گروه فرهنگی جهان نیوز، شهید سید محمدحسینی بهشتی در دوم آبان ماه ۱۳۰۷ هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود. در همان سال، وارد دانشکده الهیات معقول و منقول گردید و در سال ۱۳۳۰ با دریافت درجه لیسانس به شهر قم برگشت و در […]
گروه فرهنگی جهان نیوز، شهید سید محمدحسینی بهشتی در دوم آبان ماه ۱۳۰۷ هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود.
در همان سال، وارد دانشکده الهیات معقول و منقول گردید و در سال ۱۳۳۰ با دریافت درجه لیسانس به شهر قم برگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تعلیم زبان انگلیسی گردید.
در سال ۱۳۳۱ ازدواج نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر بود. وی در سال ۱۳۳۳، دبیرستان دین و دانش شهر قم را تأسیس نمود و تا سال ۱۳۴۲ سرپرستی آن را برعهده داشت. در فاصله سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۸، دوره دکترای فلسفه الهیات را گذراند پس از ان، با شرکت فعال در مبارزات سالهای ۴۱ و ۴۲ از سوی ساواک ملزم به سفر از شهر شهر قم به تهران گردید.
این شهید راست قامت تاریخ به پیشنهاد و درخواست آیت الله حائری رحمه الله و آیت الله میلانی رحمه الله به هامبورگ سفر و سرپرستی مسجد و تشکل مذهبی جوانان آن شهر را عهده دار و به فعالیتهای عمیق دینی و فرهنگی پرداخت. در طی این مدت سفرهایی به عربستان، سوریه، لبنان، ترکیه و عراق (به منظور دیدار امام رحمه الله) انجام داد.
درنهایت در سال ۱۳۴۹، به ایران برگشت و به فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی روی آورد. در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان گردید. در آذر ماه ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی رحمه الله شورای انقلاب را تشکیل داد و بعد از برتری انقلاب اسلامی به طور مستمر به عنوان ایدئولوگ و لیدر در صحنههای سیاسی، اجتماعی به فعالیت میپرداخت.
حزب جمهوری اسلامی را با هدف تربیت و شناسایی فرهیختگان سیاسی فرهنگی پایه گذاری نمود. در تدوین قانون بنیادی به عنوان نایب ریاست مجلس خبرگان ایفای نقش میکرد. بعد از استعفای دولت موقت در سال ۱۳۵۸، مدتی به عنوان وزیر دادگستری و پس از ان، از سوی امام خمینی رحمه الله به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید.
وی درنهایت در در خلال انجام وظیفه در این سمت بود که در شامگاه ۷ تیر سال ۱۳۶۰ در در خلال سخنرانی در تالار حزب جمهوری اسلامی بر اثر منفجر شدن ساختمان حزب توسط منافقان بهمراه کاروان ۷۲ نفره خود به خیل شگرف شهدای کربلا ملحق شد.
بازخوانی گفتاری از حسن رحیمپورازغدی در سالگرد شهادت آیتا… دکتر بهشتی
دکتر بهشتی حسن رحیم پور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در هفتم تیرماه سال ۹۳ و همزمان با ایام سالگرد شهادت شهید بهشتی و ۷۲ تن از یارانش با حضور در جمع دانشجوهای عضو انجمنهای اسلامی دانشجوهای ضمن بازخوانی تاریخی و قسمتی از اظهارات شهید بهشتی، روایت متفاوتی از منظومه فکری آیت ا… دکتر بهشتی و گفتمان موردنظر وی بهویژه در مسئله ایجاد تشکیلات اسلامی عرضه داد. «
حسن رحیمپور ازغدی، استاد دانشگاه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در نشست شورای عمومی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجوهای مستقل سراسر کشور در ارتباط با بحث تشکیلات از منظر شهید بهشتی و نیز شخصیت این شهید بزرگوار اظهار کرد: «ایران مملو از بهشتی نیست عنوان خوبی برای این نشست است، برای اینکه عدهای از خواب خرگوشی بیدار گردند و منظوری بالقوه از شخصیت شهید بهشتی را دریابند.»
» رحیمپور ازغدی اضافه کرد: «شهید بهشتی با عنوان های بسیار بدی کوبیده میشد؛ بیادب، چماقدار تندرو و… خیز شدید توهینها و شایعهها به حدی دست یافته بود که کسی جرات نمیکرد نام وی را بر زبان بیاورد، اما وی در مقابل این توهینها آنقدر منطقی و متواضعانه برخورد میکرد که بیشترین نقش در مردمی و اسلامی شدن قانون بنیادی را برعهده داشت.»
بزرگترین آزمون شهید بهشتی در کلام رهبر معظم انقلاب
mp4 عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با تاکید بر شناخت کامل شهید بهشتی از غرب در کنار غربزده نشدن او اظهار کرد: «بهشتی کسی بود که بهعنوان نماینده آیتا.mp4
بهشتی غربدیدهای بود که غربزده نشده بود
بروجردی به هامبورگ رفت و جایگاه ها اسلامی را احداث کرد و در همان موقع غرب را از جنبههای متفاوت زیر نظر گرفت… متفکر باشد، اما همه اینها در حالی بود که هرکس غرق در اسلام باشد، اسلامش دربرگیرنده همه این مورد ها میشود… در حقیقت این جامعیت اسلام است که مسلمانش را به راه خود میکشاند. » وی تصریح نمود: «یکی از خصوصیات شهید بهشتی همین جامعیت نظر و ایده او است.»
بهشتی و مطهری اینطور بودند. این اشخاص می باشند که تیپهای غیرطبیعی دارند و در پی نام و رسم دکتری و آیتاللهی نیستند. » او علاوه بر این با اشاره به شخصیت مخلص و مجاهد شهید بهشتی اظهار کرد: «از این منظر که ببینی، میبینی بله؛ «ایران مملو از بهشتی نیست».»
