگشت به ظرف رژیم پهلوی مشکلات را یکی یکی رقم زد تا امروز که مردم و اعتراضات از متن جامعه در حال شکلگیری است. امروز مردم برای مطالبات حق خود، نیازمند توزیع عادلانه سرمایه هستند، شفافسازی میخواهند، عدالت حقیقی را میطلبند و خواستار بهبود معیشت خود هستند. این اتفاقات و حوادث قابل پیشبینی بود. ما همان برنامه و سیاستهای دوره هاشمی را تکرار نمودیم و دقیقاً همان اتفاقات و آشوبهای دوره هاشمی الان هم اتفاق میافتد. مشکل همان مصرفگرایی و رزمایش تجملگرایی مدیران است.
افروغ راهکارهایی را برای برونرفت از وضع فعلی عرضه داد: مدیران نظام باید در نظر و عمل واضح باشند تا علاج کار گردد. روحانیت باید نظارت کند. بلوکه شدن قدرت، ثروت و منزلت آفت بزرگی است که امروز دستخوش آن شدهایم. باید مردم به رسمیت شناخته گردند و شعارهای اول انقلاب جامعه عمل بپوشد. ما در حوزههای متفاوت نیازمند حضور متخصص ها و مالک نظران و مبحث شناسان هستیم. ما در قانون بنیادی هیچجا نداریم که مجلس خبرگان باید فقیه باشند. در شرایط رهبری آمده است که اجتهاد مستمر و این لازمهاش دیدن دو عنصر زمان و مکان است. ما احتیاج به اصلاح ساختاری داریم و مهمترین اصلاح ساختاری هم مجلس خبرگان است. چقدر میتوانیم مدعا کنیم که اعضای مجلس خبرگان کارشناس مبحث یا موضوعشناس هستند؟
چقدر میتوانیم مدعا کنیم که اعضای مجلس خبرگان کارشناس مبحث یا موضوعشناس هستند؟افروغ تاکید کرد که اگر اصلاحات ساختاری صورت نگیرد، انقلابی شکل خواهد گرفت که دینی نخواهد بود. او گفته بود: امام فرمودند: از آن یوماللهی بترسید که خدای ناکرده شکل بگیرد و ما آن روز در آن انقلاب نباشیم، این انقلاب اگر به دادش نرسید شکل میگیرد. انقلابی که دیگر مجال را از شما میگیرد و انقلاب دیگری را شاهد می باشیم. انقلابی که دیگر دینی نخواهد بود. به لحاظ هویت دینی مردم و کارکرد مدیران، سازماندهی انقلاب بعدی دیگر با مدیران نخواهد بود.
Saturday, 18 May , 2024