البته هنوز هم می باشند افرادی که مثل بهشتی نظریهپردازی کنند، اما نکته اینجاست که جامعیت وی را ندارند. ناگفته نماند، این عبارت یک جنبه منفی هم دارد، اما نباید آن را در نظر گرفت و باید به جنبه تحریککنندهاش توجه کرد.
مستند زندگی شهید بهشتی
بهشتی مفهوم حقیقی اعتدال بود و اگر کسی در پی اعتدال حقیقی است، باید آن را در وجود بهشتی جستوجو کند.mp4
بهشتی مفهوم حقیقی اعتدال بود
دلیل این هم که امام بعد از شهادت او اظهار کرد بهشتی یک ملت بود، همین است. » رحیمپور با اشاره به جریانهای موجود در خلال برتری انقلاب اظهار کرد: «هنگام تدوین قانون بنیادی دو جریان کلیدی وجود داشت که دسته اول قبول کننده بندهای آن بودند و دسته دوم با بعضی از قوانین اسلامی مخالفت میکردند. این جریان که متاسفانه هنوز هم به اشکال متفاوت حاشیهسازی میکنند، معتقد بودند بعضی بندهای قانون بنیادی باید تغییر پیدا نمایند، چراکه وحی منزل نیستند.»
در مقابل کسانی قرار داشتند که تاکید میکردند بندهایی چون اصل حاکمیت ولایت فقیه و عفاف و حجاب و. لایتغیر است و به هیچ عنوان تغییر نخواهند کرد، چراکه آیههای مستقیم قرآن می باشند. » ازغدی علاوه بر این تصریح نمود: «در واقع اینگونه کارهای انقلاب بر علیه انقلاب بود و افرادی که در این جبهه بودند، ساختارشکنان ضدانقلاب نام میگرفتند… البته اصلاح بعضی مورد ها و ایجاد شرایط بهبود قانون نهتنها مشکل ایجاد نمیکرد، لکن باعث رشد و توسعه قانون بنیادی نیز میشد، اما اینکه بخواهند با حذف بعضی بندها نظام را دچار ساختارشکنی کنند، اصل عنادورزی با جمهوری اسلامی شدت میگرفت.»
» وی دنبال کرد: «هر یک از نظامهای دنیا دارای چارچوب معین قانونی می باشند که این چارچوب در قالب اصول سختافزاری و اصول نرمافزاری وجود دارد. اصول سختافزاری اصول تغییرناپذیر و اصول نرمافزاری اصول تغییرپذیر می باشند.»
بهعنوان مثال، آمریکا هیچگاه اذن نمیدهد یک حاکمیت مارکسیسم حکومت را دست بگیرد و کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کند، چراکه اساس معین قانونی اذن چنین کاری را به آنان نمیدهد. » این استاد دانشگاه با اشاره به شخصیت منصف و دیندار شهید بهشتی اظهار کرد: «شهید بهشتی شخصیت منحصربهفردی داشت. وی در مقابل توهینهای گروههای متفاوت و فحاشیهای آنان تماما منصفانه و با نهایت ادب برخورد میکرد و فحاشیهای مبتذل ضدانقلاب را با منشی انقلابگونه جواب میداد.»
شهید منتظری میگفت مدام میترسم منافقان پدر سادهلوحم را دوره کنند
نخستین کسی که اظهار کرد بازرگان و نهضت آزادی لیبرال می باشند، شهید منتظری بود و پدرش را وادار کردند بیاید در تلویزیون بگوید که پسر من را در زمان پادشاه فراوان شکنجه کردهاند و تعادلش را از دست داده و نمیداند چه میگوید و برایش این حرفها را زدند. اما شهید منتظری خودش اظهار کرد که پدر من فردی آسان است و اگر من چند روز کنارش نباشم، مغزش را شستوشو میدهند.
منتظری در صف انقلاب بود، به وی میگفتند «گربه نره» و به شهید بهشتی صفت روباه میدادند.»
یعنی اینها تا این حد مبتذل بودند… به جای اینکه دو صفحه از حرفهای بهشتی را نقد کنند و بگویند اشکالاتش این است و این نقدها را به آن داریم، هتاکی میکردند و تهمت میزدند و یک کلمه بحث منظقی محتوایی نمیکنند. » همین بچههای انجمن اسلامی مستقل اولش که انجمن را به راه انداخته بودند، چقدر توهین خوردند و تهمت شنیدند و اذیت گردیدند. در این راستا یکی از رؤیاهای بزرگ من این است که پنج صفحه از حرفهایی که زدهام را بخوانند و بگویند فلانی اینها را گفته و نقدش کنند، تا کنون این کار را نکردهاند، حتی به چند نفر اظهار کردم چک کنند سایتهای متفاوت و رسانهها را نگاه کنند چیزی میگویندیا نه، اما کاری نکردهاند تا کنون جز توهین، تهمت، تقطیع و شایعه.»
به طور مثال من دوهزار ساعت بحث و گفت وگو دارم؛ از این دوهزار ساعت در نهایت ۱۰ ساعت اشکال و چرندیات پیدا میشود (با خنده)، اما نگشتهاند که پیدا نمایند و خودم آخر سر باید بگردم و پیدا نمایم. مثل همین سخنرانیای که جدیدا برای من تقطیع کرده و گفتهاند که من گفتهام مردهشور هیکل خانمهایی را که بچهدار نمیشوند ببرد. چندی از دوستان به من اظهار کردند که سایتهایی مثل VOA BBC، رادیو فردا و. این سخن را زدهاند و بقیه از روی اینها زدهاند، یعنی گوگل را که سرچ کنید همین حدود ۹ یا ۱۰ سایت میآید اول. پس با توجه به این میتوان اظهار کرد وقتی آنان برای من که فرد خاصی نیستم اینطور خرج میکنند و ضد من کار میکنند، پس برای بهشتی چقدر فراوان هزینه میکردند… » وی اضافه کرد: «نتیجه همه این هتاکیها این بود که نامی از بهشتی نمیتوانستیم بیاوریم. »
» رحیمپور ازغدی قانون بنیادی را یکی از محورهای اعتدال قرائت کرد و اضافه کرد: «چند جریان در مورد ایجاد قانون بنیادی وجود داشت؛ جریانی بود که میگفت قانون و قانون بنیادی چیست؟ دیگر نیازی به قانون بنیادی و انتخابات نیست. یک جریان دیگر، متحجران غربزده بودند که باور داشتند شریعت نظام فردی است و بهعنوان قانون بنیادی نباید مطرح گردد.»
اصل انقلاب به علت این بود که حکومت در فرهنگ مداخله کند
اسلام حکومت نمیشود. این گروه معتقد بودند اخلاق باید اسلامی باشد، نه قانون. قانون بنیادی تنها پروتکل دموکراتیک، لیبرال و لائیک بین شهروندان است. مذهب مسالهای شخصی است؛ یعنی همان چیزی که پیش از انقلاب بود. برای مشروبخورها مشروبفروشی بود، برای اهل نماز مسجد و در حقیقت دین یک مسئله شخصی بود و بعد از انقلاب هم اتفاقا نخستین جاهایی که هدف مردم جای گرفت برای تخریب و درگیری در آن ایجاد گردید، همین مشروبفروشیها و فاحشهخانهها بودند و بعد هم سینماها به علت فیلمهایی که نشان میدادند. شهید بهشتی میگفت که خط امام این است و اعتدال امام این است که قانون بنیادی وجود داشته باشد نه اینکه قانون بنیادی به سبک غربی و لائیک باشد، لکن باید جوهره اسلامی داشته باشد. بخش لائیک میگفتند اسلام را مبدل به دنیا و قانون نکنید، چراکه مردم بدبین میشوند و اسلام بدنام میشود و. و این استدلالشان بود، اما ته دلشان اصلا اسلام را قبول نداشتند. جریان آن طرف هم نمیتوانستند بین قانون و شریعت تفکیک کنند… فکر میکردند هرنوع قانوننویسی تعریض به شریعت است. فکر میکردند هر نوع تقنینی، تشریع است و تشریع همان سنت است و نباید شریعت جدید آورد، در صورتیکه قانون بنیادی برنامه اجرایی است نه شریعت. اینها خلاف شرع نیست. شرع گفته شریعت را تغییر ندهید و بدعت نکنید، نه اینکه تفکری در برنامههایتان نکنید و اندیشه بدعت است. هرچه در نص صریح اسلامی نیست، مگر بدعت است؟ لکن بدعت هرچیزی است که خلاف نص اسلامی باشد.
متحجرین میگفتند هواپیما اگر خوب بود در قرآن و احادیث میآمد!
به طور مثال وقتی شریعت میگوید اجرای عدالت اصل اجرای عدالت است، وسیله اجرای این امر با گذشت زمان تغییر پیدا میکند. اگر کسی اظهار کرد انتخابات را به گونه ای تشریح میکنم که با انتخابات بتوانم حلال را حرام و حرام را حلال کنم و شریعت را تغییر داد، این بدعت است. ولی اجرای عدالت اجتماعی بدعت نیست. البته باید دنبال وسیله عقلانیتر، اسلامیتر و اخلاقیتر بود که این مفهوم تمدنسازی است. ابزاری که منافاتی با احکام اسلامی ندارد و میتوان در جهت پیشبرد ارزشها بهکار گرفت، ایرادی ندارد. » این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی دنبال کرد: «پس حکومت اسلامی، حکومت اخلاقی و مردمی است؛ اصلا تربیت اجتماعی نمیتواند مردمی نباشد، بنابراین اسلام میفرماید دو شرط دارد: شرط لازم برای حقانیت شما این است که بر طبق اسلام افرادی که واجد صلاحیت باشند، حکومت کنند؛ آدم فاسد، دروغگو، خائن، فساد مالی، فساد اخلاقی، فساد اعتقادی، فساد سیاسی، مزدور، آدم ضعیفالنفس، بیشخصیت و آدمهای ترسو اینها حق ندارند حاکم گردند بر جان و مال و آبروی مردم. ولی اگر صفت ها خوب را داشته باشد، عالم باتقوا لازم است، اما کافی نیست؛ باید مردم را متقاعد کند، باید مردم را توجیه کند، باید مردم قبول دارا باشند که بر آنان حکومت میکند و پاسخگویشان باشد و تحت نظارت هم باشد.»
این اصل اسلامی است؛ اصل لیبرال دموکرات غربی نیست، لیبرال دموکرات غربی میگوید اصول و شرع را انجام ندهید. » وی اضافه کرد: «یک عده هم منحصرا ارتباط با خدا را میدیدند و میگفتند حق و باطل، ارتباط آدم با خداست و خدا تکلیف را آشکار کرده است و پرسیدن از مردم یعنی چه؟ مردمی که خیلیهایشان جاهل می باشند و تقوا ندارند و در زندگیهای شخصیشان ماندهاند، خودشان را نمیتوانند اداره کنند، آنوقت اینها نظر بدهند که چه کسی جامعه را اداره کند؟ اصلا مگر قدرت تشخیص دارند! اینقدر کلاه سرشان میرود، چهجوری میشود مردمی که تحت تربیت می باشند، مربیان خودشان را بتوانند تشخیص دهند؟ مثل اینکه بگویید آدمهای بیسواد یا شاگرد اول خستین تشخیص دهند که چه کسی انیشتین باشد یا نباشد! اینها میگفتند شما ارتباط خود و خدا را ببینید، اگر درست است و بر طبق ضابطه های اسلامی است، دیگر مردم را فراموش کنید، انتخاب و رأیگیری نمیخواهد. » رحیمپور با انتقاد از این طرز اندیشه اظهار کرد: «اینها توجه به یک مطلب نداشتند و آن این است که حتی حق نمیتواند بر مردم به زور حکومت کند، زیرا اصلا هدف حکومت اسلامی تربیت و رهایی مردم است و اجرای قانون خشک بدون تربیت مردم تاثیری ندارد.»
اجرای قانون موضوعیت ندارد.»
حتی حق نمیتواند بر مردم به زور حکومت کند
هدف قانون، هدایت خلق و تربیت مردم است، بنابراین چگونه است که امام حسن(ع) حکومت را واگذار میکند، ولی معاویه را به مشروعیت نمیشمرند و میگویند تو حکومت اسلامی نیستی و امام حسین(ع) بدون امید به برتری میجنگد! برای اینکه در هر دو مقطع اصالت با محافظت پرچم اسلام و هدایت خلق بود. اگر زمان امام حسن(ع) سر قدرت پافشاری میکرد و بعد در جنگ قدرت کشته میشد، آن حقیقت به خطر میافتاد و میگفتند بنیامیه و بنیهاشم سر قدرت مبارزه کردند و بنیامیه برنده گردید و میشد یکی از شکستخوردگان تاریخ. اینهمه حکومتها شکست خوردند، در آنجا امام حسن(ع) میگفت حکومت بما هی حکومت برای ما اصالتی ندارد، اکنون که مردم پای من نمیایستند و هزینه نمیپردازند، من میخواهم نمایش دهم که دنبال اسلام و عدالت هستم، نه دنبال حکومت. در زمان سیدالشهدا با وجود اینکه مطمئن بودند برنده نمیشوند، شعار اسلام و حکومت را دادند، اما خود امام حسین(ع) که میدانست حکومت دستش نمیآید، ولی میجنگد، زیرا اصالت با حکومت نیست، اصالت با قوانین اسلامی است. آنجا با قرارداد اصالتها و اعتبارشان محافظت میشد، اینجا با شهادت.
» این نظریهپرداز انقلاب اسلامی در تعیین حکومت دو قید را مطرح میکند و میگوید: «حرف عدهای این است که قانون بنیادی و انتخابات با اهمیت نیست، منحصرا مسیر درست و شرعی باشد کافی است. عدهای میگفتند شرع چیست! قانون اصلا ربطی به آن ندارد، مسئله عرفی و لائیک است، مذهب در حد اخلاق شخصی و خانوادگی.»
اما خط وسط و اعتدال حقیقی این بود که امام آمد و فرمان داد به دولت موقت. این را من به شما بگویم هیچ انقلابی به این سرعت نه قانون بنیادی نوشته و نه بعدش آن را به رای ملت گذاشته است. همین آمریکا هیچوقت قانونش را به رای مستقیم مردم نگذاشته است، منحصرا انقلاب اسلامی این کار را کرده است؛ هم اول و هم بعد از اینکه اصلاحاتی در قانون گردید، دو بار! علاوهبر اینکه نمایندههای ملت آمدند و درج کردند، باز خود قانون را دو مرتبه امام اظهار کردند به رأی مستقیم مردم هم بگذارید. در دنیا هیچ کشوری اینگونه نبوده است. » نکته جالبی هم وجود دارد و آن اینکه مهندس بازرگان و گروههایی که خودشان را لیبرال و مردمگرا میدانستند، به امام میگفتند انتخابات نمیخواهد، همه دنیا میدانند که مردم شما را قبول دارند، شما یک گروه را تعیین کنید تا قانون بنیادی را بنویسند و شما خودتان تایید کنید و اصلا لازم نیست نمایندههای ملت بیایند. ازغدی اضافه کرد: «خیلی جالب است آنان که مدعی دموکراسی بودند، ولی امام پای این قضیه ایستاد و استدلال امام هم این بود که اگر ما این کار را نکنیم، نسل عوض میشود و بیست، سی سال بعد میگویند اصلا کسی رای نداده و اصلا انتخاباتی نبوده است.»
بازرگان به امام اظهار کرد قانون بنیادی را به رای نگذار
انقلابیون آمدهاند و به زور اسلحه کارشان را کردهاند و در جواب این هم که میگویند قانون بنیادی برای آن نسل است و برای این نسل نیست، به آنان بگویید که در هیچ کشوری در دنیا، ۹۹درصد، آن یک درصد هم برای آن است که من نمیدانم و با احتمالات میگویم، هیچکدام از کشورهای لیبرال دموکرات، حتی یک بار هم قانون اساسیشان را به رأی نگذاشتهاند، چه برسد به اینکه بگویند نسل عوض شده و هر چند وقت آن را به رای بگذارند!» وی ادامه گفت وگو خود را با نامه امام به دولت بازرگان پی گرفت: «امام نامه درج کردند به دولت بازرگان تقریبا سه، چهار ماه از انقلاب نگذشته، که لازم است دولت مبارز ایران هرچه زودتر خودشان سرنوشت آینده مملکت را به دست آورند و ثمره انقلاب را در همه ارتباطات و نظامات اجتماعی به دست دریافت کنند و حقوق از دسترفته خود را بازیابند و عدالت اسلامی را مردم خودشان در همه شئون جامعه پیگیر باشند، بنابراین طرح قانون بنیادی را با سرعت تکمیل کرده و به تصویب شورای انقلاب برسانید و بعد در خدمت افکار و رأی های عمومی قرار دهید، در حالی که جریانات لیبرال و مردمگرا چه مذهبی و چه غیردینی قبول نداشتند.
» رحیمپور اظهار کرد: «نکته بعدی اینکه آقای بهشتی اظهار کردند من خودم نظرم نبود که بروم در شورای قانون بنیادی، منتها شورای حزب و جامعه مدرسین شهر قم همه اظهار کردند بروید، چون مدیریت مجلس عارضه میبیند اگر شما نباشید. انقلابیون آمدهاند و به زور اسلحه کارشان را کردهاند و در جواب این هم که میگویند قانون بنیادی برای آن نسل است و برای این نسل نیست، به آنان بگویید که در هیچ کشوری در دنیا، ۹۹درصد، آن یک درصد هم برای آن است که من نمیدانم و با احتمالات میگویم، هیچکدام از کشورهای لیبرال دموکرات، حتی یک بار هم قانون اساسیشان را به رأی نگذاشتهاند، چه برسد به اینکه بگویند نسل عوض شده و هر چند وقت آن را به رای بگذارند!»
» یعنی فردی بود که اگر باشد و نباشد مجلس دو مدل مدیریت میشود، در بین تمام آن اشخاص مدعیان و بزرگان همه جریانات بودند، اما آقای بهشتی بهعنوان نایبرئیس رای آورد.» البته ریاست مجلس آقای منتظری بود، اما بعد از چند جلسه جای خودش را به آقای بهشتی داد و بعد اظهار کردند که نظر امام به تسریع است که دولتی مطمئن سر کار بیاید و برای طولانیمدت برنامهریزی کند.»
مجلس خبرگان قانون بنیادی را بهشتی اداره میکرد
دولت موقت مشکلش موقتی بودن است تا قانون بنیادی نداشته باشیم، در عمل انقلاب مبدل به نظام نشده و تثبیت نشده و وی میگفت ما بعضی از نظرات و شعارهای خودمان را در قانون بنیادی آوردهایم و خیلی از بندهایش را در مورد مردمسالاری و ولایت فقیه خود من درج کردم. در واقع میخواهد بگوید، اینها یکی است؛ دو تا نیست، زین پس برای مبنای حرکت و وحدت، قانون بنیادی با موازین شرعی لازم است و شیوه اجرایی قوانین اسلامی را طرح میکند تا هم از خطر دیکتاتوری و هم هرج و مرج در امان باشیم و به مردم اعتماد نماییم. مردمی که رهبر و شعارها را درست تشخیص دادهاند و از سال ۴۲ تا به امروز همان خط را میروند، امروز مردم میلیونها میلیون پشت سر رهبری می باشند.
قانون بنیادی یک اطلاعیه اصلبندی و تنظیم شده انقلاب است، مردم انقلابی در راهپیماییها شعار میدادند؛ «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» و این نظام جواب به همان فریادهاست، یعنی ما همان شعارها را مبدل کردهایم به مواد قانون بنیادی؛ شعارها را در قالب تقریبا اصیل اسلامی ریختهایم ولی نه کامل به علت اقتضاهای زمانه و برای آنکه شعارها تحقق پیدا نماید. او یک نمونه دیگر مطرح میکند و آن این است که بنیان فقهی کافی است یا قواعد حقوقی، عقلایی که البته در تضاد با شرع نباشد هم لازم است؟ اینجا هم دو جریان افراط و تفریط بودند؛ عدهای میگفتند فقه احکام شرعی است و دخالتی در نظامسازی نباید داشته باشد.
نام کشور را گذاشتهاید جمهوری اسلامی.
زیرا بعضیها میگفتند منحصرا بگذارید جمهوری! مردم که مسلمان می باشند، اسلام را در قانون نیاورید، یعنی لائیک باشد. عدهای میگفتند بگویید جمهوری دموکراتیک اسلامی که دموکراتیک غربی تقویت گردد. امام اظهار کردند این یعنی جمهوری اسلامی! چون وقتی میگویید، جمهوری اسلامی، احترام و اعتقاد به نظر مردم در آن است، قید را برای چه میآورید! الا اینکه میخواهید غلظتی بیاورید تا از اسلام فاصلهاش دهید.
بنابراین امام اظهار کرد جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه فراوان.
شهید بهشتی در قانون بنیادی میگوید فقه اجتهادی بخشی از و مبنای قانون بنیادی است، فقه منحصرا مسائل عبادی و شخصی نیست، اما این معنایش این نیست که قانوننویسی و حقوق عرفی عقلایی خلاف شرع است، بنابراین اینکه ۶ حقوقدان باشند و ۶ فقیه که مواظب باشند مصوبات مجلس هم خلاف حقوق شرع نباشد و هم اینکه خلاف قراردادهای جزئی قانون بنیادی نباشد، لازم است و باید جلوی افراط و تفریط ایستاد و مسیر اعتدال را پیش برد.
مبحث دیگر در باب افراط و تفریط در مورد قانونگرایی و مصلحتاندیشی است که شرع، قانون و مصلحت تکلیفشان چیست؟ شهید بهشتی میگوید که هر سه حقیقت می باشند و سه قوه هر تصمیمی که میگیرند یا مجلس هر قانونی که تصویب میکند، اول از همه اینکه ملت رای دادهاند و باید اسلامی باشد، پس خلاف اسلام نمیتوانید رای بدهید. فقهای شورای نگهبان بر طبق اجتهاد خودشان باید رعایت کنند و دوم اینکه خلاف قانون بنیادی هم نباید باشد این را هم حقوقدانان شورای نگهبان نگهدارى کنند تا اکنون شرعی و قانونی هم شده و مورد سوم گاهی چیزی شرعی و قانونی هم است، اما امکان برای اجرایش نیست و شرایط بحرانی پیش میآید، یعنی یک چیزی به نام مصلحت جامعه مطرح میشود، مصلحت نظام یعنی مصلحت جامعه نه اینکه مصلحت مسئولین لکن مصلحت امت. مبحث دیگر در باب افراط و تفریط در مورد قانونگرایی و مصلحتاندیشی است که شرع، قانون و مصلحت تکلیفشان چیست؟
اینجا اول اظهار کردند مجلس این کار را بکند اما وقتی نگاه کردند مشکل حل نمیشود، مجمع تشخیص مصلحت را گذاشتیم. این استاد دانشگاه در ادامه به تشریح ولایت مطلقه پرداخت و اضافه کرد: «اگر اختلاف ایجاد گردید که قانون وجود دارد اما در حال حاضر امکان اجرای آن وجود ندارد. در اینجا موقتا به علت مصلحت جامعه مجری قانون، به جای قانون سخن میزند تا بحران حل گردد.
این یعنی فوق قانونی که خودش قانونی است. استبداد و قانونشکنی نیست. این همان ولایت مطلقه، مصلحت نظام و جامعه است که در همه نظامهای دنیا به نام اختیارات دوره بحران و مدیریت بحران مطرح میشود. » رحیمپور ازغدی با اشاره به این اندیشه لیبرالها که باور داشتند نظام به بهشت و جهنم کاری ندارد و دین مسئله شخصی است، اضافه کرد: «نظر آقای بهشتی این است که یک قسمتی از دین مثل اخلاق شخصی نظر شخصی است. اما قسمتی از دین قوانین است.»
حقوق اجتماعی و حق دیگران حقالناس است. اگر شخصی در حریم شخصی بخواهد خود را جهنمی کند و دولت، نه اینکه وظیفه نداشته باشد، حق ندارد مداخله کند. اما وقتی کسی در حریم عمومی قانونشکنی میکند و اخلاق اجتماعی را زیر پا میگذارد، دولت موظف است مداخله کند. اینجا مسئله بهشت و جهنم این فرد مطرح نیست مسئله حقوق اجتماعی و حقالناس مطرح میشود. » وی اضافه کرد: «سوال این نیست که بهشت و جهنم مردم زورکی است یا نه، سؤال این است که حکومت در مقابل اخلاق اجتماعی و حقالناس و حقوق عمومی و قوانین اجتماعی مسیولیت دارد یا ندارد؟ آن سؤال را لیبرالها مطرح میکردند چون باور داشتند حکومت باید بیطرف باشد و طرفدار دین نباشد. باور داشتند حکومت یا بیطرف است یا دیکتاتور.»
دولت قانونی است. وقتی که قانون است باید قانونی عمل کند و زمان تربیت تربیت را به عهده بگیرد. چه کسی گفته است که حکومت باید بهزور مردم را به بهشت ببرد؟» این استاد دانشگاه در ادامه به ارزیابی ویژگیهای نظام سیاسی اسلامی از دیدگاه شهید بهشتی پرداخت و اضافه کرد: «اولین خصوصیت این است که نظام ما یک نظام مکتبی است، یعنی در مقابل مکتب دارای تعهد است. نسبت به احکام، اخلاق و عبادت بیطرف نیست. چه کسی گفته است که حکومت باید بهزور مردم را به بهشت ببرد؟»
البته پذیرشش در حوزه شخصی اجباری نیست. «اعتقاد شخص اختیاری است. اما نظام مکتبی است. « دولت، اسلامی باید باشد. » این جواب شهید بهشتی در مجلس خبرگان به افرادی بود که باور داشتند دولت نباید نسبت به مسائل اسلامی احساس مسیولیت کند. » وی اضافه کرد: «شهید بهشتی اساس اصول عملی و عقیدتی اسلام را قرآن و سنت میداند و در این باره میگوید در راس نظام اصول عقیدتی عملی اسلام طبق کتاب و سنت است.» همه چیز باید از این قله سرازیر گردد.»
نه دلتمردان ما، خود پیامبر(ص) هم حق ندارد هر کاری دلش بخواهد در حکومت انجام دهد. آن چه در راس است همه، حتی پیامبر حتی امام مرجع تقلید شخص رهبر همه باید مواظب باشند و سر مویی از آن تخلف نکنند. » قرآن کریم درمورد خود پیامبر(ص) میفرماید: «اگر محمد(ص) هر چیزی که دلش میخواست میگفت و هر کاری دلش میخواست انجام میداد و چیزی را به ما نسبت میداد ما با قدرت از او انتقام میگرفتیم و رگ دستش را قطع میکردیم. اندیشه بهشتی این است که وقتی پیامبرش نمیتواند تخلف کند رئیسجمهور و وزیر و وکیل جای خود دارد، حتی رهبر و مرجع تقلید هم حق ندارد از خود صحبتی بزند.»
» این استاد دانشگاه اضافه کرد: «دولت نسبت به بهشتی و جهنمی شدن اشخاص و اخلاق اجتماعی در بعضی مورد ها مسیولیت دارد، ولی اینکه کجا و چگونه اعمال نفوذ کند با اهمیت است. » رحیم پورازغدی در ادامه به ارزیابی نظام جدید اجتماعی ایران در تفکرات شهید بهشتی پرداخت و اضافه کرد: «ما نه نظام لائیک را قبول داریم نه دیکتاتوری به نام مکتب، ولی نظام و دولت نسبت به اخلاق و عدالت بیطرف نیست.»
» شهید بهشتی میگوید نظام جدید اجتماعی ایران نظامی اسلامی است، لائیک نیست.»
با کسی هم تعارف نداریم آری این نظام ایدئولوژیک است.»
بهشتی صریح میگفت ما ایدئولوژیک هستیم
مردم به این ایدئولوژی رای دادهاند. خدا این ایدئولوژی را بر ما نازل کرده است. بله ما ایدئولوژیک هستیم. صریح میگوید ما با کسی تعارف نداریم. ما لیبرال نیستیم، ما ایدئولوژیک هستیم.
اما طرفدار دیکتاتوری مذهبی هم نیستیم، چون دیکتاتوری ضد ایدئولوژی است. ایدئولوژی یعنی ما مکتب و مرام داریم. اصول و ضابطه داریم. دیکتاتوری یعنی ما ضابطه نداریم هر کاری دلمان بخواهد به نام مذهب انجام میدهیم. بهشتی، نظام جمهوری اسلامی را تابع اصول میداند و میگوید ما نه از دیکتاتوری آخوند و روحانیت دفاع میکنیم نه از دیکتاتوری شخص فقیه؛ نه از دیکتاتوری صنف روحانیت نه از دیکتاتوری اکثریت و اقلیت دفاع میکنیم. ما با هر نوع دیکتاتوریای مخالفیم، چون ایدئولوژی یعنی نفی دیکتاتوری.
ما از دیکتاتوری آخوند دفاع نمیکنیم
ایدئولوژی یعنی مکتب، یعنی ما اصول داریم. همه کارهایمان باید تابع اصول باشد. لیبرال هم نیستیم، چون لیبرالیسم دیکتاتوری نفسانیت است. دیکتاتوری فردی و اکثرا دیکتاتوری اشخاص است. فردگرا میگوید هرچه که فرد دلش میخواهد. جمعگرا میگوید هر چه جمع بخواهد. نظام جدید نظامی اسلامی است؛ نظامی که مردم انتخاب و گزینش کردهاند. نظامی است در زمینه خدمت به مردم.
نظامی به لحاظ فرم جمهوری یعنی تمام مسئولین با رای مردم انتخاب میشوند؛ یک مرحلهای یا دو مرحلهای. قانونگذاران و دولتمردان با رای مردم انتخاب میشوند. رهبر و ریاست قوه مجریه انتخاب مردم است. همه ما باید به دست مردم انتخاب شویم. جمهوری در زمینه ارزشهای لیبرال، مارکسیستی و فاشیستی، مسیحی و لائیک نیست؛ در چارچوب ارزشهای اسلامی است. شهید بهشتی نظام جمهوری اسلامی را ایدئولوژیک میخواند و توضیح میدهد نظام اجتماعی آینده ما نظامی ایدئولوژیک است نه نظامی بدون ایدئولوژی. دارای تعهد در مقابل اسلام است.
نظام جمهوری اسلامی انساندوست است نه انسانپرست
از اصول و احکام و ارزشهای اسلامی و اخلاق یک گام آن طرفتر نخواهد رفت. این اصل ثابت نظام است. اما مسئولین نظام چگونه انتخاب میشوند؟ از این حیث نظامی مردمی و اومانیستی است، نه ملی و ناسیونالیستی. منظور اومانیسم اسلامی است. به این مفهوم که انساندوست است نه انسانپرست. اومانیسم غرب انسانپرستی و نفسپرستی است در ذیل خداپرستی. همه این مفاهیم در نامی که برای این نظام انتخاب کردیم نهفته است. شهید بهشتی در ارتباط با تعبیر جمهوری اسلامی میگوید بعضیها فکر نکنند جمهوری اسلامی به امام تحمیل شده است یا ما تحتتاثیر جریانات غرب زده این سخن را زدهایم. کلمه جمهوری اسلامی ابتکار خود من بود.
بعضیها فکر میکنند این ایده لیبرالهاست اما اینطور نیست. ما به امام اظهار کردیم ماهیت حکومت اسلامی است. شیوه حاکمیت جمهوری است. این شیوه ای است در خدمت اسلام که هیچمنافتی هم با اسلام ندارد. رحیمپور ازغدی در ادامه بیعت و انتخابات را در اصل عملکرد یک شکل دانست و اضافه کرد: «قبلا تکتک بیعت میکردند، الان گروهی رای میدهند. بیعت قبیلهای هم میتوانست در خدمت باطل قرار بگیرد و هم در خدمت حق.
بیعت قبیلهای هم با امام حسین(ع) و هم با یزید شده است. انتخابات هم همینطور است، از صندوق رای هم جمهوری اسلامی بیرون میآید هم ضد اسلام، پس بیعت و انتخابات در اصل عملکرد یکی است میتواند اسلامی و غیراسلامی باشد. بهشتی میگوید این نظام جمهوری است، یعنی خلقی، تودهای، جمهوری و اسلامی است، یعنی ایدئولوژی، مکتب و اصول داریم و در مقابل یک ایدئولوژی انتخاب و نه تحمیل شده دارای تعهد هستیم.
این نظام اسلامی است اما با انتخاب مردم روی کار آمده است. شهد بهشتی نام جمهوری اسلامی را ابتکار خود میداند و میگوید شعار جمهوری اسلامی ابتکار من و همفکران ما بود. ما در حزب جمهوری اسلامی فکر کردیم و به این نتیجه آمدیم که در مقابل جریانهای لامذهب و لائیک و غربزده و جریانهایی که انقلاب را نپذیرفته اند ولی منحصرا مذهبی می باشند متحجرند و زود انقلاب را بر باد میدهند، ما این خط را باید برویم و امام این اندیشه را پذیرفت.
» رحیمپور ازغدی مردم را حمایت کننده کلیدی نظام جمهوری اسلامی محسوب کرد و دنبال کرد: «اگر جمهوری اسلامی و انتخاباتها نبود تاکنون بیشتر از ۱۰ بار سرنگون میشدیم. مردم انقلاب و حکومت را نگه داشتند.»
مسئولان چندین بار میخواستند نظام را سرنگون کنند اما مردم اذن ندادند
مسئولین که چندین بار خواستند نظام سرنگون گردد. الان هرچه فاجعه و فتنه ایجاد میشود زیر سر مسئولین نظام جمهوری اسلامی است. از اول انقلاب هرجا درگیری بوده مسئولین پشت آن بودهاند؛ اول انقلاب دسیسه بنیصدر که رئیسجمهور بود. مسئله بازرگان که نخستوزیر بود و جریان آقای منتظری که قائممقام رهبری بود. مسئولین خود نظام دنبال سرنگونی می باشند. مردم اذن نمیدهند. مردم به طور مستمر نظام را سر پا نگه میدارند و نمیگذارند به سمت تحجر، غربزدگی و آشتی با آمریکا برود. ۲۲ اگر جمهوری اسلامی و نظام انتخاباتی نبود و مردم پشت نظام نبودند تاکنون سرنگون شده بود. با وجود این همه هجمه توطئهها از خارج و نامردیها از داخل نظام، منحصرا مردم نظام را نگه داشتهاند. » رحیمپور ازغدی به دو اصل با اهمیت قانون بنیادی، حاکمیت مطلق بر آدم و ولایت فقیه اشاره نمود که شهید بهشتی در مورد این دو اصل میگوید دو اصل را خودم در قانون درج کردم. بهمراه آقای باهنر آوردم و به حدی دفاع نمودیم که رای آورد.»
اینکه حاکمیت مطلق بر آدم و جهان از آن خداست و او آدم را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم کرده است. بعضیها معتقدند این یعنی دموکراسی؛ بله این یعنی دموکراسی با توجیه دینی.
بعضی گمان میکردند این اصل، مستقیم با ولایت فقیه مخالفست. در حالی که ما اظهار کردیم این یک حق خداداد است که کنارش یک شرط خداداد دارد؛ حاکمیت مطلق با خداست. خدا فرمود شما را بر سرنوشت خود حاکم کردم. اگر این اصل صددرصد اسلامی مطرح نمیشد هر کسی سرکار میآمد دیکتاتوری عمل میکرد و میگفت خدا با من سخن زده و به من فرمان حکوت داده است. رحیمپور ازغدی در انتهاء به نحوه حکومت در عصر غیبت اشاره نمود و اضافه کرد: «در عصر غیبت شیعه معتقد نیست که کسی مستقیم با خدا، پیامبر و امام زمان ارتباط دارد. حکومت در زمان پیامبر و امام تعیینی بود اما تحمیلی نبود.
بنابراین بیشتر امامن ما حکومت نکردند، چون نمیتوانستند و اگر میتوانستند نمیخواستند تحمیل کنند، ولی تعیینی بود؛ یعنی از جانب خدا تعیین شده بود. » وی در ادامه به بازخوانی نظر شهید بهشتی در این باره پرداخت. شهید بهشتی اعتقاد دارد: «حکوت در عصر غیبت نه تحمیلی است نه تعیینی یعنی شخص خاصی بهعنوان حاکم اسلامی از جانب خدا و پیامبر تعیین نشده است.»
تحمیلی هم نیست، چون باید ملت بخواهند تا حکومت اسلامی شکل بگیرد. » ازغدی اضافه کرد: «وقتی زمان معصوم تحمیلی نیست زمان غیرمعصوم هم تحمیلی نیست. این به معنای لیبرال دموکراسی بودن نیست.»
معنیاش این نیست که هرکسی را ملت خواست سرکار آمد خواه واجد شرایط باشد یا نباشد حکومتش مشروع است. خیر حکومت باطل است. رضایت مردم کافی نیست. رضایت خدا برای مشروعیت کافی است اما برای اعمال حاکمیت و بالفعل شدن حق حاکمیت کافی نیست. این مبنای بهشتی بوده که امام هم قبول داشته است و مبنای قانون بنیادی شده است. » وی افزود: «حق تعیین سرنوشت با مردم است ولی ویژگیهای حاکم هم مشخص گردیده است. وقتی فرد واجدالشرایط را تشخیص دادید وظیفه شما بیعت و اطاعت است.»
بعضیها فکر کردهاند اصل ولایت فقیه با اصل حق حاکمیت سرنوشت منافات دارد، اشتباه کردهاند. این اصل در طول ولایت فقیه است، چون اعمال ولایت به واسطه مردم اتفاق میافتد اینجا جمهوریت مفهوم پیدا میکند. » شهید بهشتی در ارتباط با این مسئله که آیا نظام ما مورد پذیرش مردم است یا نه، میگوید هیچ حکومتی بدون مداخله و رضایت مردم پژوهشگر نخواهد گردید حتی اگر مشروع و برحق باشد و این منافاتی با اصل پنجم ولایت فقیه ندارد. آنجا مقید کردیم که مقام ولایت و امامت مربوط به فقیه جامعالشرایط است.»
یعنی ملت غیرفقیه را نمیتوانند بر خود حاکم کنند، اما اینکه کدام فقیه حاکم باشد اهمیت دارد و این انتخاب مردم است که از طریق خبرگان فقیهشناس انتخاب میکنند. در آنجا بر حق مردم در تعیین رهبر صحه گذاشتیم و اصل پنجم ولایت فقیه هم فارغ از نقش مردم نبود. بهشتی در این باره میگوید کسی نمیتواند تحتعنوان فقیه عادل، باتقوا و عادل به زمان، شجاع مدیر و مدبر خود را به مردم تحمیل کند. مردم می باشند که باید صفت ها شرعی و قانونی را تشخیص بدهند.
اما از سوی دیگر مردم هم نمیتوانند بجز فقیه شجاع، عادل و آگاه به زمان، مدیر و مدبر را به رهبری انتخاب نمایند. زمان تغییر قانون بنیادی نظر امام را پرسیدند که قانون گفته رهبری مرجع تقلید باشد؛ یعنی قبل رهبری رساله داشته باشد. امام فرمودند که من از اول هم با این شرط قبول کننده نبودم.
خبرگان رای دادند. من مرجعیت بالفعل قبل رهبری را لازم نمیدانم. اجتهاد همراه مدیریت کافی است. ولایت ولیفقیه منتخب مردم را امام مطرح نمود. الان هم یک عده معتقدند تنها انتخاب مردم باشد. یک عده هم میگویند منحصرا فقیه باشد و مردم در انتخاب آن نقشی نداشته باشند. .
شهید بهشتی ازنگاه امام خمینی(ره) ورهبرانقلاب
Wednesday, 8 May , 2024